سیم ماک گووان (Sam McGowan) در مقاله منتشره در نشریه «Warfare History Network»امریکا می نویسد، آزادسازی سایپان با عملیات هوایی امریکا علیه جاپان مطابقت نمود: اولین حملات هوایی بر جزیره کیوسیو، با پیاده شدن در ماریان، در همان روز صورت گرفتند. بمب ها توسط طیارات B-29 مستقر در هند در پایگاه های خاص ایجاد شده مقدم در اطراف چونتزین در چین پرتاب گردیدند. صنعتگران عمده جاپانی بعد از جنگ اعلام داشتند که بعد از حمله اول B-29 درک کردند که جنگ را باخته اند. باوجود زیان نسبتاً کمتر، فقط این واقعیت که متحدین حالا در شعاع بمبارد «جزایر خانگی» قرار دارند، تهدید مستقیم برای خود جاپان ثابت می ساخت — و این تهدید از این درک وخیمتر میشد که سایپان به حد کافی به توکیو نزدیک است، تا به پایگاه حملات بر جزیره عمده هانسیو و مناطق انکشاف یافته صنعتی جاپان در اطراف خلیج توکیو مبدل گردد.
در آن زمان جاپانیان با محرومیت ها مواجه بودند، چون نیروهای هوایی متحدین و تحت البحری های آنها طرق کشتی رانی را که از طریق آنها به جزایر از مناطق اشغال شده بحرالکاهل مواد خام و مهمتر از همه — مواد خوراکه — انتقال میدادند، قطع نموده بودند. معادن نفتی در هند-شرقی هنوز در دست جاپانیان قرار داشتند، ولی مسیرهای که از طریق آنها تانکرها با نفت خام و محصولات نفتی حرکت میکردند، تحت ضربه قرار داشتند.
اولین ضربه بر منطقه توکیو در اواخر نوامبر سال 1944 زمان صورت گرفت، وقتیکه B-29 بر کارخانه طیاره سازی در موساسینو حمله نمودند. حملات در ماه های بعدی ادامه داشتند، اگرچه نتائیج آنها نسبت به آنچه که متحدین بر آن حساب میکردند، به مراتب ضعیف ثابت گردیدند.
در فبروری قوای پیاده بحری امریکا در جزیره کوچک آتشفشانی ایوودزیما در فاصله 1050 کیلومتری توکیو پیاده شدند. استخبارات امریکایی دفاع جاپانیان را درست ارزیابی نکرده بود و نبرد به خاطر ایوودزیما یکی از خونین ترین نبردها در طول تاریخ قوای پیاده بحری مبدل گشت. ولی خود جاپان هنوز نمی دانست که مخرب ترین حمله در تاریخ بشریت در پیشرو قرار دارد.
عدم موفقیت حملات B-29 اردوی 20-م هوایی، عنصر قوماندانی نیروهای هوایی امریکا که تمام طیارات بمبارد دوربرد تحت کنترول آن قرار داشتند، به تغییر تاکتیک مجبور ساخت. در شرق اکثر تاسیاست از بانکس ساخته میشدند، نه از آهن-کانکریت، مانند کشورهای غربی — و استراتیژیستان نظامی نتیجه گیری کردند که حملات توسط بمب های ناپالم موثرتر ثابت خواهند شد. حمله بر بندر خانکاو چین در دسمبر سال 1944 به نتائیج واقعاً خاطره انگیز منجر شد و عملاً پایگاه عمده تامینات جاپان را در چین نابود ساخت. تلفات امریکا در اوکیناوا بازهم بسیار زیاد بودند. در جاپان کابینه تغییر کرد. صدراعظم نو، ادمیرال کانتارا سودزوکی، بعد از جنگ خبر داد که از جانب امپراطور به خاطر جستجوی هرچه زودتر شیوه های قطع جنگ هدایت دریافت کرده بود.
اگرچه اتحاد شوروی، انگلستان و امریکا در مبارزه با جرمنی متحد بودند، در جنگ با جاپان مسکو بی طرف مانده بود. وقتیکه جرمنی بر اتحاد شوروی در جون سال 1941 حمله نمود، جاپان نیز فیصله نمود از عملیات محاربوی علیه شوروی خودداری ورزد. از همینرو وقتیکه امریکا از مسکو در باره استفاده از پایگاه های هوایی در شرق دور برای بمبارد جاپان اجازه خواست، دولت شوراها — از هراس کشیده شدن به جنگ در جبهه بحرالکاهل در زمینه ادامه نبردها با جرمنی- امتناع ورزید.
وقتیکه جاپانیان درک کردند که جنگ را برده نمی توانند، آنها از طریق مسکو پیشنهادات صلح را به امریکا ارسال کردند. جاپان همچنان از طریق سفارت سویس در توکیو نیز به امریکا پیشنهاد صلح ارسال داشت. جنگ ادامه داشت و رهبری ملکی امریکا بسیار خوب میدانست که جاپان تسلیم خواهد شد.
جنرال دوگلاس مکارتور، یکی از مقامات بلندپایه اردوی بحرالکاهل که به صفت قوماندان عمومی تمام نیروهای بحرالکاهل انتخاب شده بود، بخش اعظم زندگی خود را در شرق سپری کرده بود و با طرز تفکر آسیایی بسیار خوب آشنا بود، گویا در جنوری سال 1945 به واشنگتن اظهار عقیده نموده بود که جاپان در سرحد تسلیم شدن قرار دارد.
در تاریخ 12 اپریل سال 1945 روزویلت به اثر خونریزی مغزی درگذشت و مقام ریاست جمهوری را معاون رئیس جمهور هاری ترومن احراز نمود. رئیس جمهور روزویلت حتی او را از پروژه مانهیتین مطلع نه ساخته بود، چه رسد به بکاربرد بمب اتمی.
در تاریخ 16 اپریل هاری ترومن در جلسه مشترک کانگرس سخنرانی نمود. این اولین سخنرانی او بعد از درگذشت فرانکلین روزویلت بود. ترومن جنگ بی امان را تا پیروزی نهایی وعده میدهد. تبادله نامه های ترومن در باره مساله بمب هستوی برای نیم قرن محرم نگهداشته شده بودند و فقط در سال 1995 در دسترس عام قرار داده شدند.
طرفدارن ترومن طی ده ها سال میگفتند که گویا رئیس جمهور از امضا نمودن تسلیمی جاپان به خاطر امتناع ورزید که اطلاعات کشف شده ثابت می ساختند که تسلیمی بلاقید و شرط نخواهد بود: جاپانیان میخواستند، تا امپراطور تخت را حفظ نماید. در واقیت، چنین چیزی وجود نداشت. وزیر نظامی هینری ستیمسون در خاطرات خود نوشته:« مورخین بعدی ممکن فکر کنند که امریکا، با وقت گذارنی و اظهار نکردن موضعگیری خود در مورد تسلیم بلاقدید و شرط، فقط به ادامه جنگ مساعدت میکرد». راجع به اینکه، تاخیر از نشان دادن به جهان — به ویژه به شوراها — از قدرت بمب هستوی ناشی بود، ستیمسون یاداوری نکرده، اگرچه بسیار خوب میدانست که علت فقط همین بود. هیربیرت هوویر (Herbert Hoover) رئیس جمهور اسبق به ترومن نامه نوشته بود و او را به توضیح نمودن موضعگیری امریکا در باره تسلیمی فراخواهنده بود. هوویر نوشته بود، که به مجرد آنکه جاپانیان درک کنند که ایالات متحده چه میخواهند، آنها بدون جنگ تسلیم خواهند شد که بدینوسیله جان میلیون ها سرباز امریکایی حفظ خواهد شد. جنرال گرووس نوشته بود:« دو هفته بعد از آنکه من رهبری را بر دوش گرفتم، نزد من هیچگونه خیالات باقی نماند: دشمن ما — روسیه است و تمام پروژه فقط از این دورنما ناشی میگردد». گرووس رهبری پروژه مانهیتین را در سال 1942 بر دوش گرفته بود.
در اواخر سال 1944 وزیر نظامی ستیمسون اعلام داشته بود:« مناسبات با روسیه بطور فشرده با آینده سلاح هستوی بافت خورده است». در اوایل سال 1945 ارتور کومپتون (Arthur Compton) که در ساختن بمب شرکت فعال داشت، به ستیمسون در پاسخ به انتقاد از پروژه از جانب یک عده دانشمندان نوشته بود:« اگر بمب در جنگ کنونی منفجر ساخته نشود، جهان بدون هشدار لازم خواهد ماند که باید به چه آماده باشد، اگر جنگ نو آغاز شود».
سال ها بعد از جنگ رئیس جمهور ترومن می گفت که در مورد پرتاب بمب نسبت هشدار جنرال مارشال در این باره فیصله نمود که مداخله در جاپان به قتل میلیون ها سرباز امریکایی منجر خواهد شد. جالب اینکه بین آزمایشات در نیو-مکسیکو در 16 جولای و بوجود آمدن ابر سمارق مانند در آسمان هیروشیما در 6 اگست سال 1945 کمتر از سه هفته سپری شد. هیچگونه ضرورت نظامی چنین عجله وجود نداشت.
در هر صورت، بمبارد هیروشیما جنگ را متوقف نه ساخت. بمب دوم نیز که سه روز بعد بر ناگاساکی پرتاب شد، جنگ را متوقف نه ساخت. جاپان در پاسخ خاموشی اختیار نموده بود. اگرچه تلفات از دو بمب وحشتناک بود — بیش از 70 هزار کشته و ناپدیدشده گان در هیروشیما و حد اقل 40 هزار در ناگاساکی — که این به هیچ وجه بیشتر از حملات دیگر بر توکیو و دیگر شهرها نبود.
در تاریخ 14 اگست هیروهیتو راجع به تسلیمی جاپان در اولین سخنرانی رادیویی خود عنوانی مردم جاپان خبر داد. به این ترتیب معلوم میشود که فیصله که جنگ را متوقف ساخت و جان هزاران سرباز امریکایی را حفظ کرد، فقط هیروهیتو اتخاذ کرده، به هیچ وجه نه ترومن.
زمانیکه خبر تسلیمی جاپان به جامعه جهانی رسید، امریکایان بطور منطقی نتیجه گیری نمودند که این نتیجه مستقیم بمباردمان های اتمی است. صدها هزار سرباز، افراد بحری، قوای پیاده بحری و پیلوتان که برای پیاده شدن آمادگی می گرفتند، عقیده داشتند که جان آنها را فقط بم اتمی نجات داده است. چون آنها راجع به مراسلات محرم حکومتی خبر نداشتند، انها همچنان گمان نمی کردند که جاپانیان چند ماه قبل از بمباردمان ها تسلیم شدن پیشنهاد میکردند.
برخلاف آن، بسیاری رهبران امریکا، به ویژه آنهایی که مستقیماً در جنگ با جاپان شرکت داشتند، فکر میکردند که انفجارات هستوی بیجا اند و اینکه جاپان در سرحد تسلیم شدن قرار داشت. راساً بعد از قطع فعالیت های جنگی به جاپان ترتیب دهندگان معلومات در باره بمباردمان های استراتیژیک برای بازرسی شهرهای که مورد بمبارد قرار گرفته بودند، عزیمت نمودند. آنها نتیجه گیری نمودند که برتری امریکا در هوا « برای آن، کافی بود، تا بر تسلیمی بلاقید و شرط دست یافت و ضرورت پیاده شدن را تا 1 نوامبر یا تا اواخر دسمبر سال 1945 رفع سازد».