ستیفان کوهین (Stephen Frand Cohen) در مقاله خود در نشریه The Nation (امریکا) در ادامه می نویسد، هر شخص که در زمان جنگ سرد زیسته که چهل سال طول کشید و حد اقل این دوره را مطالعه کرده باشد، بلادرنگ در حواث جاری پژواک هیبتانک آن زمانه های خطرناک را می شنود. زمانه ها، وقتیکه در آستانه جنگ واقعی قرار داشتیم و یکی از وریانت ها «ادامه سیاست توسط وسایل دیگر» محسوب میشد. اینک چند مثال انتخاب شده تصادفی، اما قابل توجه:
— در مقاله چاپ شده مورخ 8 مارچ در روزنامه The Washington Post دو پروفیسور امریکایی که هیچکدام آنها دانش قابل ملاحظه راجع به روسیه یا تاریخ جنگ سرد نه دارد، راجع به پلان های وحشتناک کرملین هشدار میدهند. به عقیده آنها، کرملین «سعی می ورزد اعتماد ما را به موسسات خدشه دار سازد که ملت نیرومند و دموکراسی قوی را حفظ میکنند». پروفیسوران می افزایند:«وسایل اطلاعات جمعی، علوم، موسسات اکادمیک و پروسه های انتخاباتی — این همه به مثابه هدف نشانه گیری شده اند». چند دهه قبل ایدگار گوویر (رهبر فقید سابق FBI)، یکی از ژورنالیستان جنگ سرد، عین چیز می گفت. برعلاوه این، گوویر دوکتورین خود را بر این سخنان اساسمند می ساخت.
— معلوم شده که تهدید فرضی نه تنها متوجه امریکا است. اگر بر سخنان جنرال متقاعد دیوید پیترییوس (David Petraeus) و سناتور برحال شیلدون وایتهاوس (Sheldon Whitehouse) که همچنان در همان روز در The Washington Post مطالب منتشر نموده، «جهان امروز یکبار دیگر بین دو دیدگاه رقیب در باره اینکه جامعه چگونه باید سازماندهی شود، قطبی شده است». اگر به آنها گوش کرد، پس «برای کرملین پوتین موجودیت جهان امریکا و جهان که بر سلطه قانون بنا شده، طبق تعریف تهدیدکننده است». و این «مبارزه تقویت شوند به مقیاس جهانی است». راستی، به ما نمی گویند که امروز به آنهایی نگاه میکنند، کسانی که روسیه بعد شوروی را فقط به مثابه «دولت منطقوی» از نظر می انداختند. بارک اوباما رئیس جمهور اسبق نیز در جمله این مردم قرار داشت. و ما باید اصلاً بطور کل فراموش کنیم که چگونه ما را طی مدت زمان طولانی متقاعد می ساختند که جنگ سرد نو ممکن نیست.
— اما نیروی محرکه جنگ سرد گذشته منازعه تشدیدی ایدیولوژیکی بین کمونیزم شوروی و کاپیتالیزم غرب بود. و این تهدید ایدیولوژیکی امروز، با درنظرداشت اینکه روسیه بعد شوروی — نیز کشور کاپیتالیستی می باشد — کجاست؟ روبرت کوگان (Robert Kagan) در مانیفیست بی نظیر خود از 10 هزار کلمه که در 14 مارچ در صفحات همان روزنامه «The Washington Post» چاپ شده، پاسخ پیشنهاد میکند:«امروز اقتدارگرایی با قامت تمام به مثابه چلنج به تمام جهان لیبرال — دموکراتیک، کاملاً مانند چلنج های استراتژیک قرار گرفته است». یعنی «اقتدارگرایی» در زمان ما کمونیزم شوروی را تعویض کرده و روسیه یکبار دیگر در صف مقدم دشمنی قرار گرفته است.
در یک مجموعه این «اقتدارگرایی» جمع کامل رهبران «چیره دست» (واضحاً، با رهبری پوتین) قرار داده شده اند.
جنگ سرد چهل ساله اکثراً با سبکسری در لبه جنگ «داغ» حرکت میکرد و جنگ سرد کنونی، ظاهراً، یکبار دیگر در اجندای روز قرار دارد. حرف، طوریکه نویسندگان روسی میگویند، — این نیز عمل است. حرف ها عواقب دارند، خاصتاً، وقتیکه آنها را مردم بانفوذ ایراد میکنند. بازهم، به چند مثال آن توجه فرمائید که میتوان دامن زدن به جنگ محسوب نمود:
— مجله « Foreign Policy» میدان روزنامه یی برای مقاله میخائیل سکاشویلی رئیس جمهور اسبق رسواشده گرجستان یافته است. در آن گفته شده:«سوال در این نیست که آیا پوتین حمله ور میشود یا نه، سوال فقط اینست که او این کار را در کجا انجام میدهد». (ساکاشویلی را یکی از بی اعتبارشده ترین رهبران «دموکراتیک» زمان ما نامیده اند). زیرا نزدیک بود او پای غرب را به جنگ با روسیه در سال 2008 بکشاند.
— تلویزیون «NBC News»، منبع مطمئین جنون به شیوه جنگ سرد، به حواله «استخبارات» استونیا خبر میدهد که گویا «روسیه قبل از همه در ابتدا بر کشورهای بالتیک حمله میکند، اما منازعه بین روسیه و ناتو در این صورت دقیقاً به حمله (روسیه — مدیریت مسوول) بر اروپای غربی منجر میشود».
— همچنان در مجله « Economist» در مارچ بن هاجیس (Ben Hodges) جنرال بازنشسته دیگر، قوماندان سابق نیروهای امریکا در اروپا، در برابر ما همان دورنمای قیامت را می گشاید:«این فقط به حساب جبهه شرقی ناتو نسیت». (در اینجا باید به خوانندگان یاداوری نمود که «جبهه شرقی» — این مشخصه است که جرمنی فاشیست به نیروهای خود که بر روسیه حمله نموده بودند، داده بود. روسان، واضحاً، این را به خاطر دارند).
نینسی پیلوسی (Nancy Pelosi)، رهبر گارد کهن دموکراتان، بدون هرگونه نیازمندی سخنرانی سرمنشی ناتو را در برابر کانگرس سازماندهی نموده که مسکو، واضحاً، به مثابه عمل تحریک آمیز بررسی خواهد کرد. او همچنان بازی دیپلوماتیک ترامپ با پوتین را «نفرت آور» خواند و رهبر روسیه را به مثابه «باندیت» توصیف نمود. چنین است سطح تفکر دولتی که ما امروز در حزب دموکرات مشاهده میکنیم.