چهل و سومین رئیس جمهور امریکا توضیح داد:«در این منازعه اراضی بی طرف وجود ندارد. اگر کدام حکومت از جنایتکاران و قاتلان مردم بی گناه حمایت میکند، او خود در یک صف با جنایتکاران و قاتلان قرار میگیرد». او اطمینان داد:«ما نه تنها از آزادی های گرانبهای خود، بلکه از آزادی مردم در تمام جهان — زندگی کردن و تربیه کردن اطفال شان بدون هراس — دفاع میکنیم». این سخنان به سرخط عملیات طولانی و طاقت فرسای جنگی امریکا در افغانستان و عراق مبدل گشت. این مطالب در مقاله منتشره در سایت افغانستان امروز تذکر یافته اند.
مداخله در آسیای مرکزی و شرق نزدیک به امریکا نه تنها از نقطه نظر تلفات جانی (تنها در افغانستان از سال 2001 بدینسو بیش از 2300 نظامی امریکا کشته و بیش از 18 هزار سرباز و افسر زخمی شده)، بلکه از نقطه نظر مالی خسارات بس بزرگ رسانده است. گروپ تحقیق کانگرس امریکا معلوم نموده که عملیات جنگی در افغانستان و عراق به مالیه دهندگان امریکایی مجموعاً به بهای 6،1 تریلیون دالر تمام شده اند. برشمردن اینکه آن کشورهای که هدف مداخله واشنگتن و متحدان آن قرار گرفته، چه تلفات انسانی و خسارات مالی متحمل شده، بدون تردید، قابل یاداوری مفصل جداگانه می باشد.
در جامعه کارشناسان اکثراً به مثابه نتیجه توسعه طلبی نظامی امریکا که به بهانه رسمی مجازات تروریستان و بعداً تحکیم ارزش های دموکراتیک راه اندازی شده بود، نابودسازی موسسات دولتی و تقویت ساختارهای تروریستی نام می برند.
برخلاف «توقعات» بوش عراق و افغانستان ارزش های نامنهاد دموکراتیک که به زور مرمی ها و بمب ها تحمیل میشدند، نه تنها نه پذیرفتند، بلکه بجای آن روحیه ضدامریکایی که توسط جریانات اسلامگرایی تغذیه میشد، به حد اعظمی تقویت شد. راجع به اینکه افراطیون تا چه حد در کشورهای که با مداخلات امریکا مواجه شده، نفوذ یافته، میتوان به این اساس قضاوت نمود که ایدیولوژی گروه تروریستی «دولت اسلامی» (داعش — سازمان ممنوع در روسیه — تبصره مدیریت مسوول) تا به حال چقدر نفوذ دارد. تهدید آن طی چند سال از سرحدات منطقه فراتر گسترش یافت و به مشکل بین المللی مبدل گشت و جهان غرب را به مصروف شدن به امنیت خود و تجدیدنظر بر تمامی اولویت های سیاسی خود مجبور ساخته است. مثال برازنده آن بشار اسد رئیس جمهور سوریه می باشد که در زمینه جنایات و ستمگری های «خلافت» خود خوانده بیش از این هدف عمده تنفر رهبران غربی نمی باشد. آنها، اگر هرقدر ناخوش آیند هم باشد، با کلیشه پخش شده پروپاگندچیان وطنی موافقه نمودند و به حل پرابلم — جهادیون — کمر بستند که خود تا اندازه زیادی به آن کمک نموده بودند.
در سال 2017، با اعلان تقویت اجباری نظامی امریکا در افغانستان، رئیس جمهور دونالد ترامپ برعلاوه چارچوب عنعنوی راجع به ضرورت مبارزه با تروریزم و خروج ناگهانی نظامیان خارجی از خاک افغانستان چیزی نسبتاً غیرمشخص برای مقامات رسمی امریکا اظهار داشت.
چهل و پنجمین رئیس جمهور امریکا گفت:«ما کار ساختمان ملی را پیش نمی بریم — ما تروریستان را می کشیم. ما بیش از این از نیروهای نظامی امریکا برای آن استفاده نخواهیم کرد، تا دموکراسی را در محلات دورتر اعمار کنیم و یا جهت عیارساختن کشورهای دیگر به نمونه و مثال خود تلاش ورزیم. این روزها دیگر سپری شده اند».
بدون شک، بر سخنان رهبر قصر سفید نباید کاملاً باور کرد. عمل ترامپ بارها با اعلامیه های او — نظر به حالات عینی — در ضدیت قرار گرفته اند. ولی اگر امتناع امریکا از «صدور» دموکراسی واقعاً هم در پلان های چهل و پنجمین رئیس جمهور امریکا شامل باشد و اگر تا به حال و امریکا واقعاً هم حد اقل در جریان یک دوره ریاست جمهور از آن پیروی نماید، پس جهان که تا به حال از عواقب سنگین مداخله واشنگتن در امور شرق نزدیک و آسیای مرکزی رنج می برد، میتواند نفس راحت بکشد.
استراتیژی افغانی ترامپ و امر صلح
عضو شوید
امروز 16 سال از تراژیدی 11 سپتمابر در امریکا تکمیل گردید. در خطاب عنوانی ملت که در اکتوبر سال 2001 ایراد شد، جورج بوش – پسر رهبر قصر سفید اعلام داشت که در پاسخ به حمایت از «القاعده» (سازمان ممنوع در روسیه) افغانستان هدف واشنگتن قرار میگیرد. ولی مبارزه با تروریزم به این محدود باقی نخواهد ماند.