طالبان، القاعده و داعش در افغانستان؛ بخش اول مصاحبه کارشناس روس با اسپوتنیک

© Sputnik / Stringerطالبان، القاعده و داعش در افغانستان؛ بخش اول مصاحبه کارشناس روس با اسپوتنیک
طالبان، القاعده و داعش در افغانستان؛ بخش اول مصاحبه کارشناس روس با اسپوتنیک - اسپوتنیک افغانستان  , 1920, 13.08.2021
عضو شوید
جورجی ماچیتیدزه، کارشناس روس، عضو گروه پشتیبانی تحلیلی و نظارت بر تحریم‌ها علیه داعش، القاعده و طالبان در شورای امنیت سازمان ملل از سال 2014 تا 2019، در یک گفتگو ویژه با خبرگزاری اسپوتنیک افغانستان در خصوص تروریسم بین الملبی تفاوت ایدئولوژی طالبان، القاعده و داعش، اوضاع افغانستان پس از خروج نیروهای خارجی، پیشروی سریع گروه طالبان، دلایل موفقیت این گروه و منافع پاکستان در افغانستان صحبت کرد.

شما چندین سال است که در بخش افغانستان کار می‌کنید، پنج سال عضو گروه حمایت تحلیلی و نظارت بر تحریم های شورای امنیت سازمان ملل علیه داعش، القاعده و طالبان بوده اید، تفاوت میان این گروه‌ها در چیست؟

طالبان از نظر ایدئولوژیکی از جنبش دیوبندی به ارث بردند، که از طریق پاکستان وارد پاکستان شد، اساسا آن‌ها شاگردان مدارس پاکستان که بودند که تحت تاثیر مکتب دیوبندی قرار گرفتند. این دانشگاه با همین نام در شهر دیوبند هند در اواسط قرن نوزدهم، در شمال هند علیه استعمارگران غربی، یعنی انگلیسی‌ها و تاثیرات فرهنگی آن‌ها تبلیغ می‌کرد. در افغانستان اولین جوانه این جنبش طالبان در اواخر دهه 1980 متولد شد. اعضای اصلی این جنبش شاگردان مدارس از ولایات کندهار و هلمند بودند. همچنان نظر قومی بیشتر شان پیشتون بودند، این ایدلوژی مبتنی بر ترکیبی تأیید شده برای پاکی اسلام با وفاداری به معنویت شیخ و دوری از هر چیزی غربی و مدرن بود. این تفاوت با داعش است. طالبان در جنگ داخلی افغانستان در سال 1994 شکل گرفت، آنان با کمک پاکستان شروع به جنگ کردند.

فقط پاکستان بود یا قدرت های دیگری  نیز وجود داشت؟

بیشتر پاکستان، این کشور با نیروهای زمینی کمک کرد. آنها کابل را گرفتند و به قدرت رسیدند و امارت اسلامی را در افغانستان ایجاد کردند. طالبان قوانین را بر مبنای شریعت به گونه سختی وضع کردند، آنان سینما، موزیم ها و موسیقی را ممنوع کردند. زنان را از حقوق شان محرم ساختند و دست به اعدام های عمومی زدند. این سخت‌ترین گونه بنیادگرایی اسلامی بود. طالبان تنها توسط سه کشور پاکستان، عربستان، و امارت به رسمیت شناخته شد. آنها به اسامه بن لادن، که عامل حمله تروریستی در نیویورک بود، پناه بردند. پس از آن‌که امریکایی ها خواستار تحویل او شدند، این گروه او را تحویل ندادند. عملیات آغاز شد، عملیات های زمینی توسط نیروهای اتحاد شمالی انجام شد، هر چند که نیروهای ویژه امریکایی و بریتانیایی نیز سهیم بودند. همچنان حمایت هوایی نیز از آنها وجود داشت. رژیم طالبان سرنگون شد، طالبان به پاکستان رفتند و قسمتی زیر خاک شدند، همیشه آن‌ها سازماندهی مجدد کردند و عملیات نظامی علیه نیروهای دولتی را آغاز کردند. امریکا و ائتلاف از دولت حمایت کردند. پاکستان طرف طالبان را گرفت.

اما عمران خان نخست وزیر پاکستان اخیرا به خبرنگاران گفت که اتهامات وارد به پاکستان مبنی بر حمایت از طالبان و شبکه حقانی ناعادلانه است!

او نمی تواند چیز دیگری را بگوید، در ماه مه من در کنفرانسی در مورد افغانستان در مکتب دیپلماتیک برلین شرکت داشتم، پروفیسوری از پاکستان بود، او به گونه ساده گفت که برعکس، پاکستان می خواهد کمک کند.

طالبان یک جنبش ملی، مذهبی عمدتا متشکل از قوم پیشتون از بنیادگرایی اسلامی مدرن است، همان‌طور که من می‌بینم، طالبان در 10 سال گذشته، در واقع نقش یک جنبش آزادی‌بخش ملی با مشارکت سایر اقوام، تاجیک، ازبک ایفا کرده اند. ریشه ایدئولوژی داعش در سلفی گری، جنبش بنیادگرا در اسلام سنی مذهب، و جهادگرایی تفسیری مدرن از مفهوم اسلامی مبارزه است.

آنها از خود در برابر غرب و سکولاریسم دفاع می کنند، سلفی‌ها به اسلام ناب باور دارند، اسلامی که نسل های اولیه حتی در زمان حضرت محمد پیامبر مسلمان اجرا می کردند، سلفی گری خود را از دیگر جنبش های محافظ کار اسلامی متمایز می‌داند و تلاش می کند شیوه زندگی مسلمانان اولیه را بازسازی کند. ایجاد خلافت برای داعش مهم پنداشته می‌شود، در افغانستان و سایر نقاط داعش تلاش دارد تا رقبای مستقیم خود را تضعیف کند، طالبان در قدم نخست. علاوه بر این، حملات به طالبان هدف درگیری را دنبال می کرد، آن‌ها همزمان القاعده را هدف قرار دادند، زیرا الفاعده به گونه کامل از طالبان حمایت می‌کند.

آیا داعش در افغانستان حضور دارد؟ آیا داعش یک تهدید است؟

بلی حضور دارد. همچنان آنها در عراق و تعدادی هم در سوریه حضور دارند. بلی داعش یک تهدید است.

داعش (گروه تروریستی ممنوع در روسیه) همواره طالبان را به دلیل حفظ ارتباط با سرویس‌های اطلاعاتی پاکستان انتقاد کرده است. ارتباط طالبان با سرویس‌های اطلاعاتی پاکستان به نظر داعش به عنوان اثبات این موضوع دیده شده است که طالبان حق نمایندگی از جنبش «جهادی» را از دست داده است. داعش همیشه در برابر شخصیت ملی‌گرایانه جنبش طالبان مخالف کرده است، چون برخلاف تصور جهاد جهانی بود. به نظر داعش لازم است که ما باید به جهاد جهانی اعتقاد داشته باشیم و نه به دنبال منافع ملی. داعش آموزه های دینی دیوبندی را محکوم می‌کند و همچنان به این باور هستند که طالبان از درک درست قوانین شریعت منحرف شده اند. به نظر آنها (داعش)، طالبان در برابر ناقضان قوانین شریعت بسیار نرم رفتار می‌کنند، که با آموزه ارتداد – تکفیریسم که توسط داعش تبلیع می‌شود، مغاریت دارد. داعش هر کسی را می‌تواند به ارتداد، از جمله یک مسلمان اهل سنت را متهم کند. آنها قانون پشتون «پشتونوالی» را که نقش مهم در زندگی طالبان دارد، را نمی‌پذیرد. به نظر آنها، این امر تمرکز بر جهاد جهانی را دشوار می‌کند. داعش معتقد است که هر سنی بنیادگرا باید در یک دولت اسلامی زندگی کند. طالبان همچنان به افغان‌ها پیشنهاد می‌دهد که در امارت اسلامی افغانستان زندگی کنند، اما از نظر داعش، امارت اسلامی و حکومت اسلامی یک چیز نیستند. داعش به مسلمانان یادآوری می‌کند که خلافت تنها نوع حکومتی است که پیامدهای قانونی برای تمام جامعه مسلمان دارد. همه مسلمانان باید رهبر «خلافت اسلامی» را به رسمیت بشناسند و از او بعیت کنند. اصلی ترین نیاز مدهبی داعش، هجرت – مهاجرت به قلمره خلافت است. این راه را برای جهاد انتخاب کرده بودند که انکار از آن ناممکن بود.

تفاوت اساسی بین داعش و القاعده (گروه‌های تررویستی ممنوع در روسیه) در تعیین اهداف نهفته است، اگرچه داعش از القاعده در عراق از هم جدا شدند، که القاعده توسط تروریست‌ اردنی «الزرقاوی» رهبری می‌شد. «الزرقاوی» حتی در آن زمان، مبارزه سختی را با تکفیریسم، ارتداد در بین مسلمانان سنی انجام می‌داد، به همین دلیل از اهل سنت در عراق جدا شد. در آن زمان امریکایی‌های، سنی‌ها و شیعیان نیز او را تحت فشار قرار دادند. در سال 2006 میلادی، امریکایی‌ها او را کُشتند و سازمان تضیف شد، اما سپس ابوبکر البغدادی آن را در سال 2010 به کنترول خود گرفت و شروع به توسعه آن کرد.

القاعده از ابتدا نگران مبارزه با یک دشمن دور- امریکا بود. آنها به این باور بود که ابتدا باید دشمن  را شکست و تضیف کرد و سپس خلافت را باید ساخت. در هه 2000 میلادی، بن لادن گفت که خلافت هدفی دور برای نسل‌های آینده است، اما البغدادی این روند را تسریع کرد. برخلاف القاعده، داعش امریکا را در آینده نزدیک هدف اصلی خود نمی‌داند. وظیفه اصلی داعش پاکسازی صفوف امت اسلامی، پاکی بخشیدن به اسلام، برخورد با رژیم های کشورهای عربی است که از بنیادگرایی اسلامی دور شده اند، ایجاد خلافت و سپس برخورد با غرب. این تفاوت بین القاعده و داعش است.

از نظر روش‌های فعالیت‌های تروریستی نیز میان آنها (داعش و القاعده) تفاوت وجود دارد. القاعده نرمتر است.

«نرمتر» یعنی چه؟

القاعده تنها در مبارزه با امریکا خشن بوده است. بارها خواستار حمله به امریکایی‌ها شده است، اما آنها (القاعده) از کشتن غربی‌ها در صورت که با اهداف آنها مطابقت نداشت، خودداری می‌کرد. وقتی داعش کارگران بشردوستانه را در سوریه در اسارت گرفته بودند، القاعده از داعش خواست که آنها را نکُشند، اما آنها بر هر حال آن کارگران را سر بریدند. القاعده ترجیح می‌دهد که از روش‌های تند علیه اعضای جامعه مسلمان استفاده نکند و روش متقاعدسازی را ارائه می‌دهد – مسلمان را متقاعد می‌کند که نظرات آنها را بپذیرند و نه آنها را مجبور کنند که نظرات آنها بپذیرند.

اوضاع افغانستان را پس از خروج نیروهای امریکایی چگونه می‌بینید؟

اوضاع افغانستان بر اساس سناریوی طالبان در حال پیشرفت است.

نوار خبری
0
برای شرکت در گفتگو
ورود به سیستمیا ثبت نام کنید
loader
بحث و گفتگو
Заголовок открываемого материала