ملک ستیز کارشناس سیاسی افغانستان میگوید: "زمانی که محورگرایی یا فراکسیونیزم از برنامههای سیاسی پا فراتر میگذارد به سکتوریزم یا دسته بندیهای اتنیکی میگراید".
وی میگوید که این گرایش خانهء ملت را واژگون میسازد و قبیله منشی جای ملت باوری را میگیرد. این روش در عراق تجربه شد. تجربهء سکتوریزم عراق بر گرایشهای مذهبی استوار بود. این روش جوهر ملت واحدی را بهنام عراق بهشدت آسیب رسانید. تحلیلگران بینالملل به این باورند که سالهای زیادی نیاز است تا به این زخم خونین مرهم گذاشته شود. در افغانستان گرایشهای قومی پر رنگتر از همهچیز شده است. در این میان ماهیگیران مذهبی نیز آب را گل میکنند.
این کار شناس سیاسی می افزاید هرچند سلیقههای سیاسی هردو فراکسیونِ حاکم در افغانستان خیلی متفاوت و بحرانزا هستند، اما در این میان بازیگران سکتوریست بهبهانهء قوم و فرهنگ، بهزود ترین فرصت به سخنگویان این بحران مبدل میشوند.
دلیل اصلی انحراف سیاسی را ضعف و نبود برنامههای سیاسی میسازد. برنامههای تخنیکی و حرفهیی میتواند ظرفیت رهبران وحدت ملی را بهنمایش گذارد. اما زمانیکه برنامهها نتوانند تحقق یابند، سلیقهها جایگزین برنامهها میشوند و سیاستمداران به ابزار دیگری که همانا محورگرایی قومی میباشد، میچسپند.
در این میان گروههای افراطی قومگرا برندهگان و جنبشهای ملیگرا که اکثراً شهروندان عادی افغانستان هستند، بازندهگان اصلی هستند.