ريشه هاى تاريخى و مذهبى مناقشات خاورميانه جزى از هويتِ مردمان خاورميانه شده است. مانند ستيزه شيعه و سنى كه بخش عمده ى از أصول اعتقادات و آموزش هاى پيروان اين دو فرقه بزرگ اسلامى را شكل داده است. چرا كه رقابت بين فرق اسلامى تنها شكل خشونت بار و مسلحانه ندارد، اگر به ادبيات و تاريخ ادبيات، فولكلور (فرهنگ عامه)، اقتصاد وتجارت اين كشورها بنگريد، نشانه هاى از اختلافات تاريخى و مذهبى را مى توان ديد.
دولت و كنگره ايالات متحده امريكا به خوبى مى دانند، يافتن راه حل سياسى براى درگيرى هاى خاورميانه كه بر پايه اشتراكات مذهبى و تشريك مساعى سياسى باشد، سودبخش نيست، بنابراين ترامپ با كشاندن كشورهاى خاورميانه به گذرگاه اقتصادى، در پى آن است كه هزينه و مخارج منازعات خاورميانه را بر دوش دولتها و ملتهاى منطقه بگذارد و با دادن صورتحساب هزينه هاىِ نظامى و امنيتى به دولتهاى منطقه، مى خواهد از كشورهاى درگير همه هزينه ها صرف شده را دريافت كند.
وقتى دولتهاى منطقه ببينند، هزينه اختلافات مذهبى به بهاى فقر، تنگدستى، بيمارى، رنجورى و خوارى مردم است در سياست هاى ماجراجويانه خود بازنگرى مى كنند.
دولت پاكستان نيك دريافته است دخالت در امور افغانستان براى آينده ى نه چندان دور هزينه هاى گزافى روى دست ملت پاكستان خواهد نهاد. بنابراين به بهانه تقويت خط مرزى ديورند، عملاً بين قبايل دو سوى خط مرزى جدايى افكنده است و پُشتوانه اى قبيله اى طالبان را تضعيف نموده است و هر از چند گاهى با سرشمارى از ساكنان محدوه مرزى، سعى بر شناساندن و رسميت دادن به هويت پاكستانى و برترى دادن هويت پاكستانى بر هويت قبيله اى ساكنان خط مرزى ديورند است.
دولت تركيه پس از سرنگونى هواپيماى جنگنده روسى در خاك سوريه، ضرر و زيان اقتصادى در اثر تيرگى روابط با روسيه پى برد و به بهبود روابط سياسى و اقتصادى با روسيه روى آورد.
دولت ايران بر اثر مداخله طولانى مدت در سوريه، عراق و يمن هزينه هاى سنگين اقتصادى را بر دوش جامعه ايرانى نهاده است و ممكن است مشكلات اقتصادى به اعتراضات اجتماعى تبديل شود.
اين رويدادها نشان مى دهد، هزينه هاى اقتصادى براى درگيرهاى مذهبى و سياسى، به انديشيدن جامعه را وادار مى كند تا در رفتار خود بازنگرى كند. ترامپ با شناخت اين روند به دنبال بدست آوردن سود و منفعت براى جامعه ى امريكاى است. قرارداد پانصد٥٠٠ ميليارد دالرى بين امريكا وعربستان و فروش حدود صد ١٠٠ ميليارد دالر جنگ افزار به عربستان نشان مى دهد، عربستان در گذرگاه اقتصادى صلح امريكاى خاورميانه پا نهاده است.
ناگفته نماند با وقوع آشوب هاى كشورهاى عربى، عملاً اتحاديه ى عرب، كارآيى خود را از دست داده است و اتحاد قومىِ عربى براى حل مشكلات كشورهاى عرب زبان نتيجه بخش نيست و ترامپ به خوبى اين نكته را مى داند و پى برده است كه اتحاد بين كشورهاى عربى بر مبناى هويت عربى پايدار نمى ماند و سخنرانى ترامپ در حضور سران كشورهاى عرب زبان و اشاره به فرهنگ و تاريخ ايران زمين كه گستره ى فراتر از مرزهاى سياسى ايران امروزى دارد و بايد در آسياى مركزى أفغانستان (خراسان بزرگ)، پاكستان، هند، آذربايجان، تركيه و عراق، سرچشمه اين تاريخ و ادبيات غنى را جستجو كرد. اين سخن ترامپ، گوشزدى به قدرت نرم و سياسى ايران است. ترامپ مى داند عربستان و شيخ نشين هاى خليج فارس از نقطه نظر سياسى، وحدت رويه مشترك ندارند و نمى توانند در مقابل ايران اتحادي سياسى را پديد آورند.
پس بهترين روش همكارى با اين كشورها فاقد پيشينه سياسى و تاريخى، طرح موضوعات اقتصادى است تا بتواند همه طرفهاى در گير از جمله اسراييل را پاى مذاكره بكشاند در اين ميان اسراييل بيش از ديگر متحدان منطقه ى امريكا با منطق سياست (هزينه و درآمد) براى پايان دادن به در گيرى هاى خاورميانه آماده براى همكارى با امريكا است. و پس از امريكا بيشترين منفعت نصيب اسراييل مى شود ، چرا كه ، اين سياست از قبل با اسراييل هماهنگ مى باشد.
شرط موفقيت اين برنامه ترامپ، اول تضمينهاى امنيتى امريكا به كشورهاى عرب زبان است. دوم إحساس خطر كشورهاى عرب زبان از تهديدات ايران مى باشد. سوم رفع تهديدات اسراييل از بالاى سر كشورهاى عربى و چهارم صلح فلسطينيان با اسراييل است.
اكنون توپ بازى در زمين ايران است. تا ايران چه سياستى را در پيش گيرد. با نگاهى به انتخابات رياست جمهورى و شوراها در ايران وتعداد آراى طرفداران حسن روحانى(رييس جمهور منتخب) و إبراهيم رئيسى، كه نماينده ى دو طيف سياسى حاكم بر ايران هستند و اختلاف هشت ميليونى آراى حسن روحانى(رييس جمهور منتخب) با إبراهيم رئيسى و با وجود ١٧ ميليون راى خاموش كه در انتخابات رياست جمهورى ايران شركت نكردند، تصميم گيرى نهاى در تدوين سياست خاورميانه ى ايران، با نهاد رهبرى(آيت الله خامنه اى) است.
ترامپ بر اساس فلسفه ى پراگماتيسم امريكاى، سياست خارجى خود را طرح ريزى نموده است و ساختارها و نهادهاى دولتى امريكا توان اجراى اين سياست رياست جمهور امريكا را دارند. اين مدل رفتار سياست خارجى امريكا در قِبال روسيه، اروپا و چين قابل مشاهده است. كه تحليل هريك فرصتى جداگانه مى خواهد.
نويسنده: حميد تبرزن