برنده جایزه نانسن آژانس پناهندگان سازمان ملل متحد (کمیساریا) دختری پرتلاش است که برای رسیدن به آرزوهایش می جنگد. رزما غفوری متولد سال ۱۳۷۰ در ولایت بغلان شهر پل خمری افغانستان می باشد. پدر رزما غفوری در افغانستان نظامی بوده و شغل مادر او خانه داری است. رزما و ۳ خواهرش علاقه زیادی به ورزش داشتند اما فوتبال در آن سالها ورزشی پسرانه محسوب می شد و کمتر دختران مخصوصا بانوان افغانستان به سراغ آن می رفتند. نخستین تیم بانوان افغانستان در ایران را این بانو در ولایت فارس و در شهر شیراز تشکیل داده است. او در سال ۹۴ هر سه خواهر خود را برای بازی در لیگ بانوان تیم هرات به افغانستان فرستاد و هر سه آنها برای تیم ملی انتخاب شدند اما بعد از آن فدراسیون فوتبال افغانستان هیچ توجهی به استعداد آنها نکرد. برنده جایزه نانسن، مربی ورزش و مشاور جوانان افغانستانی ساکن ایران است که بهعنوان برنده جایزه منطقه آسیا از زحماتش قدردانی شده است.
مصاحبه با این بانوی ورزشکار پرتلاش را در زیر می خوانیم:
اسپوتنیک: چرا تصمیم گرفته اید تا به کودکان آموزش دهید و در تربیت و تحصیل آنان تاثیرگذار باشید؟
ما اوایل سال ۷۶ زمانی که طالبان همه جا را اشغال کرده بود، مجبور به ترک افغانستان شدیم و به صورت قاچاق به ایران مهاجرت کردیم. در حال حاضر در ولایت فارس و در شهر شیراز زندگی می کنیم و در همین جا نیز تحصیل کردیم. زمانیکه ما مشغول به تحصیل بودیم، شرایط سختی داشتیم و با مشکلات زیادی در راه تحصیل مواجه شدیم. بنابراین در سنی که باید درس می خواندیم نتوانستیم به مدرسه برویم چون شرایط تحصیلی برای اتباع خارجی دشوار بود. بیشتر خانواده های افغان به صورت سنتی زندگی می کنند و هیچ اهمیتی به تحصیلات فرزندانشان نمی دهند برای همین تصمیم گرفتیم که به این کودکان کمک کنیم. ما با حمایتهای مادرمان توانستیم درس بخوانیم اما این شرایط برای بقیه فراهم نبود.
من می خواستم که خانواده های افغان را متقاعد کنم که به تحصیلات و به پیشرفت فرزندانشان توجه کنند و به آنها بفهمانم که کشورمان به افراد تحصیل کرده و جوان نیازمند است. ناگفته نماند که بعضی از خانواده ها مشکلات مدارک شناسایی داشتند و برای همین نمی توانستند به مدرسه بروند. بعضی از خانواده ها هم مشکلات اقتصادی داشتند که ما سعی کردیم آنها را شناسایی کنیم و به کمک اداره اتباع و سازمان ملل به آنها کمک کنیم تا شرایط تحصیل برایشان مهیا شود.
اسپوتنیک: چه موفقیت هایی تا به حال کسب کردید و برنده چه جوایزی شدید؟
تقدیر نامه های زیادی چه در عرصه ورزشی و چه در فعالیت های حمایتی دارم و در حال حاضر هم برنده جایزه منطقه ای نانسن در آسیا شدم.
من مدیریت پروژه جوانان را به عهده داشتم که تعداد زیادی از خانمها و آقایان افغان هم در آن فعالیت می کردند. این پروژه در ولایت فارس زیر نظر اداره اتباع خارجی و سازمان ملل ایجاد شده بود. به این دلیل که من از همه کم سن تر بودم، حاضر به پذیرفتن من بعنوان مدیر پروژه نبودند. با وجود مخالفت زیاد در نهایت انتخاب شدم. این پروژه تبدیل به یک پروژه موفق چه در داخل کشور و چه از خارج از کشور شده و به عنوان بهترین پروژه شناخته شده است. این پروژ چندین سال حمایت شد و ادامه دار بوده است.
اسپوتنیک: وقتی از جایزه بین المللی مطلع شدید چه واکنشی نشان دادید؟
من و خانواده ام تلاش بسیاری برای پیشرفت کودکان آسیب پذیر کردیم و چندین سال در پروژه جوانان که از طرف سازمان ملل و اداره اتباع برگزار می شد، به صورت داوطلبانه کار کردیم. آنها چون از فعالیت های ما خبر داشتند من معرفی شدم و این موضوع برای من و تیمم باعث افتخار می باشد.
اسپوتنیک: این جایزه چه معنی برای شما دارد؟
من با دریافت این جایزه بسیار خوشحال شدم که بلاخره کارهایی که سالها انجام داده بودیم و هیچکس از آن خبر نداشت، به گوش همگان می رسید. این اتفاق برای من مانند یک امیدی تازه بود که بتوانم در این عرصه حامیان جدیدتری پیدا کنم و فعالیت گسترده تری در جهت حمایت از این کودکان انجام دهم.
اسپوتنیک: ایران به شما چه کمکی می کند و چگونه شما را حمایت می کند؟
تمامی فعالیتهایی که از سمت ما انجام می شود، زیر نظر اداره کل امور اتباع خارجی ولایت فارس و وزارت کشور ایران هست. این ارگان ها کمک بسیاری برای حمایت از کودکان آسیب پذیر انجام داده اند. من در همه این سالها هم با حمایت این نهادها توانستم فعالیت کنم. در تشکیل تیم بانوان و آقایان هم حمایت زیادی از سوی اداره اتباع ولایت فارس شده است.
اسپوتنیک: با چه مشکلاتی در زندگی حرفه ای و شخصی خود روبرو هستید؟
من و خواهرانم از زمانی که پای در عرصه ورزش گذاشتیم، با سختی های زیادی مواجه شدیم. پدر و بقیه اعضای فامیل و حتی آشنایان با این کار ما مخالف بودند. این مخالفت ها زمانی زیادتر شد که خواستیم تیم بانوان افغانستانی را تشکیل دهیم. خیلی از پدران خانواده های دیگر سعی می کردند با هر روشی که می توانستند دختران خود را از ما دور نگه دارند و اجازه ندهند که در عرصه ورزش قدم بگذارند. گاهی اوقات پدران دیگر پیش پدر ما می آمدند و از ما شکایت می کردند که با دعوای پدر مواجه می شدیم. ولی ما تصمیم خود را گرفته بودیم و نمی خواستیم مانند بقیه دختران افغان زندگی کنیم و آرزهای خود را دفن کنیم. بنابراین با تمام سختی ها مبارزه کردیم تا بلاخره پدرم هم دست از مخالفت برداشت.
سپس تیم آقایان را که بیشتر متشکل از کودکان کار آسیب بود، تشکیل دادیم تا بتوانیم از آنها حمایت کنیم.
خانواده ما یک خانواده شلوغ می باشد و من مجبور هستم تا در کنار فعالیتهای ورزشی و حمایت از کودکان کار آسیب پذیر، خرج ومخارج خانواده خود را هم تامین کنم چرا که پدرم دیگر توان کار کردن ندارد. برادرم هم کوچکترین عضو خانواده است و درس می خواند. خواهرانم هم بیشتر وقت خود را برای تمرینات می گذارند به این امید که روزی بتوانند در تیم های بزرگ بازی کنند.
اسپوتنیک: برای آینده چه برنامه هایی دارید؟
برنامه های زیادی برای آینده داریم که آنها را مکتوب کردیم. من با وجود تمام مشکلاتی که دارم و مجبور به کار در سه شیف هستم تا مخارج خانواده خود را تامین کنم اما باز هم دست از تلاش برای پیشرفت کشور و مردم افغانستان برنداشتم. علاقه بسیاری دارم تا کار هایی را که الان به صورت داوطلبانه انجام می دهم، به صورت یک شغل ادامه دهم. چرا که دست بازتری خواهم داشت تا به مردم کمک کنم و تیم آریانا را که چندین سال برای پیشرفت آن وقت گذاشتم، به سطح جهانی برسانم.
اسپوتنیک: صحبت آخر/ چه آرزویی دارید؟
آرزویم این است که کشورم افغانستان و دیگر کشورهای جهان اول از این کار ما حمایت کنند و به کودکانی که با این همه مشکلات باز هم در این راه گام برداشته اند، کمک کنند. آرزو دارم تا از کودکان با استعداد در تیم های برتر دنیا استفاده کنند و راهی را برای شکوفایی آنان جلوی پای ما قرار دهند. همچنان از فدراسیون فوتبال افغانستان تقاضا دارم بازیکنان برتر را در رده های سنی مختلف به تیم های ملی دعوت و از آنها پشتیبانی کنند. می خواهم نام تیم آریانا و کودکان و نوجوانانی که عضو این تیم هستند بر سر زبان های مردم دنیا باشد و کودکان بی بضاعت در سطح جهان مطلع شوند که با خواستن و تلاش کردن، می توانند به هدفشان برسند. ما حمایت همهجانبه کشورهای جهان اولی را میخواهیم.
ما میخواهیم که صدایمان به گوش جهانیان برسد و مطلع شوند که جوانان بااستعداد زیادی هستند که اگر در این محدوده زمانی به آنها توجه نشود استعدادهایشان از دست می رود و به اصطلاح می سوزد.