به گزارش اسپوتنیک - طولانیترین تجاوز نظامی ایالات متحده آمریکا در سياهه جنگهاي بيپايان واشنگتن در سراسر جهان، با سوار شدن سرلشکر کریس دوناهو، فرمانده لشکر ٨٢ هوابرد ارتش آمريكا، سپاه هجدهم هوابرد بر هواپیمای باری C-17 در فرودگاه بینالمللی حامد کرزی در کابل به پايان يافت.
خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان، در داخل آمريكا و در كنگره اين كشور برخي از نمايندگان و سناتورها، نحوه عقب نشيني عجولانه و پرتلفات آمريكا از افغانستان را فضاحت بار و مايه آبروريزي واشنگتن توصيف کرده اند. نحوه خروج مفتضحانه آمريکا از افغانستان، به جرئت يکي از نمودهاي آشکار افول ایالات متحده و نوید فرا رسیدن پایان دوران سلطهگری آمریکاست. پايان جنگ بيست ساله در افغانستان با دهها هزار کشته افغان و حدود 2500 کشته آمريکايی با بيش از يک تريليون دلار هزينه با خروجی شتابزده و مفتضح از علائم بي اعتبار شدن آمريکا در جهان است. هر چند اقدامات بایدن پایانی قطعی بر کارآمدی الگوی مدیریتی آمریکائی است، اما واشنگتن برای سالها یک قدرت بزرگ و نه ابرقدرت باقی خواهد ماند، قدرتی که میزان تأثیرگذاری آن بستگی به توانایی آن در رفع مشکلات داخلی و نه سیاست خارجی آن دارد.
بدون تردید همانطور که فرانسیس فوکویاما فیلسوف سیاسی و استاد دانشگاه جانز هاپکینز اخیرا در اکونومیست تاکید کرده؛ پایان دوران آمریکا خیلی زودتر فرا رسیده است و ریشههای دیرپای ضعف و افول آمریکا بیشتر داخلی هستند تا بینالمللی. جامعه آمریکا عمیقاً دوقطبی است و تقریباً نمیتوان درباره هیچ چیزی اجماع یافت. چالش داخلی آمریکا، که میراثی است از زمان استقلال این کشور در زمان ترامپ به عنوان غده چرکین، سرباز کرد و جامعه آمریکا را به دوقطبی عمیقی مبدل کرد که تقریباً نمی تواند در مورد هیچ چیزی اجماع کند. این دوقطبی شدن بر سر موضوعات رایج سیاسی مانند مالیات و سقط جنین آغاز گردیده، اما از آن به بعد به نزاع تلخی بر سر هویت فرهنگی تبدیل شده است. حتی تهدید بزرگی مانند اپیدمی کروناکه باید فرصتی باشد تا شهروندان حول یک واکنش مشترک گرد هم آیند، هم نتوانست این جامعه متشتت را به اجماع برساند.
بحران کووید-19 بیشتر به تشدید شکاف آمریکا دامن زد، زیرا فاصله گذاری اجتماعی، استفاده از ماسک و در حال حاضر واکسیناسیون نه به عنوان اقدامات بهداشت عمومی بلکه به عنوان نشانگرهای سیاسی تلقی میشوند. وجود این بحران عمیق داخلی و پیامدهای تلخ شکست راهبردي و اخلاقی آمریکا در افغانستان، و خروج شتابزده و برنامهریزی نشده آنان، فراتر از پیامدهای محلی براي مردم افغانستان، بي اعتمادي به آمريکا را در ميان دوستان و دشمنان واشنگتن در جهان تقويت کرد.
به نظر میرسد همه متحدان آمریکا، از تایوان، اوکراین، کشورهای بالتیک، اسرائیل و ژاپن، این درس را میگیرند که به حال خود رها شده-اند! فاجعه افغانستان تاییدی است بر اینکه نمیتوان به تضمینهای آمریکا دل خوش کرد. حمله به افغانستان و عراق درزمان اوج کبر و غرور آمریکایی روی داد. حمله به عراق در سال 2003، زمانی که امیدوار بود بتواند نه تنها افغانستان (با حمله دو سال قبل) و عراق، بلکه کل خاورمیانه را بازآفرینی کند. اما پس از گذشت بیست از اشغال افغانستان، عدم برنامهریزی مناسب برای فروپاشی سریع افغانستان به بزرگترین شکست سیاسی دولت جو بایدن در هفت ماه نخست ریاست جمهوری، تبدیل شد. زمانی که نه دیگر کبر و غروری در عرصه داخلی و بین المللی مانده و نه هژمون برتری به نام آمریکا. حتی وزارت دفاعی که از تخمین تحولات افغانستان ناتوان بود و برآورد یک تا یک تا دو سال و یا دستکم چندین ماهه از سقوط افغانستان را داشت.
اما در تحليلهاي كارشناسان در داخل و خارج آمريكا هم دلايل مختلفی براي تصميم قطعی جو بايدن براي خروج از افغانستان برشمرده شده است. مشکلات متعدد داخلی از اختلافات میان سیاستمداران آمريكايي تا تضعیف «رویای آمریکایی» برای شهروندان، و درگيري شديد سياسي و اقتصادي با قدرتهاي نوظهور به ويژه چين، رئيس جمهور آمريكا را بر آن داشت تا ننگ خروج مفتضح ارتش اول دنيا از افغانستان را به جان بخرد. حالا بايد منتظر ماند و ديد آمريكا گام بعدی عقب نشينی از منطقه را در كدام كشور برميدارد. تصمیم آمریکا برای رها کردن سهلانگارانه افغانستان و سپردن کنترل این کشور به طالبان، عواقبی برای منطقه غرب آسیا و همچنین منطقه جنوب شرق آسیا در پی خواهد داشت که به نوشته واشنگتن تایمز ممکن است باعث ظهور چین به عنوان پیروز راهبردی شکست مفتضحانه آمریکا در افغانستان شود. چین میتواند از این مسئله برای پیشبرد راهبردهای خود در جنوب شرق آسیا بهره برداری کند.
با این توصیفات از آمریکای در سراشیبی سقوط، ضرورت دارد کشورهای دنیا، خصوصاً همسایگان ما در منطقه، برای امنیت خود و دیگر منافع زودگذر دل در گروی واشنگتن نبندند، کنفرانسهای منطقهای همچون بغداد، میتواند با درک این موضوع، بستر مطلوبی را برای افزایش همگراییهای منطقهای و فرامنظقهای ایجاد کند. بدون تردید امنیت منطقه با همکاری و تعامل کشورهای منطقه و همانطور که دکتر امیر عبداللهیان اشاره کردند، فقط از طریق اعتماد متقابل بین کشورهای منطقه، حاصل خواهد شد. یادمان باشد که این همکاریها بود که منجر به شکست داعش، این موجودیت نامشروع ساخته دست واشنگتن، گردید. ایران قوی است که وظیفه خود میداند با رعایت اصول حقوقی بین المللی و منشور ملل متحد، درچارچوب هنجارهای موجود جهانی باهمکاری دیگر دولتها (که برخی از آنها همچون مسکو در عملیات نظامی علیه داعش به یاری ارتش سوریه پیوستند)، منطقه را از دست درازی آمریکا و اذانب آن حفاظت کند. خون جوانان عراقی، ایرانی، لبنانی، افغانی و سوری برای ایجاد منطقهای امن و عاری از تروریست از سواحل مدیترانه تا دجله و فرات را گلگون کرد و امنیت را برای همه مردم مسلمان منطقه به ارمغان آورد. دستاوردی که دولتهای حاکم از بیروت تا کابل وظیفه دارند، بر حفظ و تقویت آن بکوشند.
تهیه شده توسط علی فهیم دانش، پژوهشگر حقوق بینالملل و رسانه از ایران