در عین حال، سوال مهمتر از شارلوتزویلی — همچنان از مرگ و میر در فرگیسون چارلستون ، دالاس، سنت پل، بالتیمور، باتون روژی، و الکسندریه چنین فورمولبندی می شود:«ایالات متحده امریکا به کدام طرف حرکت میکند ؟. این اتحادیه تا کدام حد شکننده است؟ کشور ما، کشوری است که از دیر زمان در آن دموکراسی حکمفرماست ویک کشور با ثبات در جهان شمرده میشود. اما امروز خطر بسیار جدی است.
اعمال بس بزرگ خشونت بار رونما گردیده اند. افراطیون راستگرا در سال گذشته از نقطه نظر پیوستن به جریان اصلی سیاسی نسبت به نیم قرن گذشته موفق تر بودند.
این مطلب را در ماه فبروری سال جاری، سازمان کارشناسان Southern Poverty Law Center بیان نموده است.
در سند این سازمان آمده است که 900 گروه فعال فاشیستی در امریکا وجود دارند. تهدید برای ثبات در امریکا به طور فزاینده به حیث یک جریان پنهانی در گفتمان سیاسی تبدیل شده است.
در اوایل سال جاری من با کیت ما نیز (Keith Mines) درمورد ناآرامی ها در امریکا صجت نمودم.
کیت ما ینز قبلآ در نیروهای ویژه ایالات متحده امریکا و سازمان ملل متحد ایفای وظیفه نموده است.
او حالا در وزارت خارجه ایالت متحده امریکا مصروف کار است- موصوف در کشور های دیگر، منجمله افغانستان، کولمبیا، سلوادور، عراق، سومالی و سودان جنگ های داخلی را به چشم سر دیده است.
او بعد از 15 سال به واشنگتن باز گشت، او درک کرد همان شرایطی که موجب در گیری در خارج کشور می شوند، حالا در کشور خود نیز مشاهده میشوند.
د رماه مارچ سال جاری کیت مانیز در میان کارشناسان امنیت ملی نیز به حیث کارشناس شناخته شده بود، ومجله سیاست خارجی Foreign Policy از او پرسیده، تا خطرات که در رابطه به جنگ دوم داخلی بوجود میایند، بررسی نماید.
ما نیز به این نتیجه رسیدیم که احتمال وقوع جنگ داخلی در ایالات متحده امریکا در 10 — 15 سال اینده به 60% میرسد.
پیشبینی کارشناسان دیگر این خطر را در حدود 5% تا 95% ارزیابی میکنند.
ارزیابی های مصالحوی قبول شده در مورد چنین تهدید 35 در صد است.
این ارزیابی ها همه پنج ماه قبل از حوادث شارلوتزویلی صورت گرفته بودند.
" ما تایید میکنیم که در اینجا این کار غیر ممکن است، اما بعداً میگوئیم، خدای من، این ممکن است"، این مطلب را کیت مانیز با من در روز یکشنبه بعد از صحبت در مورد شارلوتزویلی اظهار داشت.
مودل های ناآرامی های داخلی (جنگها) در طول 60 سال اخیر در سراسر جهان گسترش یافته است. امروز، جنگ های داخلی شامل جنگ های تن به تن از مواضع وخندق ها (سنگرها) می باشند که در امتداد خط مقدم (جبهه) قرار دارند.
در بین آنها بسیاری از درگیری ها که شدت آنها کم است، حمله های خشونت بار است که به شیوه دومدار صورت میگرند و از یک محل به محل دیگر گسترش می یابند.
کیت مانیز، جنگ داخلی را به مقیاس بزرگ یکی از خشونت ها میداند که مقامات سیاسی سنتی از وجود آن انکار میکنند. درهمچو حالات به مداخله گارد ملی نیاز احساس میشود.
روز یکشنبه مک اولیف «McAuliff» واحد های گارد ملی را به حالت آماده باش در اوردند و حالت اضطراری را اعلام کرد.
مانیز براساس تجربه خود در زمینه جنگ های داخلی در سه قاره، پنج شرط را پیشکش میکند و این پیشبینی های او نیز مورد تائید قرار گرفتند: قطبی شدن قابل ملاحظه تضادهای ملی و عدم موجودیت محل برای ملاقات برای حل وفصل مناقشه؛ تنویر حوادث در مطبوعات و جریان اطلاعات که باعث دامن زدن هرچه بیشتر به نفاق میگردند؛ تضعیف موسسات، منجمله کانگرس وسیستم حقوقی؛ لیلام مسوولیت توسط رهبران سیاسی مسوول ویا امتناع آنها از آن؛ قانونی ساختن خشونت به مثابه شیوه "مود" روز بخاطر تحلیل تاریخی حوادث و گفتمان هردو طرف برای حل وفصل اختلافات.
رئیس جمهور دونالد ترامپ " خشونت به عنوان یک راه برای پیشرفت سیاسی طرح نموده و د ر عین حال قبل از مبارزات انتخاباتی و بعد از آن امکان تهدید و ارعاب را تائید کرد". این مطلب را ماینز در مجله ای Foreign Policy بیان داشته است.
ماینز گفت:« اگر بر رویدادهای اخیر قضاوت نمود، جناح چپگرا اکنون از این نوع روش ها استفاده می نماید».
با اشاره به انارشیست ها که برضد جهانی شدن در یک نقطه و یا نقاط متعدد به شورشگری میپردازند و این حوادث به حوادث سال 1859 میمانند که همه را متعجب ساختند و همه با سلاح مجهز بودند».
برای اینکه نظریه ماینز را بررسی کرده باشیم، من با پنج مورخ شناخته شده در باره جنگ داخلی مراجعه کردم.
جودیت گیسبرگ مدیر هئیت تحریر مجله Journal of the Civil War Era و مورخ در پوهنتون ویلانووا، در گفتگو با من ااظهار داشت:« هنگامی که شما به نقشه از ایالت های قرمز و آبی نگاه کنید و جنگ داخلی را بر روی آن ترسیم کنید — پس روشن خواهد شد که در طول جنگ داخلی کی باکی در اتحاد بود — پس گفته میتوانیم که تغییرات بسیار اندک بود". ما در مورد نتیجه جنگ داخلی و جهت که کشور ما در آن روان است، به توافق نه رسیدیم. تعدیلات واصلاحات پس از جنگ بسیار بحث برانگیز است. به خصوص تعدیل چهاردهم که از حمایت برابر در مقابل قانون تسجیل شده برخوردار است و تا امروز به عین شکل باقی مانده است. این بدان معنی است که اصلاحات که بعد از جنگ داخلی وارد گ، خاصتاً در باره حقوق سیاه پوستان، کاملاً مناقشوی اند.
ماینز افزود:« آیا این به ما تکرار حوادث گذشته را تازه نمی سازد؟ من فرصت تکرار شرایط را نمی بینم. مگر این بدان معنی نیست که ما به چیزی شبیه به جنگ فرنگی وارد نمی شویم».
او اظهار داشت:«ما از نقطه نظر نژاد پرستی آسیب پذیر هستیم و برای ترقی وپیشرفت ملت ما، دیدگاه متضاد داریم».
نگرانی ها در مورد تعمیق اختلافات و درگیری های جدید در فرهنگ عمومی منعکس میشود: در ماه اپریل کمپنی امازون یک رمان بنام "جنگ امریکا" (American War) منتشر ساخت — مطلب اصلی این رمان جنگ دوم داخلی در ایالات متحده امریکا بود. این کتاب در فهرست پرفروش ترین کتابهای ماه به حساب آمد.
رون چارلز (Ron Charles) در بررسی خود که در روزنامه Washington Post به نشر رسیده، نوشت:« صفحات این کتاب که توسط داغ ها پوشانیده شده، راجع به برخوردی حکایت میکنند که اکثریت ما را در عصر ترامپ نگران ساخته است:ملت که توسط ایدئولوژی های آشتی ناپذیر از هم جدا و در نتیجه سوء طن ها ی ریشه دار از هم بیگانه شده است… چقدر دردناک و وحشتناک است». روزنامه نیویارک تایمز در باره بررسی کتاب چنین تبصره کرده است:« این یک اثر هنری است که بر اساس داستان تهیه شده است».
نویسنده این کتاب عمر ال عقاد Omar El Akkad در مصر متولد شده است او به حیث خبرنگار روزنامه کانادایی Globe and Mail کار میکرد. او جنگ درافغانستان ، بهار عربی، و همچنان تظاهرات در فیرگیسون را به چشم سر دیده است.
حتی قبل از حوادث شارلوتزویلی دیوید بلایت (David Blight) مورخ در پوهنتون ایل در نظر داشت که درماه نوامبر درمورد " مقایسه امریکا دیروز و امروز" کنفرانس دایر کند.
او در صحبت با من گفت:« همیشه یک کسب وکار مخاطره امیز است اما ما در واقعیت نهادها را تضعیف کرده ایم. واین نه تنها قطبی شدن حزب است. اما حزب که فروپاشی آن را تهدید میکند و این چیزی است که درسال 1850 رخ داده بود».
او گفت، برده داری به مدت 15 سال، دو حزب عمده سیاسی را در امریکا دچار نفاق ساخته بود. این حزب ویگ ها را تخریب کرد که حزب جمهوریخواه جای آن را گرفت و همچنان حزب دموکرات را به بخش شمال و جنوب تقسیم کرد. او خاطرنشان ساخت:«از همینرو، «لازم است، نگاه به حزب» را به عنوان شاخص سلامتی امریکا دانست».
بلایت گفت:« درسال 1850، امریکایی ها به ویژه از نقطه نظر توانایی های پیشبینی ها در مورد "شوک از حوادث " و یا تحمل آن، از جمله قانون بردگان فراری، تصمیم محکمه عالی در مورد درد اسکات، تلاش قیام "جون براون "، و حتی جنگ مکسیکو وامریکا متمایز نبودند». بلایت افزود: "هیچکس نمیتواند انها را پیشبینی کند. این حوادث مردم را به تغییر موضعگیری خود مجبور ساختند. — در حال حاضر، ما در روند تغییر موضعگیری قرار داریم».
انتخاب ترامپ — یکی از عناصر این روند میباشد ، و ما هنوز در تلاش برای درک آن هستیم. اما هیچ چیز در این جدید نیست. ما میتوانیم انتخاب اوباما را به یاد بیاوریم. ما فکر کردیم که آن فرهنگ را به سوی دیگر سوق مینماید، اما این اتفاق رخ نداد". — این مطلب را بلایت شرح داد.
" مقاومت بس بزرگ از جانب راستگرایان وجود داشت وپس از آن موارد خشونت ازسوی پولیس رخ داد. وهمه این چیزها (از زمان گذشته) دوباره بازگشتند. این نه تنها قطبی شدن نژادی، بلکه سوءقصد بر هویت فردی است».
بلایت توضیح داد:«ملت شاهد یک تغییر ساختاری در آستانه جنگ داخلی، و در دوران مبارزه برای حقوق مدنی، آشفتگی در نیمه دوم ازسال 1960 و جنگ ویتنام قرار دارد».
او افزود:« اما در طول رویارویی، بوش — گور، در سال 2000 این اتفاق رخ نداد».
اما ما به این مرحله بسیار نزدیک شده بودیم وامروز، نه مانند دیروز وقایع طوری دیگراتفاق افتید.
با توجه به گفتار بلایت تغییر در افکار عمومی به مقایسه سال 1960 وجود دارد. برعلاوه تضعیف نهادهای سیاسی، ا مریکایان را به تغییر دیدگاه های خود مجبور ساخته که چگونه نهادها میتوانند مورد اعتماد شان باشند؟
" او میپرسد- کی امروز مورد اعتماد ما است- شاید به شکلی متناقض، اف بی آی.باشد.
اگر شما تمامی این افراد نظامی را در اداره ترامپ مقرر کنید، ما به اتکا برعقل خود امید خواهیم داشت.
این رئیس جمهور نیست، این کانکرس نیست که بطور کامل ناکار آمد است و اداره توسط مردم صورت میگرد. آنها برای چندین دهه کوشش کردند، به منظور حفظ کنترول شان ما را دچار نفاق سازند و حتی محکمه عالی هم سیاسی شده بود.
بعد از حوادث "شارلوتزویلی" سیاستمداران در سراسر طیف سیاسی بانوای واقعی آن را محکوم کردند و این الهام بخش امیدها است.
دونز گفت، در طول جنگ داخلی ، حتی سِاستمداران جنوب که برای سالهای متمادی جدایی را محکوم میکردند و یانسبت به آن برخورد بسیار محتاطانه میکردند، ازجمله (جفرسون دیویس)، در نهایت امر به عنوان رهبران کانفدراسیون ظاهر شدند. اگر منبع درگیری عمیق در نیروهای فرهنگی و اجتماعی ریشه دوانده باشد، در آنصورت برای سِاستمداران ممکن نیست، انها(مردم) را با یک تماس و درخواست نگهدارند و به پاسخ سیاستمداران جواب گویند.
در گفتوگو با من، او از کتاب روزنامه نگار "مراد هالستد" نقل قول کرد
" اقدامات نظامی درجنوب"
درس عبرت از جنگ، که ما هرگز نباید فراموش کنیم و آن این که مردم امریکا از قاعده کلی سرنوشت بشریت مستثنی شده نمی توانند. اگر گناه کنیم، پس ما باید کیفر گناهان مان را بپردازیم ، قسمیکه امپراتوری ها یا ملت های متزلز ناپدید شدند".
"اریک فونر" Eric Foner,مورخ، ازپوهنتون کولمبیا که درسال 2011 در بدل کتاب خود تحت عنوان " امتحان اتش: آبراهام لینکلن و برده داری در امریکا " The Fiery Trial: Abraham Lincoln and American Slavery جایزه "پولیتزر" را اخذ نمود، مانند سایر دانشمندان با من صحبت نموده است. فونر در این مورد شک دارد که درگیری آینده در امریکا، هر آن ممکن است که باید رخ ندهد و آن به جنگ داخلی گذشته در امریکا شباهت داشته باشد.
او در مصاحبه بامن گفت: "بدیهی است که ما در بسیاری از زمینه ها- نژادی، عقیدتی، مناطق روستایی در مقایسه با شهرها تفاوتی نسبتآ متنوغ و عمیق داریم. اما مطمئن نیستم که آنها می توانند به جنگ داخلی منجر شود. در حال حاضر ما قوه ثقل قوی داریم که میتواند به آن مقابله کند، انچه که ما به چشم خود میبینیم».
او همچنان افزود که " حوادث شارلوتزویلی — تخریب بنای یادگاری "رابرت لی" — هیچ ربطی با جنگ داخلی ندارد. مردم جنگ داخلی را مورد بحث و بررسی قرار نمی دهند. انها همین اکنون راجع به جامعه امریکایی و موضوع نژادی بحث میکنند".
در شارلوتزویلی بدیل درست اولین اعتراضات نیست که سازماندهی شده واخرین هم نخواهد بود. درهفته های بعدی 9 رویداد برنامه ریزی شده است. در حالی که دیگران در ماه سپتامبر برگزار می شود.