"غیریت سازی" با هدفِ خلق هویت جعلی، منشاِ مشکلات گروه طالبان و پاکستان است
"هرچند که گروه طالبان دست پرورده آی اس آی پاکستان است، و این پیوند هم چنان باقی است؛ اما دو نکته وجود دارد: ممکن است حلقه هایی از طالبان افغانستانی باشند که در ادامه از کنترل و دایره وابستگی پاکستان بیرون شده باشند. این حلقه برمبنای مشترکات ایدئولوژیک و قسما قومی از طالبان پاکستانی پشتیبانی کنند. دوم این که همین جریان قومگرایی و چیرگی قومی در میان پاکستانی ها و رده های استخباراتی و ارتش آن و طالبان پاکستانی هم وجود دارد، که در یک همکنشی و مساعی مشترک بطور اعلامی یا غیراعلامی منجر به تقویت طالبان پاکستانی و افزایش ناامنی ها گردیده است. باید گفت: ناامنی های پاکستان بطور مطلق به گروه های جدایی طلب بلوچ و برخی جریان های دیگر نیز مربوط می شود".
"البته درباره ای انتقال مهاجران از پاکستان به افغانستان، این یک طرح سیاسی در راستای تقویت پشتونیزه کردن افغانستان است. این طرح از دوران حاکمیت اول گروه طالبان وجود داشت و در دوره زمامداری کرزی و غنی هم بحثش بود اما زمینه اجرای آن بشکل درآن وقت ایجاب نمی کرد. هم چنین سود پاکستان در این طرح انتقال ناامنی و افراطیت به داخل افغانستان است".
"برای پاسخ به این دو پرسش در مقدمه باید عناوین و عبارات زیر را بازخوانی و یاد آوری نمود :
- شناختِ چگونگیِ روند و چرایی شکل گیری کشور پاکستان
- مبانی سیاسی شکل گیری کشور پاکستان.
تاریخ سیاسی شکل گیری مفهوم دولت- ملت از قرن هفدهم و با پیمان صلح وستفالی عینیت یافت . و موجودیت و عینیتی به نام کشور - دولت - ملت به وجود آمد .
این عینیتِ موجود ، به نام "کشور- دولت - ملت " در روند تنوع فرهنگی و کثرت جوامع بشری در یک مسیر تاریخی ، شکل می گیرد .
به واقع مردمی که حول محور پیوستگی تاریخی ، گردهم آمدند ، پیوستگی و پیوند ها و منافع مشترک خود ، در دین ، زبان یا نژاد و قومیت یا جنسیت جستجو نمی کردند ، بلکه مردمانی که حول محور :
۱- "کشور" بخوانید خاستگاه سرزمینی و محدوده جغرافیای
۲- " ملت " بخوانید خاستگاه انسانی یا مردمی با داشتن تجربه تاریخی مشترک ، درد مشترک ، آرمان مشترک ، فهم و شناخت مشترک از جهان پیرامون که با تلاش و پیکار مشترک برای حفظ و بقای زندگانی بشری در برابر همه ی عوامل تهدید کننده ی بقا و زندگی انسانی ، مبارزه و پیکار می کنند .
۳-"دولت" بخوانید خاستگاه شکل گیری مفاهیم و مبانی فکری برای خلق و آفرینش، ساختارها و نهادهای اجتماعی که منجر به ظهور سازمان های ارایه دهنده ی خدمات دولتی شامل ؛
۱-آموزش عمومی ،فراگیر و استاندارد ۲- نظام قضایی فراگیر
۳- نظام امنیتی فراگیر
۴- نظام مالی (مالیاتی) و پولی فراگیر و معتبر
( که نهادهای حکومتی ، عهده دار امر امور حاکمیتی نامیده می شود ) در محدوده سرزمینی که مردمانی با آرمان و تجربه تاریخی مشترک در آنجا برای بقای زندگی خود تلاش و پیکار می کنند.
بسیاری از جوامع با توصیفات گفته شده توانستند برای خود موجودیت و هویتی واحد به نام
کشور-دولت-ملت رابسازند.
مانند مردمان روس با سرزمینی که به نام سکونتگاه مردمان روس شناخته می شود - واحد های دولت فدرال .
که به اختصار این سه عنصر با هم روسیه نامیده می شود و دیگر مردمان (غیر از خود مردم روسیه ) با این نام و عنوان ملت روسیه را خطاب می کنند .
در واقع دیگران (غیر) ، مردمان روسیه را مورد شناسایی قرار داده اند و به رسمیت و بدین نام می نامند و مورد خطاب قرار می دهند .
کشورهای مانند روسیه، نه مستعمره بوده اند و نه ادعای مستقل شدن از کشوری را دارند بلکه رویدادهای تاریخی هویت مشترک مردمان روسیه را به وجود آورده است بنابراین در تقویم سیاسی روسیه روز استقلال یا روز تاسیس وجود ندارد بلکه در تقویم سیاسی روسیه ، مناسب های است که هریک ، بخشی از هویت و موجودیت فعلی مشترک مردمان روسیه را شکل داده اند، مانند: روز پیروزی در جنگ جهانی دوم یا روز وحدت ملی . هریک از این روزها یادآور تاریخی مشترک برای مردمان روسیه برای حفظ بقا در برابر تهدیدات و خطرات نابود کننده ملت روسیه است .
اما برخی جوامع که فاقد پیشینه تاریخی هستند و مردمان آنان فاقد حافظه تاریخی مشترک، فاقد آرمان مشترک می باشند. چنین مردمانی هویت و چیستی و موجودیت خود را در " غیریت " سازی می بینند و در برابر دیگری برای خود هویت و چیستی و موجودیت، متصور و یا تصویر می کنند.
به طور نمونه: در برابر یهودیت، مسیحیت را مطرح می کنند یا در برابر مسلمان، کافر را قرار می دهند در برابر عرب، عجم را تعریف می کنند. کشورهای که بر پایه "غیریت سازی " ظهور می کنند در تاریخ سیاسی خودشان روز استقلال یا روز تاسیس کشور دارند. مانند: امریکا و اسراییل دارای روز استقلال هستند و بر پایه ی " غیریت سازی " به وجود آمده اند.
در این میانه هم پاکستان هم بر پایه ی غیریت سازی به وجود آمده است. و در رقابت برای کسب قدرت و ثروت، مسلمانان شبه قاره هند دریافتند که برای حفظ منافع خود باید در برابر جامعه طبقاتی که غیر هندوان را نجس می نامند و جامعه مستقل مسلمانان را شکل دهند. پس در برابر هندوئیزم ، مسلمانی را نهادند و دست به "غیریت سازی " زدند. این "غیریت سازی " در افغانستان علاوه بر "غیریت سازی دینی " ( مسلمان در برابر غیر مسلمان ) به "غیریت سازی قومی" هم کشانده شد. یعنی در برابر قوم پشتون، دیگر قومیت ها را می نهند".
"آنچه که برای دولت پاکستان مشکل لاینحل است همین "غیریت سازی "در اندیشه سیاسی و هویت بخشی پاکستان است، در فارسی ضرب المثلی هست، " رطب خورده کِی تواند منع رطب کند " سیاستمداران پاکستان بر پایه "غیریت سازی "برای خود هویت و شخصیتی را آفریده اند حالا می خواهند طالبان را از همان سیاستی بازدارند، که خودشان بکار گرفتند و توانستند جایگاهی در جوامع بین المللی کسب کنند، و گروه طالبان را بازدارند تا در این راه نرود . گروه طالبان از معلم و سلف خویش، همان سیاستمداران پاکستانی، این درس " غیریت سازی " را آموخته اند که با "غیریت سازی" در قالب مسلمان و نامسلمان برای خود هویت جعلی بسازد.
این روند باعث تشدید نفرت و کینه توزی می گردد و همین نفرت و کینه توزی دینی به خشونت می رسد. و دهشت افکنان انتحاری، عرصه زندگی بر مردمان تنگ می کنند! مشکل پاکستان و گروه طالبان در این نکته است که هر دو گروه می خواهند از روش " غیریت سازی " برای خود هویت و موجودیتی جعلی بسازند و به زور و دهشت آفرینی خود را بر دیگران تحمیل کنند.
"غیریت سازی" با هدفِ خلق هویت جعلی، منشاِ مشکلات طالبان و پاکستان است و ادامه این روند منجر به خشونت، جنگ افروزی، ناامنی وکوچ بیشتر مردمان خواهد شد .
" غیریت سازی " عناصر سیاسی در پاکستان و جماعت طالبان، علتِ افزایش خشونت در جوامع پاکستان و افغانستان است و تا زمانی این "غیریت سازی " با هدف خلق هویت جعلی متوقف نگردد، خشونت کور و بی سرانجام، گریبان مردمان این سرزمین ها را رها نمی سازد".
"پس از آنکه گروه طالبان در افغانستان به قدرت برگشتانده شدند، تصور عام بر این بود که پاکستان حالا راحت تر به عمق استراتژیک خود رسیده است. حتی بسیاری ها، پاکستان را مالک بلامنازع افغانستان پس از امریکا، عنوان دادند. اما وخامت اوضاع، تحرک بی پیشینه ای تحریک طالبان پاکستانی و گروه های متحد آن، حجم بلند حملات جنگجویان بلوچ و فشار مضاعف اقتصادی، بحران سیاسی ناشی از برکناری عمران خان، و تحریم حزب وی که واکنش های را به دنبال داشت، تورم شدید پولی و افت ارزش کلدار پاکستانی در برابر ارز خارجی، میزان بلند و بی سروپای بدهی های خارجی، عدم حرف شنویی طالبان افغانستان از پاکستان مبنی بر وارد ساختن فشار بیشتر بر تی تی پی و کمرنگ شدن نقش پاکستان در بازی افغانستان پسا امریکا، این کشور را مجبور به باز تعریف دیدگاهایش در مورد افغانستان کرده است. به همین خاطر است که اداره اطلاعاتی پاکستان که مغز متفکر سیاست گذاری های آن محسوب می شود، ترفند های جدیدی را امتحان می کند تا کماکان با حفظ منافع راهبردی اش، در دایره بازی پیرامون افغانستان بماند".
"حال پاکستان با استفاده از فرصت در تلاش است تا کماکان وضعیت در افغانستان زیر کنترل گروه طالبان را حفظ کند و اشراف اطلاعاتی خود را بر آن، قایم نگهداشته باشد. اما در این شکی نیست که پیروزی و به قدرت برگشتاندن طالبان در افغانستان، الهامی بود برای سایر گروه تندرو افراطی که ایدیولوژی تروریسم را منحیث ابزار برای رسیدن به اهداف خود انتخاب کرده بودند. حالا این گروه ها با توجه به ضعف شدید پاکستان در مهار بحران موجود، تلاش می کنند از موقعیت فراهم شده از سوی گروه طالبان، به نفع خود استفاده کنند. اما به درستی معلوم نیست که افزایش حملات در پاکستان توسط گروه های مخالف دولت، چه پیوندی با پیروزی طالبان دارد؟ آیا واقعا طالبان برای انجام این حملات کمک می کنند؟ اگر چنین باشد، پس طالبان از دایره کنترل و نظارت پاکستان و نظام امنیتی آن، بیرون شده اند. اگرنی، معضل تی تی پی و افزایش حملات آن بالای نظامیان پاکستانی، ترفند جدیدی از پاکستان و یا هم عامل خارجی دیگر، مانند دست پنهان سازمان اطلاعات هند و رقبای پاکستان است که موجب وخامت اوضاع در این کشور شده اند".