مشکل کار عمدتاً در اینست که خروج کشور از هر جنگ عواقب به سطح جهانی در قبال دارد. اما فیصله باقی ماندن در زون عملیات جنگی به معنی پیروزی امریکایان نمی باشد: ایالات متحده فقط مخارج جنگ را تا حد اصغری کاهش میدهد که برای حفظ فعالیت های جنگی ضروری می باشند و سعی مینمایند فراموش کنند که در گوشه دیگر جهان چه می گذرد.
مثال مشخص آن جنگ در افغانستان می باشد که در تاریخ 11 سپتمبر سال 2001 آغاز شده است و جنگ که تا به امروز قطع نمی شود. حضور 16 ساله نظامی امریکا گاه به شکل عملیات مستقیم جنگی، گاه به شکل حمایت از نیروهای افغان، گاهی هم با تشدید منازعه و بعضاً به شکل پروسه حل منازعه، ادامه دارد. در دوران بارک اوباما امریکا جهت ترک کردن منطقه آماده بود، ولی همه چیز با رسیدن ترامپ به قدرت که آمادگی برای ادامه عملیات جنگی را اعلام داشت، تغییر نمود. در تاریخ امریکا تا هنوز هیچگاهی جنگ طی چنین مدت ادامه نداشت. چیزی مشابه هنگام جنگ در ویتنام رخ داده بود، ولی در آن وقت امریکایان امکانات خروج از جنگ را داشتند. ولی حالا امکان اتخاذ چنین فیصله وجود ندارند. و مردم که در امریکا زندگی میکنند، اصلاً راجع به حوادث جاری در افغانستان آگاهی ندارند. آیا میتوان در این مورد تعجب کرد که هیچکس راجع به پلان های امریکا در باره احیای دولت داری افغانستان و در این باره نمی دانند که فعالیت های امریکایان چگونه با کشورهای ناتو هماهنگ ساخته خواهند شد.
امریکا دقیقاً به عین ترتیب در عراق مداخله کردند و نمی دانستند که بعداً از آنجا چگونه خارج شوند. امریکا، مانند مورد مداخله در افغانستان، امکانات اعمار دولت را نشان دادند، ولی نمی توان دولت را به زور از خارج اعمار نمود. رئیس جمهور جورج بوش- پسر سعی نمود قطعات نظامی را کاهش دهد، ولی جانشین او با تلاش تسریع عملیات خروج نیروها به قدرت رسید، لیکن اوضاع بازگرداندن قوا به منطقه بی ثبات مطالبه میکرد. مداخله امریکا در عراق ظهور الزرقاوی و بعداً البغدادی در قبال داشت و امریکایان تا به حال نمی توانند این کشور را ترک کنند. بعد از آزادسازی موصل امریکا نمی تواند از عراق نه تنها به خاطر بقایای باقی مانده داعش، بلکه به خاطر ادامه منازعه در سوریه، خارج شود. امریکا، با حمایت قوای هوایی اش از کردان و اعراب در سوریه، پایگاه های تمریناتی و امور مالی، نمی تواند از سوریه خارج شود، به خاطر که رسماً آن کشور به انجا وارد نشده است. امریکایان مدت زمان طولانی غیرفعال بودند، ولی اوضاع را نمی توان با اجتناب از اقدامات قاطع بهبود بخشید. تا زمانیکه امریکا تصامیم جدی اتخاذ نکند، جنگ ها خاتمه یافته نمی توانند.
نمی توان دقیقاً گفت که علت به درازکشیدن جنگ در افغانستان، عراق و سوریه چیست و هیچکس نمی تواند پیشبینی کند که راه حل چه خواهد بود. پیروزی یا شکست؟ منزوی ساختن ایران یا تعویض رژیم های غیرمحبوب سیاسی؟ پیروزی بر «القاعده»، داعش (سازمان ممنوع در روسیه — تبصره مدیریت مسوول) و دیگر سازمان های تروریستی؟
میتوان گفت که فصل مهم در تاریخ مبارزه با تروریزم بعد از سقوط رقه و موصل درج شد، ولی مساله عمده حالا اینست که تروریستان حال به کجا خواهند رفت. در زمان جنگ در ویتنام فعالیت های محاربوی در ساحه محدود جریان داشت، اما عملیات ضد تروریستی به آسانی از سرحدات عدول میکند. حوادث جاری در جهان امروز جنگهای معلوم به ما با خطوط دفاعی کمتر به خاطر می آورد و بسیاری حوادث جاری امروزی حتی در اخبار انعکاس نمی یابند. گمان نمی رود که آن جنگ که به یادفراموشی سپرده شده، به جنگ تمام عیار مبدل خواهد گشت.
در واقعیت، جنگهای «فراموش شده» — مانند همه جنگهای دیگر،عین جنگهای اند، در حال که مردم کشته میشوند و نه تنها شهرها، بلکه مدنیت های کامل ازهم فرومی پاشند. جنگها جریان دارند، ولی آنها را بیش از این هیچکس یاداوری نمی کند، به خاطر که رویارویی طولانی هیچگونه نتیجه به بار نمی آورد. و حالا یافتن کدام راه بیرون رفت ناممکن است، زیرا با مرور زمان تفکر استراتیژیک هنوز توانایی یافتن راه حل چنین جنگها — چه منازعه در شرایط فروپاشی دولت (افغانستان، عراق، سوریه) یا جنگ نوع جدید، را ندارد. از همینرو اساس برای این پیشبینی که جنگ سایبیری — جنگ به مفهوم مستقیم کلمه نیست، وجود ندارد. فعلاً هیچکس دقیقاً نمی داند که آیا چنین جنگ را جنگ «سرد» یا «داغ» شمرد. اصلاً، جنگ سایبیری تحت هیچکدام از این کتیگوری ها قرار نمی گیرد و در تاریخ به کدام چیز نو مبدل خواهد گشت.