به گزارش اسپوتنیک، مجله امریکایی فارین پالیسی درباره تغییر سیاست ایالات متحده در تعامل با مسائل افغانستان پیشنهاداتی از قبیل خروج از توافق دوحه و همکاری با جریانات مخالف طالبان را مطرح کرده است.
نویسندگان این مقاله ریچارد فونتین و لیزا کورتیس نوشته اند که آنها با گروه های مخالف فعلی و جنگسالاران سابق در تاجیکستان و ترکیه دیدار داشته اند و خواهان دایر کردن دفتر مرکزی برای آنها هستند.
از سویی مسئولین امریکایی در برابر طالبان بسیار با ملاحظه رفتار می کنند و نه تنها کمک های هفته وار 40 میلیون دالری خود را نقداً به افغانستان می فرستند بلکه از کارکرد آنها هم ابراز خوشنودی و رضایت می کنند.
این دوگانگی در اذهان عامه، رسانه ها و عملکرد دولت امریکا سوال هایی را خلق می کند که اگر امریکا بتواند از توافقات خود با طالبان در دوحه خارج شود با کدام گروه مخالف می تواند همکاری داشته باشد؟ و امکان ایجاد دفتر سیاسی اپوزیسیون چگونه و در کجا وجود دارد؟
آقای ناصری کارشناس مسائل سیاسی در این باره به خبرگزاری اسپوتنیک افغانستان گفت: تمام تحولات نظامی در افغانستان وسقوط رژیم سابق و تسلیمی نظام و تسلیمی اردوی ملی و فروپاشی نظام، همه و همه در حضور مقامات و نیرو های امریکایی صورت گرفت.
وی ادامه داد که در حقیقت قدرت را به طالبان تسلیم کردند و کلید ارگ را زلمی خلیل زاد به آنها سپرد. در عین زمان امریکا یک عملیات نظامی " تروریستی"، به همکاری طالب و داعش انجام داد و به بهانه حمله بر مواضع داعش، خانه شخصی در اطراف میدان هوایی حمله کرد و از افغانستان خارج شدند و طالبان به قدرت رسیدند.
آقای ناصری اضافه کرد که قدرت سیاسی بخاطری به طالب واگذار شد که بی ثباتی افغانستان باعث بی ثباتی در منطقه و در کشور های رقیب امریکا است و به قدرت رسیدن طالبان تصادفی نیست بلکه پلان و برنامه امریکا است و همچنان برای بقای آنها آشکار و پنهان و رسماً و غیر رسماً همکاری دارند. و هر مقاله ای از قبیل این مقاله فارین پالیسی را گمراه کننده خواند و گفت دولت امریکا هیچ تصمیمی برای سقوط ادراه طالبان ندارد.
وی در ادامه افزود فعلا امریکا هیچ بدیلی هم برای طالب در نظر ندارد فعلا طالب بهترین گزینه برای امریکا است بخاطریکه طالب نه حکومت است، نه حاکمیت است . نه پلان و برنامه برای استقرار ثبات سیاسی افغانستان در دست دارد و این بی ثباتی باعث بی ثباتی کشور های ایران، پاکستان، کشور های آسیای میانه و قدرت های منطقه مانند چین و فدراسیون روسیه می شود.
این پلان امریکا بود که افغانستان در حاکمیت طالبان به مرکز صدور تروزیزم و افراطیت و خشونت و مواد مخدر تبدیل شود و افغانستان را به سوریه، سودان و سومالیای دیگر در منطقه، مبدل کرده اند تا رقبا در مسائل افغانستان مصروف شوند. اینها تصادفی نه بلکه روی برنامه پیش می رود. امریکا نه به طالب اجازه حکومت کردن را می دهد و نه اجازه سقوط فعلا بازی به درستی به نفع امریکا جریان دارد.
وی ادامه داد که دفتر طالبان در قطر رسماً از طرف امریکایی ها حمایت می شود و مبالغ میلیون دالری هفته وار، وجوه مخفیانه به رهبران طالبان و هفت میلیارد دالر سلاح مجهز و دست نخورده برای طالبان بجای گذاشتند و تمام پایگاه های نظامی و میدان های هوایی افغانستان را به طالبان تسلیم کردند، بنا امریکا برای تغییر نظام در افغانستان به زودی ها هیچ پلانی نخواهد داشت و با مخالفان بازی می کند و بخاطر بی اتفاقی مخالفان طالب، دفتر مشترک آنها در هر کجایی که باشد بی تفاوت است.
آقای ناصری درپایان خاطر نشان کرد که فعلا قدرت سیاسی و نظامی در افغانستان در مقابل طالبان تبارز نکرده است که برای طالبان یک خطر به حساب برود وطالب شاید بر اساس اختلافات درونی، خودخواهی ها و تضاد های منطقه ای و قومی به مشکل مواجه شود و فرو بپاشد اما فعلا قدرت سیاسی و نظامی بدیل برای ازبین بردن طالبان وجود ندارد.
آقای علی سمیع تحلیل گر روابط و اقتصاد جهانی در گفتگو با اسپوتنیک افغانستان گفت: از همه اولتر باید بگویم که در شرایط فعلی ایالات متحده آمریکا برای مداخلهٔ سریع سیاسی و نظامی در امور افغانستان و علاقهٔ تقابل با طالبان ندارد.
وی ادامه داد که سیاست خارجی، امنیتی و دفاعی ایالات متحده را در دو دههٔ اول قرن ٢١، موضوع حمله یا تهاجم بر تروریزم تشکیل داده بود. از اینرو ورود نظامی نیرو های ٣٠ هزار نفری ایالات متحده در دوره ریاست جمهوری آقای بوش و سپس حضور نظامی بالاتر از صدهزار نفر در دوره ریاست جمهوری آقای اوباما در افغانستان در محور ستراتیژی تهاجم بر تروریزم می چرخید.
آقای سمیع گفت: ایالات متحدهٔ همکار با روسیه و پاکستان در دورهٔ ریاست جمهوری بوش در حقیقت بستر خوب برای ورود امن نیرو های نظامی ایالات متحده و ناتو به افغانستان بود. با ورود ایالات متحده به افغانستان و سرازیر شدن ملیارد ها دالر تمام کشور های منطقه نفع بردند و بخش ویژهٔ اقتصادی راه اندازی کردند.
بناً، از آنجایی که از همه اولتر مسئله یا استراتیژی تهاجم بر تروریزم دیگر در دستور کار دولت ایالات متحده آمریکا نیست، داشتن انتظار یا توقعی از ایالات متحده در امر ایستادگی یا سیاست بازی در برابر طالبان چندان عملی به نظر نمی رسد.
وی در ادامه گفت: ایالات متحده با امارت اسلامی طالبان تفاهمنامهٔ صلح با شرایط آشکار و پنهان امضا کرده است. در تفاهمنامه شرایط مربوط به طالبان در مقابل ایالات متحده و مکلفیت های واشنگتن در برابر طالبان بطور کامل و دقیق پیاده شده است. اینکه در بخش های بعدی آقای اشرف غني و رژیم تحت سلطه اش در کابل برای حفظ ساختار نظام آمادهٔ قربانی یا ایستادگی نشدند مربوط ایالات متحده آمریکا نمی شود.
کوتاه همین که نزد ایالات متحده آمریکا قصهٔ تهاجم بر علیه تروریزم اختتام یافته است و طالبان دیگر هدف مشروع برای حملهٔ سیاسی یا نظامی نزد رهبران واشنگتن نیستند. ایالات متحده و در کُل غرب تا یکی دو دههٔ دیگر تنها از جریان های حمایت سریع می نماید که بر علیه روسیه، چین و ترکیه آماده فعالیت و جنگ باشند.
دوم اینکه طالبان در سال های پسین متوجه واقعیت جیوپولیتیکي افغانستان شده اند.
کدام واقعیت؟ همان واقعیت که آقای اشراف غني برای ثبوت وفاداری اش به ایالات متحده نا دیده گرفت.
آقای سمیع ادامه داد که در دورهٔ حاکمیت آقای اشرف غني روابط افغانستان با قدرت های منطقوی برهم خورد و افغانستان یک بار دیگر مرکز تهدید بر علیه همه تبدیل شد. درست در همین دوره، خالیگاه ایجاد شده را طالبان با ایجاد رابطه و دادن وعده های همکاری و دوستی به قدرت های بزرگ، متوسط و کوچک منطقه پُر نمودند. در این زمینه البته که دستگاه دیپلوماسی پاکستان نقش ارزنده داشته است؛
خوب به یاد داریم که از رفتن طالبان به روسیه، چین و ایران ایالات متحده، اتحادیه اروپا و سازمان ناتو بر آشفته بود.
وی ادامه داد که به هر حال، طالبان در یک و نیم سال گذشته با حفظ رابطهٔ با ثبات، بدون تزلزل و بدون تغییر با قدرت ها و کشور های همسایه و انجام ندادن فعالیت های تخریب کارانهٔ امنیتی بر علیه ایالات متحده، ناتو و قدرت های منطقوی باعث آن شدند که تمام طرف ها قبل از باز نمودن سری خورجین برای مصارف هنگفت نظامی و سیاسی بر علیه طالبان، یکبار از خود چرائی اقدام خویش و پی آمد های ناگوار امنیتی کار خویش را بپرسند؛
طالبان به وسائل و تجهیزات نظامی بی نهایت زیاد، استحکام خیلی پیچیدهٔ سیاسی و اندام مکمل جغرافیای افغانستان دستیاب شده اند. از این موقف مستحکم و شیوهٔ برخورد آنها در برابر تهدیدات امنیتی داخلی و خارجی همه کشور های منطقه در حصه افغانستان به نحوی محتاط شده اند؛
از اینرو ایالات متحده چندان چانس حمایت از یکی از گروه های مخالف طالبان را چندان در دست ندارد زیرا تمام جزیره ها، مراکز و منابع قدرت دورهٔ جمهوریت از افغانستان به بیرون عزیمت کرده اند و در شرایط سخت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی زندگی دارند. در عین حال در صورتی که ایالات متحده چنین برنامهٔ را اگر از سر گیرد پس هیچ کشوری در منطقه آماده نیست که با ایالات متحده در این زمینه همکاری نماید و مرکزیت سوق و ادارهٔ روشن سیاسی بر علیه طالبان باز نماید.
آقای سمیع در ادامه گفت: کشور های منطقوی با طالبان تعامل دوستی یا دشمنی خود را پیش می گیرند. ایالات متحده نه صفت یک قدرت حاکم بل به صفت یک کشور پولدار یا به طالبان پول می پردازد یا محبوراً از برنامه های قدرت های منطقوی حمایت کند؛
فعلاً بحث در منطقه این است که طالبان باید حکومت فراگیر ملی ایجاد کنند و دست از حاکمیت یک بر همه بردارند؛
برداشت من این است که ایالات متحده تا دیر زمانی دیگر با پرداخت پول (به عنوان دیگر جزیه) به طالبان رابطهٔ خود را حفظ و فعالیت های طالبان را از نزدیک دنبال می کند؛
فراموش نکنید که آوردن قسمی طالبان در دورهٔ دونالد ترامپ و سپس تسلیمی تمام خاک افغانستان در دورهٔ جيو بایدن پلان ضد آمریکایی نبود بل بخش یا قسمت آخری ستراتیژی تهاجم بر تروریزم امریکا بود.
او در ادامه خاطر نشان کرد که طالبان تا هنگامی که به تهدید جدی امنیتی و نظامی بر علیه کشور های منطقه نشوند پس ایالات متحده برای اعزام نیروی سیاسی و نظامی ضد طالب جای پای در منطقه ندارد. در صورتی نیاز، اهداف خود را با استفاده از قوای هوايي دنبال خواهد کرد؛
هدف ام در کُل این است که طالبان فعلاً یک جریان منطقوي اند، در حال حاضر همچو دورهٔ حاکمیت اشرف غني در محاصره جيوپوليتيکی قرار نگرفته اند و تا این ساختار شان باقی است و در پهلوی داشتن رابطه با قدرت های منطقوی کمک مالی هنگفت از ایالات متحده و باقی اعضای غربی جامعه جهانی نیز بدست می آورند چندان چانس ناتوان شدن شان به نظر نمی رسد؛
یگانه چانس اندکی که در حصه ایجاد تهدید بر علیه طالبان وجود دارد، پاکستان است. پاکستان در یک و نیم سال گذشته از استحکام طالبان و از یک سلسله فعالیت ها و رابطه های مستقل آنها با جهان غرب و شرق شدیداً در اندیشه است. شاید پاکستان در یکی دو سال آینده به یک سلسله فعالیت ها برای محدود سازی دست و پای طالبان رو آورد. اما فراموش نکنیم که چنین اقدامی از سوی پاکستان از همه اولتر در افغانستان به نفع طالبان شاید تمام شود و در قدم دوم اگر با قدرت های منطقوی همچو روسیه، چین، ترکیه و ایران هماهنگ نباشد پس در نطفه خفه خواهد شد.
آقای سعیدی استاد دانشگاه و کارشناس مسائل سیاسی در باره این مقاله به وضاحت گفتند که فارین پالیسی را نباید جدی گرفت، چرا که کمپانی های سلاح فروش و جنگی، به عنوان مثال بلک واتر، چنین لابی گری هایی از طریق مطبوعات دارند.
امریکا در تلاش است تا با طالبان به یک نحوی کنار بیاید، همانطور که عباس استانکزی معاون رئیس دفتر سیاسی طالبان به بیبیسی گفته است که کار برای تشکیل حکومت جدید در جریان است. حکومتی که در آن زنان هم نقش خواهند داشت و همه شمول خواهد بود و هیچ یک از مقامات حکومت سابق در آن نقش نخواهد داشت.
با توجه به نظریات کارشناسان میتوان گفت که امریکا برخلاف پیشنهادات نویسندگان فارین پالیسی، نه تنها هیچ پلانی برای تغییر سیاست های خود در قبال طالبان و افغانستان ندارد بلکه برای حفظ وضعیت موجود تلاش می کند و در حد ممکن کمک و حمایت های خود را از طالبان دریغ نخواهد کرد.
جنگسالاران و احزاب تازه تأسیس در خارج از افغانستان و گروه های مخالف در داخل افغانستان، به دلایل ذکر شده در این تحلیل، نمی توانند عامل فروپاشی طالبان شوند. تنها چانسی که برای مخالفان طالبان وجود دارد تهدیدات از طرف پاکستان و فروپاشی از درون طالبان است.