اولگا اولیکر (Olga Oliker) در ادامه در مقاله منتشره در مجله « The Foreign Affairs» امریکا می نویسد، با هرکس در واشنگتن (به غیر از، رئیس جمهور) صحبت کنید — و شما عین منتر ترس آور: روسان برگشتند — را خواهید شنید. مسکو قوی شده و در بین کشورهای غربی نفاق می اندازد و جهت احیای عرصه نفوذ خود در جمهوری های شوروی سابق و در خارج از حدود آنها تلاش می ورزد. در وزارت خانه ها و مراکز مغزی غرب به گمان اغلب راجع به اینکه روسیه — که سلاح هستوی آن نسبت به هر کشور دیگر بیشتر است — فقط به یک تصور اند، سرمایه گذاری در انکشاف تسلیحات معاصر داری قدرت کم که برای جنگ محدود هستوی استفاده شده میتوانند، ادامه میدهد.
در روشنی این سرمایه گذاری ها بسیاری تحلیلگران هراس دارند که روسیه در جنگ آینده میتواند ضربه پیشگیرانه وارد سازد. این استراتژی را بنام «تشدید تشنج به خاطر تشنج زدایی» یاد میکنند. اگر هرگونه رویارویی نظامی میتواند به پاسخ هستوی روسیه منجر گردد، مدنظر نه گرفتن تهدید هستوی در صورت آمادگی برای جنگ با روسیه اصلاً از تصور خارج است. از همینرو این اعتقاد وجود دارد که امریکا از خود و متحدین خود فقط به طریق عصری سازی زرادخانه خود دفاع نموده میتواند. عقیده وجود دارد که واشنگتن باید بر سلاح هستوی قدرت کم اتکا نماید — در غیر این صورت در جنگ آینده امریکا از برتری خود محروم میشود.
ولی همه شکایت کنندگان از زرادخانه هستوی روسیه نیات کرملین را نادرست تعبیر میکنند و در نتیجه، فیصله های نادرست پیشنهاد میکنند. تهدید واقعی در این نیست که گویا روسیه استراتژی نو و هرچه بیشتر تجاوزگرانه دارد، بلکه در اینست که کرملین نتوانسته اهداف و وظایف خود را تا واشنگتن و دیگران برساند. در واقع، استراتژی معاصر روسیه از سیاست خوب کهنه بازادری تفاوت کمتر دارد: روسیه فکر میکند که در جریان هر جنگ بزرگ با امریکا مورد حمله کتلوی هستوی قرار خواهد گرفت و از همینرو زرادخانه هستوی خود را حفظ میکند، تا امریکا را از حمله بازدارد. ولی روسیه با سیاست دوگانه اگاهانه خود ترس واشنگتن را بر می انگیزد و این فقط تشدید تشنج را تسریع میکند و بدترین بدگمانی ها را عمیقتر و خطرات را داغ تر می سازد.
تشنج چند مرحله یی
اتحاد شوروی در سال 1949، چهار سال بعد از امریکا، به قدرت هستوی مبدل گشت. به زودی مسابقه تسلیحاتی حیرت آور آغاز شد. چند دهه هر دو طرف در ترس از اینکه دشمن برتری هستوی — چه تخنالوژیکی یا کمی — کسب خواهد کرد که به او امکان ضربه مرگبار فراهم خواهد ساخت. خود واقعیت داشتن سلاح هستوی بیش از آن هیچ چیزی را حل نمی کرد. هر کدم از طرفین جهت دستیابی بر برابری هستوی و بصورت دلخواه — حتی جهت برتری بر دشمن — تلاش می ورزید. در نتیجه امریکا و اتحاد شوروی هم سلاح استراتژیک (صدها مرتبه قوی تر از بمب که در ختم جنگ دوم جهانی بر جاپان پرتاب شد)، همچنان تاکتیکی، قدرت کم و شعاع فعالیت نزدیک، پیدا کردند.
شروع از سال 1972، مسکو و واشنگتن یک عده قراردادهای کنترول بر تسلیحات را عقد کردند که به طرفین امکان کاهش و نابودسازی کلاس های هرچه بیشتر نگران کننده تسلیحات را فراهم ساخت. لیونید برژنف رهبر شوروی در سخنرانی سال 1982 در سازمان ملل متحد اعلام داشت که اتحاد شوروی هیچگاه اولتر دکمه هستوی را نخواهد فشرد. بسیاری متخصصین امریکایی در باره امنیت اعلامیه او را پروپاگند محض خواندند.
فروپاشی اتحاد شوروی در سال 1991 تعادل هستوی با چلنج نو مواجه ساخت. از یک طرف جنگ سرد خاتمه یافت و هردو طرف وفاداری خود را به خلع سلاح هستوی اعلام نمودند. حتی امروز، باوجود ادامه عصری سازی زرادخانه های دو طرف، امریکا و روسیه دقیقاً قرارداد سالت-III مصوب سال 2010 را رعایت میکنند.
برخی ناظران فکر میکنند که تغییرات چندی قبل در دوکتورین نظامی مسکو ثبوت تحرک به سوی «تشنج به خاطر تشنج زدایی» می باشد.
واقعیت امر اینست که رهبران روسیه منازعه ممکن با امریکا را نه به مثابه نبرد جداگانه دارای خصوصیت محدود، بلکه به مثابه مقدمه نابودسازی کشور خود — یعنی اینکه پوتین بنام «جهان بدون روسیه» نامید — بررسی میکند. پوتنسیال لازم برای کمپاین جوابیه، به همان اندازه نابودکننده، را کرملین حفظ میکند، تا از این سناریو جلوگیری نماید. در این زمینه روسیه واقعاً هم میتواند سلاح هستوی تاکتیکی و سیستم های استفاده دوگانه را انکشاف دهد. ولی به مثابه بخش از پلان در باره تشدید تشنج برای پیروزی سریع در جنگ بررسی نمی شود، بلکه برای آن مدنظر گرفته شده، تا به شکل بسیار شدید به امریکا راجع به عواقب ضربه اولی هشدار دهد.
به هراندزه که امریکا بر سلاح هستوی در استراتیژی، پلانگذاری و دوکتورین خود قوی تر اتکا میکند، به همان اندزه روسیه بر آن به مثابه عنصر دفاعی و مجبورساختن اتکا خواهد کرد. حدود نامعین بین جنگ معمولی و هستوی میتواند به بازداری فقط در صورت مساعدت نماید، اگر همه طرفهای درگیر یا منطق و سیگنال ها به یک دیگر را می فهمند، یا آنها را به مثابه تهدید بدتر تلقی میکنند. ولی منطق و سیگنال های یک دیگر را مسکو و واشنگتن نمی دانند و آنچه که به نقطه متذکره دومی مربوط میگردد، پس دوکتورین مسکو غیرمثمر ثابت میگردد. تا زمانیکه رهبران دو کشور این را درک نکنند، آنها در راه پیش خواهند رفت که عواقب تصورناشدنی در قبال دارد.