"برای پاسخ به این پرسش باید نخست ماهیت منازعات میان مردمان ساکنِ منطقه درگیری را بررسی و شناسای نمود و سپس با ماهیت منازعات عراق سنجید و دید آیا این منازعات از یک جنس هستند و یا اصولاً از ماهیتی متفاوت برخوردار هستند ؟
هویت اشخاص درگیر در منطقه موسوم به فلسطین - اسراییل تحت سه عنوان قابل تقسیم بندی است:
۱- فلسطینیان با اسراییلی ها
۲-مسلمان با یهودیان (صهیونیست)
۳-اعراب با یهودیان (صهیونیست)
و از سه جنبه یا بعد، هویت اشخاص درگیر و ماهیت رویدادهای خشونت بار، قابلیت بررسی و شناخت را دارد.:
الف-از دیدگاه دینی و سیطره کفار بر اماکن مذهبی. یهودیان، عیسوی ان و مسلمانان تحمل سلطه دیگری بر بیت المقدس یا مسجد الاقصی یا هیکل سلیمان یا مراکز مقدس مسیحیان را ندارند. و از هر گونه درگیری که منجر به درگیری وجنگ مذهبی بشود حمایت و استقبال می کنند.
ب-از دیدگاه منازعه قومی ، میان ساکنان فلسطین و سوریه که دارای مشترکات فراوان هستند و در حیطه زبان شناسی، زبان های عربی، عبری، آرامی، سریانی در زمره ی زبان های آسیای-آفریقای می باشند و مردمان فلسطین با هویت عربی و مردم یهودی-اسراییلی با هویت قوم یهود برای حفظ هویت و برتری خود بر پسر عموهای خود ( فرزندان سام ) در حال ستیزه هستند و این ستیزه نخست میان یهودیان و دیگر ساکنان فلسطین بود سپس با ظهور مسیحیت میان بهودیان، هویت عیسوی بر هویت یهودیت غلبه یافت و یهود در اقلیت قرار گرفت با ظهور اسلام، هویت عربی-اسلامی به مدت ۱۰۰۰ سال بر هویت یهودی-مسیحی چیره گشت.
پ-از ابتدای قرن هجدهم با ظهور مفهوم دولت -ملت در میان جوامع متمدن، در سرزمین های امپراطوری اسلامی عثمانی، بحران هویتی شکل گرفت و مردم شامات (سوریه و فلسطین ) از این بحران در امان نماند و دچار پدیده استعمار زدگی شدند.
در این میان مردم یهود ( باورمندان به آرمان صهیونیست) بخاطر فهم زودتراز تغییرات مدرنیته و درک درستر از آثار روند مدرنیته توانستند با موج سواری از روند جهانی ملت -دولت سازی به ویژه در انتهای قرن نوزدهم وابتدای قرن بیستم با زیرکی و رندی، جمعیت پراکنده یهود را گردآورده و بر پایه آرمان صهیون، جوامع یهود را توسعه داده و در نهایت توانستند به خلق دولت - ملت یهود دست بزنند! که می توان تقابل هویت عربی با هویت یهودی (صهیونیست)در این عرصه، دسته بندی نمود.
در واقع در میان فرزندان ابراهیم، یهود بهتر از دیگر پسر عموهای خود توانست از تحولات جهان مدرن به نفع خود بهره برداری کند . و دستاوردهای مدرنیته را بکار گیرد و در رقابت اثبات برتری خود و نشان دادن شایستگی خود برای سیادت بر فرزندان ابراهیم و دیگر ابنا بشر از دیگران پیشی بگیرد .
و الزاماً، این برتری جوی و افزون طلبی، جنبه نظامی و قهری ندارد .
باورمندان به آرمان صهیونیست می خواهند در میدان رقابت نرم افزاری برتری و شایستگی و سیادت خود بر دیگران را اثبات و به کرسی نشانند. پس ملاحظه می گردد ماهیت تقابل نیروهای درگیری تنها جنبه نظامی ندارد".
"اما نبرد ارتش امریکا با نیروهای القاعده، داعش و دیگرگروهای تروریستی در شامات، فلسطین و جنگ های شهری در عراق عرب ، قابل مقایسه با درگیری های فلسطین - اسراییل نیست.
چون ماهیت و هدف جنگ امریکا با القاعده و داعش موضوع و چیز دیگری است .
اهداف امریکا در جنگ با تروریستان القاعده و داعش عبارتند از :
۱- نابودی و یا کاستن شدید از امکانات و توانایی تهاجمی القاعده و داعش.
۲- متحد سازی و سپردن امنیت به نظام پشتیبان امریکایی در منطقه.
۳- تغییر افکار عمومی برای ممانعت از پیوستن مردم به القاعده یا داعش.
پس مشاهده می گردد هم از نظرموضوع،هدف،راهبرد و تاکتیک، عملیات ارتش ایالات متحده امریکا برای انجام ماموریت در افغانستان و پاکستان و عراق با عملیات اسراییل در غزه بطور کل متفاوت است.
نگرانی امریکا از پیآمدهای درگیری فلسطین با اسراییل
۱- گسترش نفرت قومی مذهبی
۲- انزوای اسراییل
۳- اتحاد کشورهای عرب و اسلامی و دیگر جوامع در برابر اسراییل .
امریکا با حضور نظامی بصورت مستشاری در غزه، محل مناقشه اخیر فلسطینیان و اسراییلی ها، اجازه نمی دهد در اسراییل پای دیگران به مناقشه فلسطینیان و اسرایلیان باز شود، چون در آن هنگام نفرت و جنگ مذهبی ویرانگری ظاهر خواهد شد".