افغانستان — «قبرستان امپراطوری ها»، یکی از کشورهای بسیار مرموز و سرکش جهان است که هیچ وقت سر خود را در برابر اشغالگران خم نه نموده، ولی خود هم آرامش یافته نمی تواند — تا به حال غیرقابل فهم و ناشناخته شده باقی مانده است.
اتحاد شوروی سعی مینمود بر افغانان سوسیالیزم تحمیل کند و امریکایان بر آنها جهت تحمیل دموکراسی تلاش می ورزد. ولی، تا جای که معلوم است، نه شوروی و نه هم امریکا در تحقق اهداف شان موفق نشدند. باشندگان کشور مانند گذشته به زندگی کردن در جهان عجیب و غریب قرون اوسطایی خود ترجیح میدهند که در آن زن جایگاه خاص خود را دارا می باشد. خبرنگار «lenta.ru» معلومات داد که او چگونه توانست از افغانستان دیدن نماید، چند بار با تهدید مرگ مواجه گردید و نزدیک بود نزد امریکایان اسیر گردد و سعی نمود ملت متنوع و مختلف افغان را درک نماید.
«برادر روس، این برای شما مجانی است!» — این سخنان فروشنده افغان مرا حیرت زده ساخت. من بطور منظم از اواسط سال های 90 قرن گذشته به افغانستان میروم و تا چندی قبل مرا تهدید میکردند که «مثل پیاز» خواهند برید، به خاطریکه من «شوروی» لعنتی هستم. هر بار حیرت زده میشوم: در این کشور آنچه که خدشه ناپذیر محسوب میشد، مطلقاً تغییر میکند و چیز زودگذر برای سال ها پابرجا باقی می ماند.
«شما اولین روس هستید که من نه کشتم!»
بار اول من در سال دور 1994 به افغانستان رفتم. من از طریق «پل دوستی» بالای دریای آمو که از طریق آن نیروهای شوروی از افغانستان خارج میشدند، عبور نمودم و بعد از یک و نیم ساعت سفر به شهر مزارشریف رسیدم.
من میخواستم کمپ های مهاجرین تاجک را که از جنگ خونین داخلی به دولت همجوار فرار گرده بودند، ببینم. در آن وقت ژورنالیستان روسی پول بسیار کم باخود داشتند و فوتوراپورتران تصمیم گرفتند که به کمپ های مهاجرین تاجک در شهر تاشقرغان در ترانسپورت عامه سفر نمایند.
بعد از ان که به شهر رسیدیم، عکاسان عکاسی را آغاز کردند، ولی این کار دیر دوام نکرد. دو شخص ریشدار آمدند و خاموشانه کمره را گرفتند. و مار تهدید کردند. در ان وقت بعد از ماجراهای زیاد ما را دیپلوماتان نجات دادند و کمره را نیز به ما مسترد نمودند.
شوروی زنده باد!
بار دیگر هنگام سفر به افغانستان من احتیاط اعظمی را رعایت میکردم. ولی بعد از ورود نیروهای ایتلاف تحت رهبری امریکا و نیروهای ناتو به افغانستان برخورد نسبت به «شوروی» تدریجاً تغییر نمود. چند بار در مغازه ها، وقتیکه دانستند که من از روسیه هستم، از گرفتن پول از من امتناع ورزیدند.
فروشنده به من گفت:« ما به روسان احترام داریم — شما برادران ما هستید! ولی به این امریکایان لعنتی ما نشان خواهیم داد!». من اکثراً می شنیدم که در دوران شوروی در افغانستان مکاتب، موسسات تحصیلی، شفاخانه ها اعمار میشدند، ولی امریکایان به مردم محلی کمک نمی کنند. و این حقیقت است. من شخصاً به این امر متقاعد شدم. ناتو به جز از پل بالای دریای پنج هیچ چیزی در افغانستان اعمار نکرده و به این پل خود آنها نیاز دارند.
راست باید گفت که علاقمندی به روسان عمده تاً در بین ازبکان و تاجکان افغانستان وجود دارد. وقتیکه من از باشندگان پشتون قشلاق در باره مقایسه اشغال خواهش بعمل آوردم، پس پاسخ کاملاً روشن بود:« این به آن می ماند که بین حلقه دار و تیرباران یکی را باید انتخاب کرد».
سرباز امریکایی میگوید:از ما هرچه بیشتر نفرت دارند
در این باره که افغانان نسبت به سربازان امریکایی چگونه برخورد میکنند، به من هم صنفی سابق من دمیتری کهدر سن 13 سالگی یکجا با والدین خود به امریکا مهاجر شده و فعلاً بریدگی اردوی امریکا است، مفصلاً معلومات داد.
هم صنفی من، باشنده اسبق مسکو، در بسیاری جنگها، منجمله در افغانستان شرکت نموده است. هم صنفی من اعتراف نمود که حالا در افغانستان نسبت به امریکایان، به مقایسه روسان، برخورد بسیار بد می نمایند. این واقعیت او را سخت متعجب می سازد. او شکایت نمود:« ما با تفاوت از نیروهای شوروی قشلاق های را به آتش نمی کشیم که از آنجا بر نظامیان ما آتش می گشایند. ولی معلوم نیسد که چرا افغانان به این کار ارزش نمی دهند».
«همه طالبان — پشتون اند»
در افغانستان میگویند:«همه پشتون ها طالب نیستند، ولی همه طالبان پشتون اند». در شمال افغانستان اکثریت ازبکان و تاجکان زندگی میکنند و در انجا طالبان را دوست ندارند. شمال نسبت به جنوب پشتون نشین کمتر مذهبی است و این منطقه را با آسیای مرکزی مدنی مقایسه میکنند.
ازبکان و تاجکان افغان در صحبت با من گفتند که بعد از عملیات «آزادی» آنها توسط نیروهای ایتلافی و ناتو وضع آنها بهتر نشده. یکی از باشندگان محلی معلومات داد:«طالبان اگر هرقدر بد هم بودند، در وقت آنها نظم وجود داشت. ما جنایتکاری ها را نمی شناختیم: موترها شب باز گذاشته میشدند. حالا یک سره دزدی و فساد وحشیانه وجود دارد. طالبان مخفی شدند، ولی تسلیم نشدند. آنها دست به اعمال تروریستی می زنند و مردم ملکی را می کشند». ولی در اینجا با ترس منتظر بازگشت طالبان می باشند. افغانان می ترسند که جستجوی کسانی را آغاز خواهند کرد که با «کفار» همکاری میکردند و این کار به تصفیه های قومی منجر خواهد شد.
برحق باید خاطرنشان ساخت که «راجع به تهدید از جنوب» از زمان فروپاشی شوروی صحبت میکنند. ولی، در واقعیت امر اوضاع هیچگاهی بحرانی نشده است.
جارید بلیی پروفیسور سیاست شناسی پوهنتون ویلانوف در پینسلوانیا امریکا عقیده دارد:«از لحظه ظهور جنبش طالبان انها یکبار هم ادعای ارضی مطرح نکرده و بر آسیای مرکزی حمله نکرده اند. راستی، در سال های 1998 و 1999 در آسیای مرکزی افراد مسلح جنبش اسلامی ازبکستان مداخله کردند. ولی به نظر میرسد که از آن زمان رهبران آنها علاقمندی به وطن خود را از دست داده و توجه شان را بر افغانستان متمرکز ساخته اند».
ولی، او بازهم اعتراف میکند که حالا اوضاع تغییر کرده است. به این ترتیب، بخش از طالبان و رهبران جنبش اسلامی ازبکستان به «دولت اسلامی» (داعش — سازمان ممنوع در فدراسیون روسیه — تبصره مدیریت مسوول) بعیت داده اند که میخواهد تمام جهان اسلام را آزاد سازد. شکست تروریستان داعش در سوریه و عراق — بهترین بهانه جهت متمرکز ساختن توجه بر آسیای مرکزی و تصمصیگری راجع به پیشروی محسوب میشود. اردوی امروزی تاجکستان اردوی ضعیف سال های 90 نیست. این اردو خوب تجهیزشده و تجارب خوب کسب نموده است. بطور مثال، تاجکان باشورش در خاروگ، بدون کمک خارجی، موفقانه مقابله کردند. برعلاوه این، اگر اوضاع وخیم شود، دوشنبی از مسکو درخواست کمک خواهد کرد. و مسکو جواب رد نخواهد داد.