به گزارش اسپوتنیک به نقل از عصر ایران، این شهروند ایرانی که مرد جوانی را در ایران در مقابل یک پارکینگ به قتل رسانده است بعد از قتل فراری شده و به پیشنهاد کارگرش که یک مرد افغان بوده، به افغانستان فرار کرده است. متهم که در افغانستان سرگذشت عجیبی داشته، از طریق پولیس بینالملل شناسایی شده و با گذشت حدود یک سال از وقوع قتل به تازگی به ایران انتقال یافته است، روز گذشته برای ادامه تحقیقات به سارنوالی جنایی تهران انتقال یافت و مورد تحقیق قرار گرفت. او در حاشیه جلسه بازجویی به سؤالات خبرنگار عصر ایران پاسخ داده است.
به گفته این متهم، وی قبل از ارتکاب قتل یک نمایشگاه موتر داشته، او در جواب به اینکه چرا مرتکب قتل شده گفت: "یک بیامو صفر خریده بودم و چون قبلاً هم این کار را کرده و آن را در خیابان گذاشته بودم و یک نفر روی آن خط کشیده بود، تصمیم گرفتم اینبار موتر جدیدم را در یک پارکینگ عمومی بگذارم، شب حادثه با یکی از دوستانم به پارکینگ رفتیم تا به موتر من سر بزنیم. وقتی از پارکینگ بیرون میآمدیم یک راننده با موتر ال ٩٠ روبهروی پارکینگ پارک کرده بود و وقتی از او خواستم کنار برود، زورگویی نمود. بعد از موتر پیاده شد و من هم پیاده شدم. راننده ال٩٠ یک چاقو دستش بود و با هم درگیر شدیم. او یک خط روی صورتم انداخت و صورتم غرق خون شد. در ادامه درگیری من توانستم چاقو را از دست او بگیرم و قصد داشتم سوار موتر شوم که دوستم به من گفت او یک چاقوی دیگر دارد و قصد دارد از پشت به من حمله کند، من فوری برگشتم و در لحظهای که او به من رسید، پایم به لبه جدول گیر کرد و با او روی زمین افتادم، وقتی بلند شدم دیدم چاقویی که دست من بوده، در شکم او فرو رفته است".
متهم گفت که پس از اینکه از مرگ آن مرد مطلع شد، به پیشنهاد یک کارگر افغان که نزد وی کار میکرد، تصمیم گرفت از طریق مرز قاچاقی ایران با ولایت نیمروز به افغانستان فرار کند.
وی گفت: "او به من گفت از کدام قسمت مرز رد شوم و گفت از سیمخاردار اول که رد شوم، آنجا افغانستان نیست؛ باید یکسری سیمخاردار دیگر را هم رد کنم و آنموقع است که وارد افغانستان شدهام. وقتی قصد ورود به افغانستان را داشتم به من تیراندازی کردند ولی من جان سالم به در بردم".
این قاتل ایرانی در جواب به سوال اینکه در افغانستان چطور دستگیر شد، گفت: "اوضاع آنجا خیلی سخت بود؛ خودم را به مرکز پولیس که آنجا بود معرفی کردم، اما آنها فکر کردند من یک تروریست ایرانی هستم که قصد منفجرکردن یک سد را دارم که آنها ساخته بودند. بههمیندلیل من را مورد بازجوییهای شدید قرار دادند، در سلول انفرادی بودم و زمستان سردی بود، سه ماه در انفرادی بودم و با شلنگ زیر من آب میریختند. حتی وقتی که فهمیدند من خرابکار و تروریست نیستم، هنوز این شیوه برخورد با من را متوقف نکردند و در نهایت من را به پولیس اینترپول تحویل دادند".