در عین حال، بین کسی که با افسردگی دچار باشد و آنهایی که آن را احساس نمی کنند، هیچگونه تفاوت از نقطه نظر کیمیای مغز سر وجود ندارد.
ناتوانی علمی معالجه امراض روانی به این امر منجر شده که تشخیص براساس توضیحات صورت میگیرد. در روانشناسی کسی مریض است که با تشریحات و محک های مریضی مطابقت دارد.
انستیتوت که این محک ها را تعیین میکند و در این باره فیصله اتخاذ میکند که این یا آن اختلالات روانی به چه معنی است، — اتحادیه روانشناسی امریکا است. دوکتوران که با این اتحادیه رابطه دارند، کمیته ها ایجاد میکنند، کانگرس ها و جر وبحث ها برگزار میکنند یا امراض را به زعم خود می سنجند.
این همه در کتاب بنام «راهنما در باره تشخیص و احصائیه اختلالات روانی» جمع آوری میگردند و در بسیاری کشورها، بشمول ترکیه، از آن به مثابه یگانه منبع هنگام تشخیص امراض روانی استفاده میشود.
مطابق این راهنما، تشخیص «افسردگی» در آن مورد صورت می گیرد، اگر در شخص در جریان دو هفته حد اقل پنج محک از جمله 9 محک آتی مشاهده شود.
1. وضع افسرده احساساتی (یعنی شخص تحت فشار زیاد روحی قرار داشته باشد).
2. کاهش علاقمندی به امور روزمره و یا لذت نبردن قبلی از آنها.
3. کاهش یا افزایش وزن بدن، بلندرفتن یا کاهش اشتها.
4. بی خوابی یا خواب بیش از حد.
5. بطی شدن پروسه های فکری و سخن گفتن، کاهش فعالیت جسمانی.
6. خستگی یا نبود انرژی.
7. احساس غیرمفیدبودن خودی و احساس بیش از حد گناه.
8. برهم خوردن تمرکز فکری و عدم قاطعیت.
9. بوجودآمدن فکر راجع به مرگ یا خودکشی، تلاش خودکشی.
مشکل اینست که آنهایی که وضعیت عادی انسانی، مانند غم عمیق، اندوه، ناامیدی، پریشانی، روبرو شده باشند، ولی هیچ گونه مریضی ندارند و کسی که افسردگی کلینیکی احساس میکنند و واقعاً هم مریض باشد، این علایم یکسان می باشند. با نظراندازی به این فهرست، روانشناس نمی تواند شخصی را که از ناراحتی های روانی رنج می برد، از شخص سالم فرق نماید. اکثراً در واقعیت امر در هر دو مورد تفکیک ناممکن است و دوکتور نسخه دوا می نویسد.
شاید، بزرگترین کلاه برداری طبی زمان ما این باشد که بر میلیون ها نفر که به معالجه نیاز ندارند، تاپه مریض زده میشود و آنها را به مصرف دارو محکوم میکنند. علت که افسردگی در ترکیه و جهان به «اپیدیمی» مبدل گشته، فقط در همین اشتباه نهفته است.
و بصورت مشخص در اینکه — فشار روحی که بصورت ناگزیر در زندگی انسان بوجود می آید، دوکتور معالج امراض روانی به مریضی نسبت میدهد.
در نتیجه اگر شما پریشان هستید (این «فشار روحی» نامیده میشود)، پس شما مریض هستید. در کره زمین مریضی دیگری، مانند افسردگی، وجود ندارد که بصورت اشتباهی تشخیص میشود و بصورت اشتباهی معالجه میشود.
راجع به مطالب که من در بالا نوشتم، اتحادیه دوکتوران امراض روانی امریکا و دوکتوران امراض روانی ترکیه تحت رهبری آن و همچنان کمپنی های داروسازی که هردو گروه یادشده را رهبری میکنند، بهتر از من میدانند.
ولی برای آنها تحقق عملی این مفید است. یگانه مواظبت کمپنی های داروسازی — فروش بیشتر دارو می باشد. و چیزی که به دوکتوران معالج امراض روانی مربوط میگردد، به هراندازه که مریضان بیشتر باشند، به همان اندازه آنها پول زیادی کمایی میکنند.
وضع در صورت هرچه بیشتر جدی تر میگردد، اگر این نقطه را مدنظر گرفت که داروهای ضدفشار روحی خواص بی مانند معالجی دارند و تائثیرات جنبی آنها از سهم آنها در شفایابی به مراتب بیشترند.
داروهای ضد فشار روحی اختلالات روانی را معالجه نمی کنند و در بسیاری موارد باعث امراض جداگانه میگردند که تائثیرات تخریبی آنها بوجود می آورند.
در چنین شرایط هر شخص، هر خانواده باید تا اندازه خود به دوکتور معالج مبدل گردند.
در اینجا باید این سوال را از خود پرسید. علت که من به آن خود را بدبخت احساس میکنم، — آیا پرابلم ها، از دست دادن ها و ناکامی های اند که من با آنها روبرو گردیده ام؟ یا من در افسردگی بدون آن قرار دارم که هیچگونه علل برای این وجود ندارند؟ در مورد دوم شما باید به متخصص مراجع کنید. و در مورد اول… به زندگی خوش آمدید!
چگونه افسردگی به طاعون عصر ما مبدل گشته؟
17:34 05.09.2017 (بازآوری شدن: 20:39 07.09.2017)
© Flickr / Pablo Fernándezچگونه افسردگی به طاعون عصر ما مبدل گشته؟
© Flickr / Pablo Fernández
عضو شوید
متین منیر در مقاله منتشره در نشریه T24، چاپ ترکیه می نویسد، هیچگونه محک های عینی و علمی برای آن وجود ندارند، تا افسردگی را تعریف نمود. افسردگی را همچنان نمی توان به کمک چنین وسایل، مانند اشعه رنتگین، تموگراف و تجزیه لابراتوری که در دسترس دوکتوران قرار دارند، تعیین کرد.