در سال آینده 30 سال از لحظه ورود نیروهای شوروی به افغانستان تکمیل میگردد. در جریان 10 سال اتحاد شوروی در خاک این کشور بیش از 15 هزار نفر از دست داد. چه چیز در سال 1979 رهبری اتحاد شوروی را به حل نظامی مساله افغانستان وادار ساخت؟ آیا این فیصله درست بود؟ راجع به این به «نظریه ما» والری سامونین کارمند سابق کاجی بی اتحاد شوروی معلومات داد.
— والیری ایوانوویچ، چه، به نظر شما، میتوانست رهبری اتحاد شوروی را که مانند آتش از جنجال های سیاسی، و خاصتاً جنجال های نظامی، هراس داشت، به تن دادن به ورود نیروهای ما به افغانستان وادار ساخت؟
— به دیدگاه من، این (فیصله) به ارتباط آن آرایش نیرو اتخاذ شد که در افغانستان بوجود آمده بود. طوریکه شما میدانید، انقلاب اپریل (27 اپریل سال 1978) در افغانستان بدون هرگونه مداخله اتحاد شوروی صورت گرفت. راجع به قیام در کابل به ما چند ساعت قبل از آن معلوم گردید. ولی بعد از انقلاب حوادث در افغانستان چنان که خواست کشور ما و رهبری آن بود، انکشاف نکرد. اول اینکه، در جمهوری دموکراتیک افغانستان حزب دموکراتیک خلک افغانستان که دو رهبر از دو فرکسیون — "خلق" که نورمحمد تره کی رهبری میکرد و "پرچم" تحت رهبری ببرک کارمل که یک سال قبل از قیام متحد شده بود، به قدرت رسید. راساً بعد از انقلاب بین آنها انشعاب بوجود آمد. ابتدا رهبری حزبی اتحاد شوروی جهت آشتی نمودن دو جناح حزب دموکراتیک خلک افغانستان سعی می ورزید. اما این کار ممکن نشد — تمام قدرت را تره کی به دست گرفت. به زودی پیگردهای سیاسی پرچمیان آغاز شد و تا زمستان اوضاع در افغانستان به بسیار شدت داغ تر گردید. در این حال رهبری اتحاد شوروی به ما که در افغانستان کار میکردیم، امر قطع نمودن هرگونه تمام تماس ها با پرچمیان داد. حتی اگر، فرض کنیم که دیروز شما با کسی بخوبی معاشرت میکردید، پس امروز باید با او تمام مناسبات، بشمول معاشرت دوستانه، قطع میکردید. در نتیجه تره کی در حالت یک نوع وجد و سرور قرار گرفت و فکر میکرد که او شخصیت بزرگ شده است. چیزهای عجیب برای مردم به شکل توصیف مبالغه آمیز تره کی به مثابه «ستاره شرق»، «رهبر انقلاب»… آغاز شدند. در این وقت در حاکمیت سیاسی هرچه بیشتر نقش حفیظ الله امین — شخص هنوز هم سختگیر — تقویت شده میرفت. به امر او بمباردمان های دهات صورت می گرفت که در آنها اقوام زندگی میکردند و پیگرد روحانیون جریان داشت. برعلاوه این امین یک عده فیصله های ناسنجیده سیاسی به شکل ممنوعیت گرفتن طویانه هنگام ازدواج و تقسیم زمین های متعلق به فیودالان بین دهاقین اتخاذ کرد. ولی آنها به شدت به فیودالان وابسته بودند، به خاطریکه آنها برعلاوه زمین، به زارعین تخم ها و کود میدادند. و در اینجا عنعنات چندین قرنه افغانی بطور ناگهانی برهم زده شدند. باید گفت که مشاورین حزبی ما جهت بازداری امین از اقدامات شدید تلاش میکردند. اما او به تکبر به الکساندر پوزانوف سفیر ما جواب داد — اگر ما سوسیالیزم را به اساس توصیه های شما بسازیم، پس هیچگاه نخواهیم ساخت. و بطور کل، ما در افغانستان به زودی به کمونیزم خواهیم رسید و شما هنوز هم در این سوسیالیزم خود دست پا خواهید زد!
اما عمده اینکه — امین در مقامات کلیدی اقارب و دوستان خود را مقرر میکرد که با آنها یکجا در امریکا تحصیل میکرد و همزمان دست به تطمع نظامیان زد، تا کودتای دولتی را انجام دهد.
— آیا نمایندگان کاجی بی در کابل راجع به بازی های پشت پرده امین آگاهی داشتند؟
— ما، واضحاً، راجع به همه چیز معلومات داشتیم، به خاطریکه در بین افسران اردوی افغانستان مخبران ما وجود داشتند. در سپتمبر سال 1979 شخص وفادار به من لست افسران اردوی افغانستان را آورد که آماده حمایت از امین بودند. ما این معلومات را به همه خطوط، از گروپ حزبی اداره کاجی بی گرفته تا مشاورین نظامی اتحاد شوروی، در مسکو، ارسال کردیم. فقط بعد از دریافت آن در شعبه بین المللی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی ناامیدی از سیاست بوجود آمد که ما در افغانستان پیش می بردیم. رهبری اتحاد شوروی این سوال را مطرح میکرد که آیا ما کار درست انجام دادیم که از کارمل روگردان شدیم؟ در مورد آشتی نمودن امین و تره کی فیصله بعمل آمد. آما این کار ممکن نشد. در نتیجه در 14 سپتمبر امین ابتدا تره کی را منزوی ساخت و بعداً او را توسط بالشت خفه کرد. به مردم اعلان شد که رفقیق گرامی تره کی به اثر بیماری طولانی و دوامدار جان داد.
وقتیکه نیروهای ما کدام عملیات مهم آماده می ساخت و به محل می آمد، جای که، به اساس معلومات اجنتان، تمرکز بزرگ دشمنان و سرکردگان آنها قرار داشت، پس در آنجا هیکس وجود نه داشت! پس، به کدام شکل افشاشدن اطلاعات صورت می گرفت.
و در این وقت استخبارات ما معلومات انکارناپذیر راجع به دخالت امین در شبکه اجنتان CIA به دست آورد.
— اداره عمومی اول کاجی بی راجع به دخالت امین در شبکه اجنتان CIA کدام معلومات در اختیار داشت؟
— قبل از لحظه متذکره از افغانان به جمع آوری کتله حقایق کاملاً جالب راجع به بیوگرافی امین دست یافتیم. قبل از تشکیل حزب دموکراتیک خلک او چند بار مقالات خود را در مطبوعات افغانی چاپ کرده بود و در آنها او خود را به مثابه ضد شوروی سرسخت و ناسیونالیست پخته تبارز داده بود. بعداً او به امریکا رفته، جای که رهبری وطنداران محصل افغان را بر دوش گرفته بود. این واقعیت به کارمندان اداره عمومی اول کاجی بی راجع به چیزهای زیادی معلومات میداد — گمان نمی رود که شخص که با ادارات استخباراتی امریکا ارتباط نمی داشت، میتوانست این مقام را احراز نماید. پیش میرویم. به مجرد آنکه در افغانستان حزب دموکراتیک خلک تشکیل میگردد، امین بلافاصله به کابل می آید و چرخیدن به دور تره کی را آغاز میکند و اعتماد او را بخود جلب میکند. در عین حال راساً تجزیه حزب غ
آغاز میشود که نسبت آن دو فرکسیون تشکیل میگردد. علاوه بر این، او عملاً قتل بنیانگذار حزب را سازمان دهی میکند که، ظاهراً، امین را افشا کرده بود و راندن او را مطالبه میکرد. در داخل استخبارات ما روان شناس بسیار جدی وجود داشت که تمام معلومات در باره امین را تحلیل میکرد و چنین نتیجه گیری نمود: این شخص دارای چهره دوگانه می باشد. کتابچه یادداشت که بعد از هجوم قصر او توسط رزمندگان ما یافت شده بود، به آخرین ثبوت دست داشتن امین در شبکه اجنتان امریکا مبدل گشت — در آن شماره تیلفون یافت شد که در مقابل آن اشاره شده بود: " CIA".
امین را ابتدا میخواستند مسموم کنند و بعداً منفجر سازند
— یعنی در اتحاد شوروی دقیقاً معلوم نمودند که امین اجنت مخفی امریکایان ثابت گردید. از همینرو در مورد از بین بردن او فیصله اتخاذ شده بود؟
— شیوه های مختلف نابودسازی او طرح شده بودند. مسمومیت که موفق نشد، به خاطریکه ماست که برای امین در نظر گرفته شده بود، برادرزاده او، قبل از آوردن انتحاری نوشید که میتوانست نسبت تنفر نسبت به امین خود و او را منفجر نماید.
— باوجود این، در نتیجه رزمندگان قطعه ویژه کاجی بی قصر امین را اشغال کردند که در نتیجه آن او یا کشته شده، یا اعدام شده بود و در راس افغانستان ببرک کارمل قرار گرفت.
— ببرک کارمل و خلقیان دیگر در آن زمان در تاشکند قرار داشتند و برای پرواز به افغانستان آماده بودند. باید گفت که در کابل به اساس توافق با خود امین، در ساحه میدان هوایی بگرام دسته نظم خاص کاجی بی «زینیت» قرار داشت که در نتیجه بنام «کاسکاد» مسمی شد. قومانده عملیات «هجوم —333» بر قصر تاج بیک را تورن جنرال کاجی بی یوری ایوانوویچ درزدوف شرکت کننده جنگ جهانی دوم که آن را پلان نموده بود، بردوش داشت. در عملیات همچنان وادیم الکسییوویچ کیرپیچینکو معاون اداره عمومی اول کاجی بی شرکت داشت و بوریس سیمیونوویچ ایوانوف نماینده کاجی بی اتحاد شوروی در افغانستان نیز حضور داشتند. برعلاوه به عملیات «هجوم —333» کندک اداره عمومی استخبارات (GRU) که از نمایندگان قومی آسیای مرکزی انتخاب شده بود و از همینرو آن را بنام «مسلمان» یاد میکردند، نیز جلب شده بود.
— به این ترتیب، امین طرفدار امریکا مرد و در راس کشور کارمل وفادار به مسکو قرار گرفت. برای چه ورود نیروهای ما به افغانستان لازم بود؟
— خواهش راجع به ورود نیروهای ما به خاک افغانستان پیوسته از اوایل سال 1979 جریان داشت، اما آن با امتناع رهبری اتحاد شوروی مواجه می شد. و رئیس کاجی بی یوری اندروپوف و منشی عمومی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی لیونید بریژنف قاطعانه با این مخالف بودند. شعبه بین المللی کمیته مرکزی نیز عین موضعگیری داشت. چرا؟ واقعیت امر این بود که در آن زمان رهبری عالی اتحاد شوروی سیاست تشنج زدایی در صحنه بین المللی اعلام داشته بود، برعلاوه این، در برابر انظار بسیاری ها هنوز بحران کارابین قرار داشت که خود بقای بشریت را در سرحد نابودی قرار داده بود. همچنان در سال 1980 امضای قرارداد بین اتحاد شوروی و ایالات متحده راجع به کاهش سلاح هستوی پلان شده بود و در مسکو باید بازی های المپیک برگزار میشدند. و زمانیکه بعد از اشغال قصر و نابودسازی امین به افغانستان قطعات محدود نیروهای شوروی وارد شدند، در روزنامه «پراودا» خبر داده شد که این قطعات در افغانستان دو هفته اقامت خواهند داشت.
— یعنی، درست می گویند که ولادیمیر کریوچکوف رهبر کاجی بی قبل از آغاز عملیات «هجوم —333» تاکید میکرد: باید عملیات در باره نابودسازی امین را راه اندازی کرد، اما در عین حال نباید در هیچگونه جدال های محلی درگیر شد، در غیر آن جنگ در افغانستان به یکی از مصائیب خطرناک برای اتحاد شوروی مبدل خواهد گشت. نظر به چه فیصله نهایی طوری دیگر ثابت گردید؟
— تقریباً یک ماه قبل از ورود نیروهای ما به افغانستان من با نماینده مشاورین نظامی اتحاد شوروی در افغانستان برید جنرال گوریلوف صحبت نمودم. من به سفارت ما آمدم، در دروازه آن گوریلوف، نماینده اداره عمومی استخبارات پیچیننکو و جنرال ماگومیدوف ایستاده بودند. پیچیننکو مرا به مثابه شرق شناس خوب معرفی کرد و به هم صحبتان خود این پرسش که من راجع به ورود نیروهای ما به افغانستا چه فکر میکنم؟، پیشنهاد کرد. من پاسخ دادم که حتی بریتانیا — در قرون XIX و XX نیرومندترین کشور از نقطه نظر اقتصادی و نظامی که توانسته بود بخش بزرگ شرق نزدیک، بخش از هند و چین و قاره افریقا را مسخر سازد، در افغانستان آن جنگ را باخته بود. و اگر اتحاد شوروی به اینجا نیروهای خود را وارد سازد، پس ما نیز در اینجا با سرنوشت انگریزان روبرو خواهیم شد. با این سخنان گوریلوف متشنج شد، سرخ گشت و از من پرسید: گویا، آیا من فرقه دیسانت را در لحظه تهاجم دیده ام یا خیر؟ من گفتم که دروغ نخواهم گفت، نه دیده ام، اما این نظر مرا تغییر نمی دهد. به یاد دارم، ماگومیدوف آنگاه به من، به مثابه شخص که عقل خود را کاملاً از دست داده باشد، نگاه کرد.
میخواهم بگویم که مشی کار کاجی بی اتحاد شوروی در افغانستان متوجه از بین بردن امین بود و در نتیجه او را از بین بردند. و نظامیان در آن لحظه تاریخ از مساله افغانستان کنار مانده نمی توانستند و آنها نیز میخواستند در حل اوضاع در افغانستان شرکت ورزند. و آنها توانستند بر این مساله در مسکو دست یابند. من به شما با دقت صد در صد گفته میتوانم: رهبری استخبارات کاجی بی قاطعانه مخالف ورود نیروهای ما به افغانستان بود! و آنچه که به نظامیان مربوط میگردد، پس وضع از این قرار بود: آن مردم که آنگاه از ورود نیروها طرفداری میکردند، امروز در همه جا میگویند که مخالف بودند.
گورباچف از کارمل آزرده شده بود
— پس، نسبت به ورود نیروهای ما به افغانستان میتوان ضرب المثل مشهور بکار برد: همه مسایل را میتوان به سه طریق — درست، نادرست و طوری که این را در اردو میکنند، حل کرد؟
— بلی، به مجرد آنکه نیروها به کابل وارد شدند، قیود بر گشت و گذار وضع گردید. عساکر ماشیندارها را شور میدادند و بر همه آنچه که حرکت میکرد، آتش سرب سرازیر میکردند. به خیابان های کابل زنان برآمدند، آنها چادرها را در دست داشتند و آنها را سربازان نیروهای افغان میدادند و می گفتند که اگر شما از ما دفاع کرده نمی توانید و به کشور ما عساکر بیگانه می آیند، پس شما مردان نیستید و این چادر را بپوشید. این چنین توهین بود که افغانان می گریستند. به این ترتیب، از ورود نیروها اصلاً به هیچ وجه با خوشی استقبال نشد. باید گفت، وقتیکه نیروهای ما کدام عملیات مهم را آماده می ساختند و به محل می آمدند، جای که، به اساس معلومات شبکه اجنتان، جمع بزرگ دشمنان و سرکردگان آنها قرار داشتند، پس در آنجا هیچکس نبود! پس معلوم بود که به کدام شکل معلومات به مجاهدین رسانده میشدند. در قرارگاه اردوی افغانستان واقعاً آنهایی نشسته بودند، کسی که نه به خاطر پول، بلکه بنابر ملحوظات مفکوروی به مجاهدین معلومات ارسال میکردند. از همینرو حلقات نظامیان افغان که به پلان های اوپراتیفی نظامی ما اجازه دسترسی داده شده بود، محدودتر گردیدند.
و بعداً جنگ خوب آماده شده تبلیغاتی، به کمک CIA امریکا، دقیقاً مانند آن که در سال های 20-30 قرن گذشته انگریزان برای استفاده از باسمه چیان در اسیای مرکزی در مبارزه با اتحاد شوروی استفاده میکردند، راه اندازی شد. تبلیغ میشد که افغانان را میخواهند از دین اسلام محروم سازند، همه زنان را میخواهند مشترک سازند و اطفال را به اتحاد شوروی می برند. و باید گفت که این جنگ تبلیغاتی با موفقیت بزرگ همراه بود. مردم دهاتی و دهاقین در گروه های جنایتکار قوماندانان مختلف جبهه شامل میشدند و بعداً کار کشاندن آنها به باندهای دشمنان آغاز شد. زیرا قبل از مرگ امین در خاک پاکستان تشکیل گروه های مسلح آغاز شده بود — به آنها ماموران استخبارات امریکا و انگلیس کمک میکردند و به آنها تعلیم میدادند.
— یک کارمند بلند پایه اداره عمومی اول کاجی بی به من معلومات داد که وقتیکه او مامور استخبارات شوروی در امریکا بود، او معلومات راجع به آمادگی عملیات «عقاب جسور» جمع آوری میکرد که در چوکات آن امریکایان استفاده از شبکه اجنتان خود در افغانستان برای فعالیت های تخریبی و تروریستی علیه اتحاد شوروی در خاک جمهوری های آسیای میانه پیشبینی میکردند.
— من راجع به چنین عملیات هیچ چه گفته نمی توانم. اما کاملاً دقیق میدانم که پایگاه ها در باره تربیه افراد مسلح برای فعالیت های بعدی در خاک جمهوری های آسیای میانه اتحاد شوروی در پاکستان وجود داشتند و در آنجا ماموران CIA افراد مسلح افغان را تربیه میکردند.
— در سال 1986 ببرک کارمل بطور غیرمنتظره جای خود را به نجیب الله واگذار نمود. این نیز به اراده مسکو صورت گرفت؟
— زمانیکه در مسکو کنگره XXVII جریان داشت، کارمل به صفت مهمان افتخاری در آن حضور داشت. سخنرانی میخائیل گورباچف را شنید و بعداً در صحبت با کسی از کارمندان شعبه بین المللی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی گفت: گویا، گورباچف کمونیست نیست، او در حزب بیگانه است و از او باید رهایی یافت! این سخنان تا گورباچف رسیدند که گفت، که اگر رفیق کارمل چنین چیزها میگوید، این بدان معنی است که آو جداً مریض است و او را باید معالجه کرد. بعد از این کارمل را از افغانستان فراخواندند و در خانه ایلاقی در سیریبرینی بور جابجا کردند، جای که او، در ماهیت امر، در بازداشت خانگی قرار داشت. و مقام او را نجیب الله احراز کرد. این انتخاب درست بود. او توانست وضع اقتصادی را در افغانستان باثبات سازد، مالیات بر عواید دهاقین و تاجران را کاهش داد و در دوران او برنامه آموزش انکشاف یافت.
— ولی اتحاد شوروی در عین حال به جنگ ادامه میداد. ولادیمیر کریوچکوف زمان به من معلومات داد که چگونه مخفییانه به افغانستان برای جمع آموری معلومات راجع به اینکه خروج نیروهای ما به چه عواقب منجر خواهد شد، سفر نموده بود. بعداً او در بیروی سیاسی گزارش داد که فقط موجودیت رژیم نجیب الله میتواند به مانع بر سر راه نفوذ باندهای تروریستی به کشور ما مبدل گردیده میتواند که به تهدید بروز جنگ داخلی در جمهوری های آسیای میانه منجر شده میتواند.
— پس چه، کریوچکوف مطلقاً برحق ثابت گردیده است.