نیکولای پاخوموف در مطلب منتشره در نشریه The National Interest (امریکا) در ادامه می نویسد، کارشناسان بین المللی نظارت بر عملیات نظامی روسیه در سوریه را در درجه اول بر اهداف اصلی این کارزار متمرکز می کنند. گزارشگران، سیاستمداران، کارشناسان و تحلیلگران مدتها استدلال می کنند که آیا روسیه در تلاش نجات اسد است یا اینکه آیا او با داعش (سازمان تروریستی ممنوع فدراسیون روسیه – تبصره مدیریت مسوول) و سایر گروه های تروریستی منطقه می جنگد. این مباحث اغلب از اهمیت سیاسی زیادی برخوردار هستند، اما به تشدید اختلافات منجر می شوند و به درک مقدمات، زمینه گسترده تر و پیامدهای عملیات روسیه در سوریه کمک نمی کنند. روشن است که باید رویکرد تحلیلی امیدوار کننده تری وجود داشته باشد. کارشناسان می توانند سال ها اسناد سیاست خارجی و سخنان رهبران را مورد مطالعه قرار دهند و در عین حال به پیش بینی نحوه عملکرد یک کشور خاص در شرایط خاص قادر نشوند. به این معنا که اقداماتی جسورانه که روسیه در رابطه با بحران سوریه انجام می دهد، به وضاحت زیاد نسبت به هرگونه سخنی صحبت می کند و مایه کتلوی تفکر را برای کسانی فراهم میکند که جهت درک سیاست خارجی مسکو سعی می ورزند.
صرف نظر از اینکه فکر می کنید که روسیه اسد را نجات می دهد - چنین برداشتی مشخصه تحلیلگران غربی است - یا اینکه با داعش می جنگد، چندین نکته وجود دارد که مناقشه با آنها بسیار دشوار است.
اول اینکه، سوریه به مثابه متحد روسیه در شرق نزدیک در نظر گرفته شده است: رئیس جمهور اسد از مسکو کمک خواست و روسیه در یک لحظه بسیار دشوار برای او از متحد خود دفاع کرد. در طول یک ماه گذشته، کارشناسان و سیاستمداران امریکایی، به ویژه جمهوریخواهان، بارها این را یاداوری میکنند که عملیات نظامی روسیه در سوریه به معنی بازگشت مسکو به شرق نزدیک بود. براساس این ادعاها، مسکو از زمانی که رئیس جمهور مصر از اتحاد جماهیر شوروی روگردان شد و به ایالات متحده نزدیک شد، در منطقه حضور نداشت. ولی این از حقیقت دور است.
علاوه بر این، ما باید وضعیت فعلی روابط روسیه و کشورهای شرق نزدیک را ارزیابی کنیم. روسیه به هیچ وجه به شرق نزدیک برنمی گردد: سوریه در طول جنگ سرد متحد اتحاد جماهیر شوروی بود، بناً این منطقی بود که رئیس جمهور بشار اسد از روسیه درخواست کمک کرد.
بسیاری از ناظران ادعا می کنند که عملیات نظامی روسیه در سوریه یک چالش جسورانه برای ایالات متحده در این منطقه است. به این معنا که تصمیم روسیه برای حمایت از متحدین خود از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اداره اوباما حسنی مبارک را که مدتها متحد امریکا بود، رها کرد و کرملین - در شرایط سخت تر - به اسد کمک می کند. این وضعیت رهبران منطقه را به تفکر جدی وادار می سازند.
ثانیا، مداخله نظامی روسیه در منازعه سوریه یک آزمایش بسیار جدی برای روابط روسیه در این منطقه است. اوضاع در شرق نزدیک دائماً در حال تغییر است و هر سال مورد توجه قرار می گیرد. در چنین شرایطی به بسیار مشکل می توان وانمود کرد که اتحادهای قوی و دوستانی دیرینه وجود دارند که بر آنها یک دولت در شرق نزدیک میتواند اتکا کند. برای ایجاد ائتلاف های لازم برای دستیابی به اهداف مختلف و غلبه بر بحران های مختلف، مهمترین چیز برای یک قدرت خارجی، وسعت روابط آن در شرق نزدیک است. به مشکل میتوان به این نکته توجه نه کرد كه علیرغم انتقادها و نگرانی های پایتخت های منطقه ای در مورد عملیات نظامی روسیه، مسكو تقریباً با تمام این پایتخت ها در حال گفتگو است. در طی ماه گذشته، روسیه به طور فعال با مصر، اردن، ترکیه، کویت، عربستان سعودی و اسرائیل ارتباط برقرار کرد. موقعیت روسیه در سوریه بسیار شبیه به موضع ایران است. مقامات عراقی نیز علاقه زیادی به همکاری با روسیه در مبارزه با داعش از خود نشان دادند. اگر فرض کنید بعضی از این مذاکرات بسیار دشوار است، اشتباه نخواهید کرد، اما ادامه آنها موقعیت استراتژیک روسیه را در این منطقه به طور قابل توجهی تقویت می کند. در اینجا می توان دوباره مواضع روسیه و امریکا را با هم مقایسه کرد: به گونه مثال، حل بسیاری از مسائل در این منطقه برای واشنگتن، بدون اینکه با تهران گفتگو کند، بسیار دشوار است، اما چنین گفتگو از نظر سیاست داخلی امریکا بسیار مشکل ساز است.
فیصله مداخله در منازعه سوریه به ما این امکان را می دهد که در مورد سیاست خارجی روسیه در خارج از شرق نزدیک نتیجه گیری کنیم. مهمترین آنها این است که مسکو از تصمیم گیری جسورانه نمی ترسد. ممکن است شخصی بگوید که تصمیم برای مداخله در منازعه سوریه بسیار مخاطره آمیز بود، اما در عصر کنونی کنترول اجتماعی جهانی، مشبوعیت بیش از حد اطلاعات و گذاشتن کارهای مهم به فردا (پروکراستینیشن – واژه لاتینی ) تعلل گسترده سیاسی در شرق نزدیک که شرایط آن دائیماً در حال تغییر است، کرملین تصمیم جسورانه ای برای عملکرد اتخاذ کرد.
هنوز کاملاً مشخص نیست که مسکو دقیقاً برای دستیابی به چه هدف و چگونه تصمیم خود را در مورد مداخله در منازعه سوریه عملی می کند، اما در مورد جسارت استراتژیک سیاست خارجی روسیه هیچ شک و تردیدی وجود ندارد.
نکته مهم بعدی در تجزیه و تحلیل اهمیت دخالت در مناقشه سوریه برای سیاست خارجی روسیه توانایی مسکو در نظر گرفتن تجربیات منفی گذشته، چه خود و چه دیگران است. اولین چیزی که در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد، تلاشهای مداوم روسیه برای شفاف سازی عملیات خود در سوریه است. وزارت دفاع روسیه، وزارت امور خارجه و كرملین بسیار فعالانه با همكاران خود و مطبوعات بین المللی ارتباط برقرار می كنند.
اما قبل از شروع عملیات در سوریه، روسیه مجبور بود تحلیل های زیادی را انجام دهد. او نیاز به گرفتن درس عبرت از عملیات نظامی خود و عملیات نظامی سایر کشورها دیگر داشت که به شکست منجر شده بودند. امروز، بسیاری از ناظران عملیات روسیه در سوریه و مداخله اتحاد شوروی در افغانستان را با هم مقایسه میکنند. البته همه مقایسه ها موجه نیست. اراضی، فرهنگ و سیاست سوریه معاصر و افغانستان 40 سال پیش با یکدیگر بسیار متفاوت است. مهمتر از همه اینکه، برای اتحاد جماهیر شوروی، جنگ در افغانستان یک جنگ تمام عیار و غیرمستقیم علیه ایالات متحده، پاکستان و کشورهای حوزه خلیج فارس بود که از مخالفان در افغانستان حمایت جدی مینمودند. امروز، ایالات متحده در تلاش است، تا بفهمد "شورشیان پیشرو" چه کسانی هستند و کی به "اپوزیسیون دموکراتیک" در سوریه متعلق است و این نکته را هم نمی داند که آیا "بچه های خوب" را باید با جدیدترین سلاح ها تامین کند یا نه. گرچه سوریه معاصر افغانستان 40 سال پیش نیست، روسیه می تواند بسیاری از درسهای ارزشمند را از تجربه منفی اتحاد جماهیر شوروی یا حتی از اقدامات امریکا در ویتنام بیاموزد.
گفتن این هنوز خیلی زود است که آیا روسیه درسهای را فرا گرفته است یا خیر. ولی، طور که در بالا نشان داده شد، برخی از نکات مهم در مورد رفتار روسیه در عرصه بین المللی در جریان عملیات نظامی این کشور در سوریه آشکار شد.