به گزارش اسپوتنیک به نقل از نشریه امریکایی انترسپت، طی چندین قرن اخیر، در افغانستان زمانی گروه رقیب قدرت را بدست میآورد، گروه شکستخورده سلاح را به زمین گذاشته و به گروه مقتدر میپیوندد. و به این گونه هردو گروه با هم یکجا به زندگی ادامه میدهند، این یک بازی فوتبال نیست که پس از ختم بازی، هر تیم به شهر خودش برمیگردد.
براساس نوشته این نویسنده، استراتژی آنزمان اداره رییس جمهور بوش، که یگانه گزینه برای نظامیان امریکایی نابودی کامل طالبان بود و آنها خواستار گذاشتن هرچه بیشتر تروریستها در خریطهها اجساد بودند. اما مشکل این بود که طالبان از جنگ دست کشیده بودند، اکثریت آنها یا به پاکستان رفته بودند یا هم به مردم ملکی پیوسته و به زندگی عادی رو آورده بودند.
پس چطور میتوان تروریستها را به قتل رسانید، در حالیکه آنها وجود ندارند؟
بنأً افغانهایی که با امریکاییها کار میکردند، مشکلی را که حامیان امریکایی آنها به آن مواجه شده بودند، درک کردند، لذا دست به ساختن افراد بد زدند.
امریکاییها به آنها در بدل معلوماتی که منجر به دستگیری و یا قتل جنگجویان طالب شود، پول میپرداختند. ناگهان طالبان در همه جا پیدا شدند. برای اینکه یک همسایه شان را به قتل برسانند و یا هم به گوانتانامو بفرستند، کافی بود وی را به صفت یک جنگجوی طالب معرفی کنند.
اکثریت مردم از این راه سرمایههای هنگفت بدست آوردند و بیشتر سرمایهی شان را به بیرون از کشور انتقال دادند.
چند سال پس از حادثات، پس از آنکه تسلیمشدن طالبان از جانب امریکا رد شد، طالبان دست به سلاح بردند. آنهایی که از قدرت دور شده بودند، و مردم خواستار رفتن آنها بودند، ایالات متحده امریکا آنها را دوباره مشهور ساخت.
حالا ترامپ ادعا دارد که وی استراتژی جدید و بهتری برای افغانستان دارد. اما در حقیقت یگانه چیزی که ترامپ به آن علاقمند است، ذخایر مواد معدنی افغانستان میباشد که به نظر ترامپ، امریکا سزاوار آن است.
اما قبل از اینکه ترامپ به اوج امیدواری برای بدست آوردن ذخایر مواد معدنی افغانستان برسد، وی باید یک حقیقت آشکار را در نظر داشته باشد: ما اکنون جنگ را به دشمنی که در گذشته تسلیم شده بود، میبازیم. و این یک کار آسان نیست.