"مقاومت عملا جریان دارد. حجم تلفات و خسارات وارده به طالبان در سال گذشته از جانب جبهات مقاومت نشان میدهد که پوتانسیل بالقوه مقاومت و ایستادگی در برابر طالبان، عملا وجود دارد. با این حال می توانیم گفت، که بحث مقاومت مسلحانه بر ضد طالبان، از نخستین روز های فروافتادن جمهوریت، بر ضد طالبان ادامه داشته است. اما متاسفانه در فضای مخدوش روانی و مطبوعات تلاش می شود تا حضور و تاثیر این جبهات بی ارزش نشان داده شود. آن چه که آقای صالح مطرح کرده در واقع یک فراخوان است که بستر آن پیش از این هموار شده است. فراخوانی که ممکن است دیر باشد. یعنی چیزی تازه ای نیست که باید اتفاق بیافتد. زیرا مقاومت وجود داشت و عملا مقاومت مسلحانه بر ضد طالبان و تروریستان خارجی هم پیمان شان، در چندین جبهه جریان دارد. فشار سنگین حملات گروهی و چریکی مقاومت گران برضد طالبان، باعث شده است تا این گروه از استقرار و پایگاه سازی در شمال افغانستان مخصوصا استان پنجشیر، کار گیرد. سال گذشته نیز طالبان از درک یورش های چریکی و تهاجمی گروه های مقاومت، تلفاتی داشته اند. این امر نشان میدهد که هنوزهم امیدی برای مبارزه برضد طالبان وجود دارد که نتوانسته در اجندای کشور های همسایه و حوزه شانگهای به صورت مشخص جا گیرد. سال گذشته طالبان نزدیک به دو هزار نفر تلفات داشته اند. این حجم از تلفات نشان میدهد که مقاومت پایه های خود را محکم کرده است. متنهی باید اندکی منتظر باشیم و حوصله به خرچ دهیم تا روند های امنیتی منطقه ای به رهبری کشور های حوزه شانگهای، بر ماهیت اصلی طالبان منحیث گروه بستر ساز تروریسم قومی، واقف شوند و تغییر موضع دهند".
"در حال حاضر، جبهات گوناگونی در استقامت مختلف افغانستان، مخصوصا شمال و شمال شرق افغانستان، خیلی ها جدی است. جبهه مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود که در ولایت های شمال و شرق و هم در مرکز فعال است. تخمین زده می شود که در حدود چهار هزار نفر در این جبهه فعال باشند. با همه اینها، جبهه مقاومت توانست پس از این یورش، شمار اندکی از نیروهای خود را در کوهستانهای پنجشیر نگه داشته و به تدریج نیروها و حوزه عملیاتی خود را گسترش دهد. در حال حاضر، مسعود و سایر اعضای این جبهه، در تاجیکستان اقامت دارند. جبهه آزادی ملی که در حال حاضر، نیروهای این جبهه عملیاتهای ضد طالبانی را در ولایات اندراب، تخار، کندز و بدخشان انجام میدهند. جبهه افغانهای آزاد که هیچ رهبر نمادینی ندارد، این گروه در ولایات کابل، کاپیسا، خوست و پروان فعالیت دارد و ارتباطاتی با "جبهه مقاومت ملی" به رهبری احمد مسعود دارد. این ها را به طور نمونه می توانیم ذکر کنیم که عملا در جبهات مختلف برضد طالبان فعالیت دارند. اما قضیه طوری است که کشور های همسایه مخصوصا حوزه شانگهای مانند روسیه و چین که کشور های آسیای مرکزی را نیز شامل می شود، در یک تعامل نا خواسته امنیتی با طالبان قرار گرفته اند و از هرگونه حمایت سیاسی و لوژیستکی بر ضد طالبان، خود داری می کنند. در حال حاضر، تاجیکستان و یک مقدار ایران برای روند مقاومت کمک های انجام میدهند. اما قضیه زمانی جدی می شود که کشور های حوزه شانگهای خطر طالبان را منحیث یک رژیم بستر ساز تروریسم در سطح منطقه درک کنند. آن زمان می توان به کمک کشور های دیگر به روند مقاومت مشروع مردم افغانستان برضد تروریزم طالبانی و همپیمانان خارجی شان، امید بست".
"خطر تروریسم هر روز در افغانستان زیر کنترول طالبان بیشتر می شود. طالبان منحیث بزرگ ترین تهدید برای امنیت منطقه، وظیفه دارند تا تمام منطقه را با گسترش ایده افراط گرایی، ملوث سازند. در سطح داخلی، پروژه انتقال افراد تی تی پی به شمال افغانستان، نیز مدنظراست. با این کار طالبان می خواهند از این افراد و گروه جهت مهار هرگونه مقاومت در شمال و صدور تروریزم به شمال افغانستان و فرامرزهای آن استفاده ببرند".
همه این رویدادها تحت توافق دوحه میان امریکا و طالبان قابل وصف و فهم است. امریکا با هدف بیرون راندن القاعده از افغانستان بالای افغانستان حمله نمود. پس از سرنگونی طالبان به خیال ساختن متحدی در افغانستان و به وجود آوردن حکومتی سرسپرده بتواند از ظهور القاعده و دیگر گرو ههای تروریستی، پیشگیری کرده باشد و سرمایه گذاری کلان در افغانستان نمود تا جمهوری اسلامی افغانستان تحت یک انکشاف آمرانه و با هدایت کنگره امریکا برپا گردد تا متحدی برای ایالات متحده باشد اما در عمل و در واقعیت چه روی داد؟
چون مردم افغانستان، استقلال طلب هستند و به بهانه آسایش و رفاه، برای انکشاف و توسعه آمرانه ، سلطه بیگانه بالای خود را برنمی تابند، مردم افغانستان برای انکشاف آمرانه، تبعیض و فساد گسترده، کنار حاکمان وقت نیآمدند و حکومت بی پشتوانه مردمی، محکوم به سرنگونی است. به درست پیش بینی شده بود که طالبان حکومت در دست خواهد گرفت چرا که ۵ سال بود بیش از نیمی از افغانستان در اختیار طالبان بود و حکومت جمهوری از تامین امنیت کابل ناتوان بود و همه این شواهد ، نشان از روند سرنگونی حکومت جمهوری داشت و متاسفانه حاکمان جمهوری با بی مسئولیتی در برابر این روند ویرانگر، انفعال نشان دادند و دولت امریکا وقتی سستی و کاهلی حاکمان جمهوری را دید از چنین حاکمان سست عنصر و بی مایه قطع امید کرد و به تدریج با طالبان پیوند گرفت و سرانجام با توافق دوحه ، افغانستان را تحویل طالبان داد. در همین روند توافق دوحه است که امروز طالبان به دیگر گروهک های تروریستی اجازه فعالیت نمی دهد و منافع امریکا از سوی طالبان در خطر نیست. آیا می توان در پندار بیاوریم امریکا آزموده را دو باره بیآزماید و به کسانی یاری رساند با بودن کمک های میلیارد دالری امریکا در برابر طالبان شکست خوردند؟ ".
"با همین منطق دیگر قدرت ها بر روی عناصر مقاومت حساب نخواهند کرد و دریافت کمک از بیگانگان دور از ذهن است. از سوی دیگر طالبان به همه همسایگان و به ویژه امریکا ، تضمین های امنیتی داده است. برای نمونه در درگیری ها محدود مرزی هسته های خودسر طالبان با پاکستان و ایران با دخالت حکومت مرکزی طالبان این مناقشات مهار و خاموش گردید. مقاومت مسلحانه در برابر تروریسم و بربریت طالبان ،ذیل حرکت های فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی ، اثر بخش است.
هنگامی که مقاومتگران، چشم انداز و برنامه دراز مدتِ سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی برای افغانستان و نسل های آینده افغانستان ندارد و یا دستکم نتوانسته اند چنین چشم اندازی به افکار عمومی افغانستان ارایه دهند، مقاومت مسلحانه به فرض پیروزی بر طالبان و بر فرض بپا ساختن حکومت دوباره منجر به هرج و مرج در افغانستان خواهد شد . بنابراین در پس یک چشم انداز بلند مدت برای انکشاف همه جانبه افغانستان تا آنجا که بتواند تضمین دهنده همه شئون زندگانی پنج نسل در آینده افغانستان باشد، مقاومت مسلحانه توجیه پذیر خواهد بود در غیر این صورت مقاومت مسلحانه بیهوده و بی سرانجام خواهد بود و اقبال مردمی افغانستان به همراه مقاومتگران نخواهد بود چنانچه با وجود وخامت اوضاع اقتصادی ودست تنگی مردم در تامین معاش و مهاجرت گسترده مردم، نشانه ی بر همراهی مردمی با مقاومت دیده نشده است".
"اگر جبهه مقاومت می خواهد کامیاب شود، باید به کمک بیگانه چشم نباید داشته باشد و اساس حرکت خود در درون افغانستان و همراه با مردم افغانستان داشته باشد و کمک های بیرون از افغانستان در راستای نهادینه ساختن امنیت و نظم جهانی ، باید تعریف گردد و تا مقاومت در درون افغانستان مقبولیت عامه مردمی نیآبد کمک های بیرون از افغانستان بی فایده و بیهوده است و تنها جیب سیاستمداران مدعی مقاومت را پر خواهد ساخت همانگونه که کمک های بی حساب و بی کتاب امریکای های جیب سیاستمداران فاسد حکومت جمهوری را پرساخت".
"دوست ما که این مسئله را یاد کرده است، مه کدام مخالفت ندارم، اکنون همه ای کشورها با گروه طالبان پیوند دارند، تنها امریکا نیست. ولی آنچه که مه برای این دوستم می گویم این است، که هر آنکس که در حال حاضر به ظاهر خود را با گروه طالبان دوست می دانند، مطمئین باشید که آنها همین حالا در حال قبر کندن برای گروه طالبان است. شرایط افغانستان در حال حاضر خطرناکتر از گذشته است، بلی شرایط به کلی آماده است، برای یک جنگ دوباره و بسیار متاسفانه بگویم که اگر طالبان تا شش ماه دیگر خود را آماده حکومت همه قبول نسازند، مطمئین باشید، که افغانستان یکبار دیگر به طرف یک جنگ بسیار خطرناک خواهد پیش رفت. و دیگر طالبانی وجود نخواهد داشت. این واقعیت های است که برای شما بیان کردم".
"در کل شرایط کنونی افغانستان از هر وقت دیگر کرده بسیار برای یک جنگ خطرناک و یک جنگ خانمان سوزی دیگر بسیار آماده است، برای اینکه این بار تا 80 و 90 درصد مردم افغانستان مخالف گروه طالبان است. و اینها هر دقیقه زمان را حساب میکنن که چه وقت از کجا امکانات را بدست بیاوریم، و برویم به طرف یک جنگ و اینها را باید از سر راه مردم افغانستان برداریم. به کلی شرایط افغانستان آماده است و من با ای حرف از اونا مخالفت ندارم".
"تا این که بین خود مردم افغانستان یک پروتکل خوب به میان نیاید و هم پذیری وجود نداشته باشند و تا این که از تک حزبی، و تک قومی و تک قطبی و تک زبانی بیرون نیایه افغانستان به این شکل درست نمیشه و پیمودن پله های ترقی در افغانستان به این شکل امکانش نیست. خالی گاه ها برای کشورها در افغانستان بسیار وجود و هر کشوری از این خالیگاه ها به نفع خود از مردم افغانستان کار می گیرند".