"طالبان، گروه های سیاسی درون افغانستان، کشورهای پیرامون افغانستان و دارندگان سود مشترک بر خواسته ی برقراری امنیت و آسایش، هم میانه و دارای نقطه مشترک هستند. ولی به تناسب راه بدست آوردنِ امنیت میان کشورهای هم سود، اختلاف پدیدار گردیده است.
با نگاهی به عملکرد و حضور 20 ساله امریکا و هم پیمانانش در افغانستان، طریقه کسب امنیت امریکا در افغانستان، توسعه ارتباطات به ویژه با گسترش اینترنت به منظور تغییر هویت مردم افغانستان با تکرار همان روندی بود که با بهار عربی، هویتِ عربی - اسلامی مردم کشورهای عرب زبان شمال افریقا و جنوب غرب آسیا را تغییر دادند. با سازش طالبان و امریکا و سرنگونی جمهوری اسلامی افغانستان، ثابت گردید، رویه ی به مانندی بهار عربی در افغانستان کارآیی ندارد".
"طریقه کسب امنیت پاکستان در افغانستان با هدف تسلط و نفوذ بر همه گروههای تروریستی و گروه طالبان است تا از آن طریق، امنیت ملی خود، ابزار فشار و امتیاز گیری از همسایگان و امکان همکاری بیشتر با امریکا جهت دریافت کمک های بلاعوض امریکا و شیوخِ حاشیه خلیج فارس برای پاکستان فراهم آید.
طریقه کسب امنیت برای ایران، روسیه و کشورهای آسیای مرکزی، مشارکت مردمی در اداره حکومت به منظور بکار گیری ظرفیت و توانای همه شهروندان در اداره و مدیریت کشور است.
چرا که این کشورها پیوندهای دیرینه با افغانستان دارند و بخاطر پیوندهای فرهنگی و تاریخی اگر حکومتی با مشارکت عموم مردم، اداره گردد منافع روسیه و ایران و همسایگان شمالی افغانستان تامین می گردد.
هند، چین، ایران، پاکستان، کشورهای آسیانه میانه (ازبیکستان، ترکمنستان، تاجیکستان و قرقیزستان و حتی قزاقستان) همچنین روسیه، همگی خواهان امنیت و آسایش در سراسر پهنه ای افغانستان هستند".
"ضمیر کابلوف باور دارد طالبان به تدریج واقعیت حاکم بر افغانستان را خواهد پذیرفت و از روی تجربه به عقلانیت و حکمت برای اجرای سیاستِ مُدرن در بعد نظریِ و عملیِ حکمرانی خواهد رسید و به ناچار تغییر رویه حکمرانی خواهد داد.
بنابراین طریقه کسب امنیت پایدار از راه مشارکت همگانی و بکارگیری همه استعدادها و ظرفیت های مردمی در امر حکمرانی، نقطه مشترک "افراد همفکر" در روسیه و بیرون از روسیه می باشد".
"مبارزه با تروریسم را نمی توان نقطه مشترک در همکاری متقابل "گروه همفکران" در افغانستان دانست مگر آنکه استانداردهای یکسان برای تعیین ویژگی های کارکردهای تروریستان معین شده باشد.
خوشبختانه شاخصه های تعیین فعالیت های تروریستی در ایران، روسیه و همسایگان شمالی افغانستان از انطباق بالای برخوردار می باشد.
همین تطابق بالای شاخصه های تعیین فعالیت های تروریستی در ایران، روسیه و همسایگان شمالی افغانستان توانسته است، با یک اِتِلاف ( اِئتلاف) نانوشته و هماهنگ، بر پایه ی پیشینه ی دیرینِ پیوند های تاریخی، فهم مشترک برای تشکیل " گروه همفکران" را ایجاد نماید".
"روسیه باید راه درست را انتخاب کنند، چرا که امکان هیچگونه تفاهم راهبردی با گروه طالبان وجود ندارد و گروه طالبان لشکر نیابتی امریکا در منطقه است. و این گروه به خاطر مختل ساختن امنیت، نظم منطقه این گروه را دوباره بر سر قدرت آورد و هدف نهایی هم این است که به ذخیره های بسیار هنگفت دست نخورده ای آسیای مرکزی و قفقاز دست پیدا بکنند و همین منطقه را دچار هرج و مرج بسازند و حتی در یک تحلیل کلانترش ممکن نقشه جغرافیای این کشورها تغییر کند. از این خاطر است، که این راهبرد در آخرین تحلیل اش به بن بست می خورد و روسیه باید به نیروهای بومی که انگیزه مقاومت و مبارزه در برابر طالب و داعش که هردو از یک سرچشمه آب می خورند، روی بیاورد و راهبرد دیگری روی دست بگیرد و در غیر آن تفاهم با طالب در واقع یکجای شدن با برنامه های ویرانگر امریکا است که به ضرر کل منطقه به پایان خواهد رسید".
او همچنان مبارزه روسیه با گروه های تروریستی در منطقه و جهان را به کنکاش گرفته، افزود:
"من برای تان به یقین کامل می گویم، که اگر طالبان از بین برود و نباشد داعش هم از بین می رود و داعش هم دیگر وجود نخواهد داشت. داعش اکنون وجود ندارد و این پروژه در سال 2014 شکست خورد و هیچ هم چون چیزی وجود ندارد و خود طالبان همین را تنظیم می کنند و میارن در منطقه و از همین طریق امتیازی گیری می کنند.
"به نظر مه روس ها بیشتر از لابی گران باید به منافع کلان و حیاتی خود فکر بکنند و راهبردهای کلان خود را یکمقدار زیاد تهاجمی تر طراحی و برنامه ریزی بکنند. چرا که طالب عنصر قابل اعتماد نیست و وقتی که عنصر قابل اعتماد نیست هرگونه تفاهم با این گروه و یکجای شدن به خاطر مبارزه با داعش بازی موش و پشک است".