معمولا در دیگر کشورها، هرگاه تیمهای ورزشیشان در مسابقات بیرونی به پیروزی میرسند، مردمشان با رقص، پایکوبی و راهاندازی دیگر برنامههای تفریحی بدون خشونت پیروزیشان را جشن میگیرند، اما در افغانستان وضعیت کاملا متفاوت است و شادمانی بدون خشونت برای مردمان این جغرافیا لذتبخش نیست. در گذشته معمول بود که هرگاه خانه یک مردی فرزند بهدنیا میآمد نیز با فیرهای هوایی از فرزند تازه تولدش پذیرایی میکرد. این روش هم اکنون نیز در برخی از مناطق افغانستان رایج است.
در مدت کمتر از یک هفته، دومین بار است که فیرهای هوایی آرامش شهروندان کابل را در اول شب برهم زده است. شلیک هوایی و ایجاد ترس و وحشت، اکنون به بخش مهمی از نحوهی ابراز خوشحالی بخشی از شهروندان افغانستان مبدل شده است. کابل به عنوان پایتخت که از شهرهای مطمینتر و با امنیتتر به شمار برود، اکنون به مکان وحشت و ترس مبدل شده است. از یکسو حملات تروریستی در این شهر افزایش یافته و از جانب دیگر باشندگان آن به بهانههای مختلف سلاحشان را بر روی همدیگر میکشند. کابل را نمیتوان به عنوان یک منطقه سبز امنیتی شمار کرد، زیرا؛ هیچگونه تضمینی برای مصوونیت جانی در این شهر وجود ندارد.
شلیکهای هوایی اخیر در شهر کابل، نشان داد که مردم به جز از نظامیان به سلاح و مهمات زیادی دسترسی دارند. هرچند مقامهای امنیتی بارها از راهاندازی جمعآوری سلاح و مهمات از افراد مسلح غیرقانونی خبر داده، اما باآنهم به نظر میرسد که برنامه جمعآوری سلاح از نزد افراد مسلح هیچ پیامد مثبتی در قبال نداشته است.
پیروزی ورزشکاران در مسابقات بیرون مرزی، تنها بهانهای برای انداختهای هوایی نیست بلکه، بخشی از شهروندان افغانستان به مناسبتهای دیگر نیز دست به چنین اقدامات وحشتآفرین میزنند. همه ساله در مراسم گرامیداشت از سالروز ترور احمدشاه مسعود، این روش تکرار میشود و صدها و هزاران تن از افراد مسلح کاروانهایی را تشکیل میدهند و با گشت و گذار در داخل شهر در نتیجه شلیکهای هوایی به آزار و اذیت دیگر شهروندان میپردازند.
چنین برخوردهایی نشانگر این است که نهادهای امنیتی در جلوگیری از کاربرد سلاح و مهمات توسط افراد مسلح غیرمسوول ناکام بوده و تاکنون نتواسته جلوی چنین اقداماتی را بگیرند. از جانبی هم، به نظر میرسد که بخش زیادی شهروندان افغانستان تاهنوز مسلح هستند. وجود سلاح و مهمات در پیش شهروندان عادی و غیرنظامی، قانونگریزی و بیبندوباری را تشویق میکند. یکی از دلایلی که میزان جرم و جرایم در افغانستان به ویژه در شهر کابل بالاست، دسترسی مردم عادی به سلاح و مهمات جنگی است.
هرچند به نظر میرسید که سالها جنگ و خشونت در افغانستان، شهروندان این کشور را از ادامهی چنین روندی شاید خسته کرده باشد، اما ابراز شادمانی مردم با کار برد سلاح و مهمات، نشان میدهد که شهروند افغانستان با خشونتهای مسلحانه خو گرفتهاند و به هرنحوی میخواهند زورگویی و استفاده از سلاح و مهمات را به عنوان بخشی از زندگی خود نهادینه بسازند.
با طرز برخورد شهروندان افغانستان در قبال پیروزیهایش و نحوه ابراز شادمانیشان، نمیتوان انتظار داشت که خشونت مسلحانه در این کشور پایان پذیر است. چند نسل است که در این کشور خشونت ادامه دارد و نسل موجود زاده خشونتهای شدیدتر مسلحانه است. مردمانی که در فضای پر از خشونت و برخوردهای نادرست کلان شدهاند، برخوردهای مسلحانه و نادرست را بخشی از فرهنگ و عاداتشان تصور میکنند و از همینرو نمیتوانند به آسانی از این فرهنگ و عادات بگذرند. برای عبور از بحران برخوردهای مسلحانه و نادرست، نیاز است تا اقدامات جدیتر و عملیتر در راستای چگونگی کاربرد سلاح به کار گرفته شود. از سوی دیگر، افغانستان نیازمند فرهنگسازی است و باید برای شهروندان این کشور فهمانده شود که بهجز از کاربرد سلاح و برخوردهای خشونتآمیز نیز میتوانند شادمانیهای شان را ابراز کنند.
مشکل عمده در افغانستان، بحثها و برخوردهای قومی است. هرقوم تلاش دارند تا از طریق برخوردهای ناسالم قدرت شان را به نمایش بگذارند. نمایش قدرت و پیروزی از طریق خشونت و وحشتآفرینی، اقدام ناشیانه است و نمیتواند غنی بودن و سالم بودن فرهنگ یک جامعه را بازتاب دهد.
نویسنده: دایفولادی