نتائیج 11 سپتمبر: جهادیزم ناتوان و لوله گاز اعمار نشده

© REUTERS / Omar Sobhaniنتائیج 11 سپتمبر: جهادیزم ناتوان و لوله گاز اعمار نشده
نتائیج 11 سپتمبر: جهادیزم ناتوان و لوله گاز اعمار نشده - اسپوتنیک افغانستان
عضو شوید
نازنین ارمنیان (Nazanin Armanian)در مقاله منتشره در نشریه «Publico.es»، چاپ اسپانیه می نویسد، بعد از اعمال تروریستی 11 سپتمبر 16 سال سپری گردید. سطح تهدید تروریستی پیوسته افزایش می یابد. اوضاع روز به روز وخیمتر میگردد. افغانستان برای امریکا به مهمترین مرکز استراتیژیک در آسیای مرکزی مبدل گشته است.

افغانستان که در قلب منطقه قرار دارد، با چین، ایران، جمهوری های شوروی سابق و هند همسرحد می باشد. واشنگتن در تاریخ نوین چهار بار به کمک طرفداران شیوه های جنایتکارانه پولپوت در منطقه شتافته است.

© REUTERS / Nikola Solicنتائیج 11 سپتمبر: جهادیزم ناتوان و لوله گاز اعمار نشده
نتائیج 11 سپتمبر: جهادیزم ناتوان و لوله گاز اعمار نشده - اسپوتنیک افغانستان
نتائیج 11 سپتمبر: جهادیزم ناتوان و لوله گاز اعمار نشده

در دوران از سال 1978 تا 1991 امریکایان در مبارزه خود به جنبش بین المللی چپگرا از سازمان های اسلامگرا و عیسوی افراطی در کشورهای همجوار با اتحاد شوروی حمایت نموده است. مشت عناصر جنایتکار، زیر نقاب اسلام، از پاکستان به افغانستان برای فعالیت های تروریستی وارد میشدند. آنها بر بیش از دو هزار موسسه تعلمی حملات انجام داده، شاگردان لیسه ها را در افغانستان به قتل میرساندند، تاسیسات مهم اقتصادی افغانستان دموکراتیک (فابریکات برق، کارخانجات، شفاخانه ها، بیش از یک هزار کوپراتیف دهقانی و بسیاری موسسات دیگر) را ویران میکردند. تروریستان حرفوی که از طرف عربستان سعودی تمویل میشدند، در پاکستان در کمپ های CIA تعلیم میدیدند. رونالد ریگان و مارگریت تیچر آنها را «مبارزین راه آزادی» نامیدند.
بعد از فروپاشی اتحاد شوروی از سال های 1991 تا 1996 تحکیم مواضع خود در ساحات خارج شده از کنترول شوروی به هدف اساسی امریکا مبدل گشت. در سال 1992 «جهادیون» به حمایت CIA حکومت دموکراتیک دوکتور نجیب الله را سقوط دادند و او را بعداً یکجا با برادرش اعدام کردند. امریکایان در این سال ها اهداف ذیل را دنبال میکردند:
— اجازه نه دادن به احیای نفوذ مسکو در ساحه بعد شوروی؛
— ایجاد پایگاه های نظامی در سرحدات چین، روسیه، ایران و هند؛
— تامین کردن کنترول بر مسیرهای انتقال مواد سوخت و انرژی آسیای مرکزی و بحر هند؛
— تصاحب منابع جمهوری های شوروی سابق. امریکایان میخواستند یورانیم قزاقستان (یک سوم تمام ذخایر جهان)، طلای قرغزستان، پخته ازبکستان، منابع عظیم آبی بحیره کسپین در آسیای مرکزی و خاصتاً، گاز ترکمنستان (یک چهارم تمام ذخایر جهان) به دست آورد. یگانه شیوه دسترسی بر این منابع — برقرارنمودن کنترول بر افغانستان بود. پروژه TAPI (خط لوله گاز ترکمنستان، افغانستان، پاکستان، هند) راه اندازی شد. این مسیر باید از بحیره کسپین از طریق خاک افغانستان تا بحیره عرب عبور میکرد. این کار نه تنها به امریکا امکان محروم ساختن روسیه از کنترول سیاسی و اقتصادی بر جمهوری های شوروی سابق، بلکه تقویت فشار بر هند که بزرگترین مصرف کننده مواد سوخت و انرژی می باشد، فراهم می ساخت.
— تصاحب گاز، نفت و معادن افغانستان که پنتاگون به تریلیون ها دالر ارزیابی نموده است. بزرگترین کمپنی خصوصی نفتی Exxon Mobil (که رئیس آن ریکس تیلرسون وزیر خارجه فعلی امریکا بود) و کمپنی کانادایی Terraseis راجع به کشف معادن نفتی در ولایت فاریاب اعلام داشته اند. از لحظه مداخله نیروهای امریکایی در افغانستان در سال 2001 کشورهای ایتلاف در حوزه آمودریا 322 چاه حفر نموده اند. ذخایر این قسمت از 500 میلیون تا 2 میلیارد بیرل نفت خام ارزیابی میشوند. در سال 2011 کمپنی مالی JPMorgan Chase با کابل موافقت نامه به ارزش 40 میلیون دالر به غرض استخراج معادن طلای افغانستان امضا کرد. اعلامیه هورست کیلر (Horst Köhler) رئیس جمهور آلمان در باره اینکه نیروهای آلمانی در افغانستان از منافع اقتصادی جرمنی دفاع میکنند، برای او به بهای از دست دادن کرسی ریاست جمهوری در سال 2010 تمام شد.
ولی قوماندانان جبهه گروه های متعدد «مجاهدین» که بر سر تقسیم قدرت به جان هم افتادند، نتوانستند برای امریکایان سطح لازم امنیت برای تحقق پروژه های اقتصادی تامین کنند.

© AP Photoحمله ناکام طالبان بر قوماندانی امنیت بغلان
حمله ناکام طالبان بر قوماندانی امنیت بغلان - اسپوتنیک افغانستان
حمله ناکام طالبان بر قوماندانی امنیت بغلان

در دوران از سال 1996 تا 2001 اداره مرکزی استخبارات امریکا — CIA، سیاست خود را در افغانستان تغییر جهت داد و یک جنبش بنیادگرای دیگر:«طالبان — القاعده» (سازمان های تروریستی ممنوع در روسیه — تبصره مدیریت مسوول) را تاسیس کرد.
سیا اهداف آتی را دنبال میکرد:
— پایان بخشیدن به بی نظمی و برقرار نمودن رژیم، نزدیک به سبک شاهی سعودی: با دسپلین، متحد که به تامین صلح پایدار و وحدت دولت قادر باشد. و همزمان به سلطه قوماندانان خارج از کنترول و خودسر خاتمه دهد. در صورت پیروزی میتوان تحقق پروژه خط لوله گاز TAPI را آغاز کرد.
— خنثی ساختن نفوذ عنعنوی ایران، روسیه و هند. رژیم وهابی طالبان باید جلو شیعیان ایرانی، روسیه ارتودوکس و چین کمونیستی را می گرفت.
به این ترتیب بن لادن تبعه سعودی امکان اجیرساختن صدها جنگ آور «انتیرناسیونال اسلامی» را کسب کرد. به آنها طالبان (شاگردان مدارس دینی)، جوانان از یتیم خانه های پاکستان، جنایتکاران، اشخاص ولگرد و هزارن اجیر پیوستند. آنها باید در افغانستان دولت، مشابه به عربستان سعودی، ایجاد میکردند.
در سال 1996 طالبان به کمک حامیان خود و کمک 10 میلیارد دالری کابل را تصرف کردند. بعد از تصرف کابل، آنها حکومت قبلی را منحل کردند و تصفیه کتلوی قومی را انجام دادند. هزارن افغان مورد اذیت و آذر، شکنجه قرار گرفتند و تعداد هم اعدام شدند. طالبان موزیم ها را از بین می بردند، تلویزیون ها و رادیوها را ظبط میکردند، سینماها را ویران میکردند، کتابخانه ها را به آتش می کشیدند، دروس سپورت را ممنوع ساختند و تعداد زیادی شرارت های دیگر را انجام دادند. شیوه های آنها بعداً در عراق و سوریه مورد استفاده قرار گرفتند. وسایل اطلاعات جمعی غرب در آن وقت راجع به این جنایات خاموشی اختیار نموده بودند.

در تاریخ 4 دسمبر سال 1997 هیات طالبان به شوگر- لیند (تکزاس) برای مذاکرات با کمپنی یونیکال (Unocal) در مورد احداث خط لوله گاز TAPI وارد شد. طالبان افزایش مبلغ محصول ترانزیت گاز مطالبه میکردند که باید مبلغ 100 میلیون دالر در سال تشکیل میداد. رهبری کمپنی بزرگ نفتی از برآورده ساختن مطالبات آنها امتناع ورزید، چون طالبان تعهدات برعهده گرفته شده اجرا نکرده بودند: مناطق شمالی که خط لوله گاز باید از طریق آن عبور میکرد، هنوز تحت کنترول احمدشاه مسعود قوماندان جبهه افغانستان قرار داشتند. سابقه دار جنگ با اتحاد شوروی که به نام مستعار «شیر پنجشیر» شهرت داشت، از طرف ایران و فرانسه حمایت میشد. در عین حال امریکایان اشتباه خود را درک میکردند: آنها به افراد مربوط به لومپن — پرولیتاریا اتکا نموده بودند که نمی توانستند مودل سعودی را کاپی کنند. سعودیان دوران طالبی خود را دو قرن قبل سپری کرده و حالا سیاست کردن در دستکش های سفید را آموخته و ظاهراً قواعد آداب معاشرت را رعایت میکنند.
طالبان در اواخر زمامداری خود کشت خشخاش را ممنوع کردند که منبع مهم برای تمویل مخارج نظامی امریکا محسوب میشد. افغانستان در سال 2006 مقدار 1،6 هزار تن تریاک تولید کرده که نسبت به سال 2000 به اندازه 33 برابر بیشتر بود.
به این ترتیب حاکمیت جنبش طالبان خاتمه یافت. از سال 1998 بدینسو، امریکا علیه طالبان و «القاعده» تبلیغات وسیع اطلاعاتی پیش می برد و «دوستان قدیمی خود» را به مثابه «دشمنان تمام جهان متمدن» معرفی میکند.
در سال 1998 بیل کلینتون، برای آن که جنجال پیرامون مونیکا لیوینسکایا را خاموش کرده باشد، امر بمباردمان نمودن سودان و افغانستان را صادر کرد و «القاعده» و طالبان را به حملات بر سفارت امریکا در افریقا متهم ساخت.
واشنگتن در سال 2001 به اتخاذ اقدامات عاجل مجبور شد: در ماه اگست چین و روسیه راجع به ایجاد سازمان همکاری شانگهای اعلام نمودند. هدف روشن این سازمان پایان بخشیدن به دسترسی دول غربی بر ساحه نفوذ روسیه — چین بود.
احمدشاه مسعود، یگانه قوماندان جبهه که توانایی سازماندهی مقاومت در برار اشغالگران غربی داشت، در تاریخ 9 سپتمبر سال 2001 به قتل رسید.
در تاریخ 7 اکتوبر سال 2001، یک ماه بعد از اعمال تروریستی 11 سپتمبر، امریکا و انگلستان بر ضد افغانستان عملیات جنگی آغاز کردند که تا به حال ادامه دارند. آنها میگویند که میخواستند طالبان را به استرداد بن لادن، سازمانده احتمالی اعمال تروریستی به آنها مجبور سازند (تا آن لحظه هیلاری کلینتون هنوز اعتراف نکرده بود که همین امریکا بود که جنبش جهادیون را ایجاد کرده بود).
در روزهای اول عملیات نظامی ایتلاف متشکل از 34 کشور تحت رهبری امریکا 21 هزار ضربه هوایی بر نیروهای پراگنده افغان انجام داده بود. در نتیجه انتقام جویی کلکتیفی جنایتکارانه و غیرقانونی 20 هزار بمب در زیر آوار تاسیسات بزرگ ده ها هزار انسان بی گناه را کشتند. در اوج زمستان سرد بیش از دو میلیون نفر به ترک خانه های شان مجبور شدند. طبق گزارش یونیسیف، در نتیجه مداخله نظامی، زمستان سرد، گرسنگی، ضعف جسمی و امراض بیش از 100 هزار طفل در افغانستان از بین رفته اند. امریکا به خود حق اخطتاف کردن و شکنجه کردن مردم در هر کشور جهان اختصاص داد و موجودیت سازمان ملل متحد را کاملاً نادیده گرفت.
اقدام بعدی امریکا اعزام قطعات 300 هزار نفری ناتو به افغانستان بود. در عین حال، رئیس جمهور جورج بوش واقعیت دخالت متحد امریکا — حکومت عربستان سعودی — را در اعمال تروریستی که باعث کشته شدن 3 هزار هموطن او شده بود، از امریکایان پنهان کرده بود. باوجود تجارب بزرگ امریکا در مورد قتل های «نقطوی»، به افغانستان نیروهای ده ها هزار نفری که تا دندان با تخنیک پیشرفته معاصر تجهیز شده بوند، اعزام شدند. هدف نظامیان پیداکردن بن لادن بود، ولی به گونه تعجب آور آنها به انجام این وظیفه مطروحه بعد از 10 سال موفق شدند. در عین حال، قدافی را فقط یک شبانه روز بعد از بازدید هیلاری کلینتون از لیبیا پیدا و اعدام نمودند. بن لادن را در کدام مغاره در افغانستان نه، بلکه در خانه در خاک پاکستان که اداره استخبارات آن — ISI — شعبه CIA می باشد، یافتند. بعداً بجای آن که تروریست شماره یک را بازداشت کنند و او را در محضر عام محاکمه نمایند، او را کشتند و این سوال که آیا این واقعاً بن لادن بود یا ارواح او، بدون جواب ماندند. چون اشباح را نمی توان دید، جسد او را در کف بحر پنهان کردند. این یک دروغ دیکر بود. شبیه دروغ مربوط به قصه «سلاح کشتار جمعی» صدام حسین که علل حقیقی مداخله در عراق را پنهان کرد. بی نظر بهوتو پوره یک ماه بعد از آن به قتل رسید، وقتیکه عملیات ادارات استخباراتی امریکا را علیه بن لادن مضحکه خوانده بود.
واضح است که سرنگون ساختن رژیم — یک امر و اشغال کشور — امر کاملاً جدا است. نیروهای امریکایی که معتقد شده که متحدین منطقوی آنها توان برآورده ساختن منافع استراتیژیک آنها را ندارند، در افغانستان برای مدت زمان بسیار طولانی باقی خواهند ماند. وظایف آنها عبارتند از:
— اعمار خط لوله گاز از طریق خاک افغانستان؛
— جلوگیری از متحد شدن جمهوری های شوروی سابق تحت قیادت مسکو؛
— سبوتاژکردن انکشاف سازمان همکاری شانگهای؛
— استقرار پایگاه های نظامی در سرحدات چین، ایران، هند و جمهوری های شوروی سابق؛
— مبدل ساختن افغانستان به جمهوری اسلامی و از بین بردن دولت مدنی (کار که با عراق کردند) و دستیابی بر جلب سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشورهای منطقه به حل اوضاع. امریکا بعد از آن مانند مامور آتش نشانی « در صدد نجات بشریت از اسلامگرایی برخواهد آمد».
— کسب دسترسی بر منابع آسیای مرکزی و بحیره کسپین، تا وابستگی امریکا را به مواد هایدروکاربنی شرق نزدیک کاهش دهد و انحصار روسیه را بر معادن نفت و گاز تخریب کند و انکشاف اقتصاد چین را منجمد سازد.
— مبدل ساختن جهان به «فارم که توسط میلیون ها کمره کنترول میشود» و دزدیدن آزادی مردم که آنها به بهای خون شان به دست آورده اند.
— جلوگیری از زوال اقتصادی در کشور خود به وسیله جنگ نوبتی: اسلامگرایان تهدید سرخ را به مثابه برحق نشان دادن موجودیت ناتو بعد از فروپاشی پیمان وارسا، تعویض نمودند. همچنان باید مجتمع عظیم نظامی — صنعتی کشور را نجات داد. سهام کمپنی اسلحه سازی Lockheed Martin در بازار سهام بعد از ان که بزرگترین قرارداد به ارزش مبلغ 200 میلیارد دالر (بودجه نظامی امریکا را 450 میلیارد دالر تشکیل میدهد)، 15 برابر افزایش یافتند. فعالیت های نظامی برای آن استفاده میشوند، تا از سلاح های کهنه دوران جنگ سرد رهایی یابند و تسلیحات جدید را در جنگ واقعی آزمایش کنند.
— باوجود از دست دادن 3 هزار سرباز و مخارج ماهانه ناتو به اندازه 6 میلیارد دالر در افغانستان، هیچ یک از اهداف مطروحه دستیاب نشده است. به غیر از 11 پایگاه نظامی که در «حویلی غربی» روسیه و چین ایجاد شده اند. چین گاز ترکمنستان را توسط طویل ترین خط لوله گاز در جهان (به طول 7 هزار کیلومتر) که در سال 2009 افتتاح شد، دریافت میکند. کمپنی های چینایی نفت را در حوزه آمودریا استخراج میکنند و اولین کارخانه تصفیه نفت را در افغانستان می سازد.
دونالد ترامپ راجع به افزایش قطعات نظامی در افغانستان به تعداد 4 هزار نفر اعلام داشته است. امریکا سعی می ورزد کنترول بر فعالیت های روسیه در منطقه را تقویت کند و نیروهای خود را به نزدیک ایران سوق مینماید. از سال 2015 امریکا و بنیادگرایان اسلامی جمهوری های شوروی سابق آسیای مرکزی را به زون بی ثباتی می کشانند.

نوار خبری
0
برای شرکت در گفتگو
ورود به سیستمیا ثبت نام کنید
loader
بحث و گفتگو
Заголовок открываемого материала