به گزارش اسپوتنیک به نقل از فارس، فارن افرز در یادداشتی به قلم «سمیر لالوانی» نوشت: مقامهای ارشد امریکا توصیه کردند که رییسجمهور ایالات متحده چندین هزار سرباز به افغانستان اعزام کند. اما پژوهشگرانی چون «استیفان والت» و «مایکل اوهانلون» استدلال میکنند که ایالات متحده باید این سربازان را در قالب یک استراتژی مشخص اعزام کند.
در ادامه این یادداشت آمده است: در حال حاضر چهار استراتژی باید در افغانستان انجام شود که شامل دولتسازی، مصالحه، مهار و پایگاهسازی است. دولتهای «جورج بوش» و «باراک اوباما» در مورد این چهار استراتژی همواره تردید داشتند و این باعث شد که هیچگاه یک استراتژی مشخص در این زمینه نداشته باشند.
لالوانی نوشت: ترامپ باید این چهار استراتژی را ارزیابی کرده و قبل از اعزام سربازان بیشتر به افغانستان یک استراتژی منسجم را اتخاذ کند.
حفظ سربازان امریکایی در افغانستان تنها برای حمایت سیاسی از دولت
برای پیروزی در مقابل طالبان، دولت مرکزی افغانستان باید از ثبات نسبی برخوردار باشد، این استراتژی شامل ایجاد تقویت نیروهای امنیتی و نهادهای حکومتی، خواهد بود؛ بهطوری که آنها «قادر به ایستادن روی پای خود» باشند و بتوانند طالبان را شکست دهند.
فرضیه اصلی این راهبرد بر این مبنا است که یک دولت مرکزی قوی در افغانستان میتواند سازمانهای تروریستی را از بین برده و نگذارد آنها تهدیدی علیه ایالات متحده بوده یا در سراسر آسیای جنوبی و مرکزی گسترش پیدا کند.
با تقویت دولت مرکزی سربازان امریکایی مستقر در افغانستان تنها به مشاوره و آموزش نظامیان افغان خواهند پرداخت و تضمینی برای حمایت سیاسی از این دولت خواهند بود.
نویسنده اعتقاد دارد؛ یک یا دو دهه زمان خواهد برد تا نتایج این راهبرد آشکار شود و همچنین تضمینی وجود ندارد که مردم آمریکا و حکومتهای آینده صبر لازم برای منتظر ماندن و دیدن نتایج این استراتژی داشته باشند.
از سوی دیگر مقامات دولت افغانستان اقدامی برای از بین بردن فساد و همچنین کاهش تنشهای موجود در دولت این کشور انجام نمیدهند و بر این باور هستند که امریکا هر زمانی که این دولت بخواهد سقوط کند از آنها حمایت خواهد کرد. بنابراین ایالات متحده باید در مقابل کمکهای خود امتیازاتی از دولت مرکزی افغانستان اتخاذ کند.
پاکستان مانعی برای ایجاد دولت مرکزی قوی در افغانستان است
این گزارش می افزاید: از سوی دیگر اتخاذ این استراتژی امریکا را با کشورهای منطقه که باور ندارند شکست نظامی طالبان تنها راه رسیدن به ثبات است وارد چالش خواهد کرد، چین، ایران، پاکستان و روسیه، بهعنوان مثال، میتوانند با حمایت مالی، معنوی از طالبان تلاشهای ایالات متحده برای ایجاد یک دولت قدرتمند در کابل را بیاثر کنند.
طرفداران این استراتژی امیدوار هستند که امریکا، پاکستان را تحت فشار قرار دهد تا از دولت مرکزی کابل حمایت کند. با اینحال، پاکستان اهرم قابل توجهی برای مقابله با چنین استراتژی دارد. این کشور میتواند راههای ارتباطی زمینی و هوایی امریکا به افغانستان را ببندد، راههای که نقش حیاتی برای حضور امریکا در افغانستان است.
این کشور همچنین میتواند همکاری اطلاعاتی با ایالات متحده و ناتو را لغو کند و گفتوگوها بر سر ایمنی هستهای، کنترل صادرات و مدیریت بحران را ترک کند، که با خارج شدن پاکستان از این گفتگوها رقابتهای هسته ای در این منطقه از جهان افزایش خواهد یافت.