با درک حوادث و اتفاقات شروع گردید، و هدف نهایی آن سقوط رژیم قذافی بود. بازی را فقط «اسلام گرایان»، به کنترول در سراسر کشور بدست گرفتند.
لیبیا در این وخت با یک مبارزه داخلی وحشتناک، از همه جوانب و مناطق مواجه بود. وهمچنین این کشور قبل از شروع عملیات به عواقب آن امادگی می گرفت. رهبری عملیات توسط ارتش ملی لیبیا درسال 2014 که دراس آن فیلد مارشال خلیفه حفتر قرار داشت، اغاز گردید. سیاستمدار لیبیایی عبدالرحمان شلگم (وزیر امور خارجه 2000-2009، بعدآ نماینده لیبیا در شورای امنیت سازمان ملل متحد، و سپس نماینده دایمی درسازمان ملل متحد)، در کتاب خود نوشت، او در سال 2012 تنها یک «قطره در بحر» را اموخته بود، یعنی، امیر قطر آماده ارائه تمام ثروت کشور برای سرنگونی رژیم قذافی بود.
شلگم پرسید: چرا ؟ به او گفته شد که امیر قطر یک طرح استراتیژیک طویل المدت دارد، و انجام این پروسه آن وخت امکان پذیر خواهد بود که در لیبیا «دولت اسلامی» ایجاد گردد. پیروزی اسلامگرایان در تونس و مصر تنها به گسترش نفوذ خود در این کشو کمک کرد، و ارتباط ناگسستنی بین آنها موجود بود. بنابراین قطر قادر به تشکیل یک اتحاد اسلامی در شمال آفریقا خواهد بود، و «امیرالمومنین» آن شیخ حماد بن خلیفه آل تانی خواهد بود.
زمانی که ایتلافهای زیادی غربی وعربی به وجود آمدند، سیاستمدار لیبیا فهمید که امیر قطر شیخ حماد بن خلیفه آل تانی و پسرش تمیم می خواهند تولید نفت لیبیا را پنج ملیون بیرل درروز افزایش دهند، ودرامد آن بین مصر، تونس ولیبیا تقسیم شود، وپس ازان ممکن به رفاه اقتصادی برسد. و «امیر المومنین» پس از آن ممکن اعلام کند که اتحادیه اسلامی قادر به رقابت با «نیروهای اسیایی» میباشد. این طرح و پروژه قطر بود که میخواست در شمال افریقا تحقق بخشد.
اتحادیه بین المللی علمای اسلامی، یوسف قرضاوی در 21 اکتوبر، سال2011 یک روز پس از مرگ معمرالقذافی در سخنرانی خود راجع به ایجاد «جمهوری دموکراتیک اسلامی» نام نهاد تایید کرد. او به طور مستقیم برای رسیدن به یک نوع وحدت بین سه کشور صحبت کرد. او از پشتیبانی مردم خود از «انقلابیون واقعی» لیبیا، مصر، و تونس توصیف کرد. به کتاب شلگم مراجعه میکنیم در می یابیم، که یکی از تلاش های قبلی قطر ایجاد کنترول بر آینده لیبیا بود.
او اشاره میکند که دران وقت پست صدراعظمی را شیخ احمد بن جسیم برعهده داشت. پس از اینکه شلگم در فبروری سال 2011 در سازمان ملل متحد سخنرانی کرد با او تماس گرفت، و گفت که امیر قطر حماد بن خلیفه در تریبون سازمان ملل متحد ازسخنرانی او قدردانی وآن را تایید کرد.
پس از این حادثه، تماس بین آنها یه شکل دائمی و حتمی وجود داشت. مگر اهسته اهسته دوحه یک مکان مورد علاقه برای رهبران لیبیا گردید. پس از آن، قطر نقش مهمی سیاسی را بازی خواهد کرد ، وقتی که ناتو خواست در امور داخلی لیبیا مداخله کند. او گفت قطر برای شورشیان درلیبیا سه میلیارد دالر کمک ارائه کرده بود. بعد از مدتی قطر به نمایندگی از مغز متفکراین عملیات حماد بن جاسم را تایید کرد، که چنین پشتیبانی بزرگ مالی به کشور حق میدهد که در لیبیا مداخله کند.
شلگم افزود که محمود جبرییل (نخست وزیر شورای ملی انتقالی از مارچ تا اکتوبر سال 2011) آنوقت به من گفت که امیر قطر اورا به دوحه دعوت کرده، که وضعیت لیبیا را پس از آزدی مورد بحث قرار دهند. و او را تشویق کرد که در میان احزاب و گروه های لیبیا نقش میانجی را بازی کند. سپس او با شاهزاده شیخ تمیم بن حماد بن خلیفه آل ثانی ملاقات نمود. تمیم از پشتیبانی قطر برای شورشیان در لیبیا گفت که قطر برای ادامه به ارائه کمک های مالی، بدون اینکه در امور داخلی ان مداخله نماید حاضر است. شلگم به او گفت که مردم لیبیا بشتیبانی قطر را انکار نمی کند با این حال دخالت در امور خود به هیچ کسی اجازه نمی دهند.
شلگم در کتاب خود می نویسد که ولیعهد تمیم بن حماد به او گفت: که یکی از رهبران "اخوان المسلمین" علی صلیبی «از ما دور نیست و ما می خواهیم که شما با او برای رسیدن به یک اجماع صحبت کنید». در پایان این نشست، او همچنین گفت،«من امیدوارم که شما توافق کنید که با رهبر «گروه مبارز اسلامی»، عبدالحکیم بلحاج صحبت میکنید «واین شماره تیلفون او است». بعد از این شلگم به ایالات متحده آمریکا رفت تا در نیویارک با امیر حماد بن خلیفه ملاقات نماید. او همچنین مانند محمود جبرئیل، درک کرده بود که امیر قطر نیز درباره لیبیا، مثل «یک بخشی از خانه اش» سخن میگوید. در این جلسه او افرادی خاصی راتحمیل کرد، نام هایشان گرفتند که باید موقعیت خود را درهبری کشور ایفا نمایند.
وی همچنین در وقت ملاقات عاجل به موقعیت های خاص از نامزدها که توسط قطر معرفی شده بود اصرارورزید، و بر روی مواضع وزرای داخله و خارجه تمرکز کرد. هنگامیکه شلگم و محمود جبریل امیر را ترک گفتند، انها به طور کامل در افکار خود غرق بودند. دلیل آن واضح بود. که او از لیبیا صحبت میکند به عنوان یک کشوری که آن را خانه شخصی خود فکر میکرد. شلگم سپس حیرت زده ومغرور شده بود که با شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی مذاکرات را انجام داده و غرور و اعتماد به نفس خود را در اجرای این نوع طرح و رضایت دیگر بازیگران بین المللی برای میزبانی چنین سیاست قطر را پیش میبرد.
سپس حادثه رخ داد، که نفوذ قطر دراوضاع داخلی لیبیا را تایید کرد. این بار سخن بر سر یک تاجر آمریکایی مطرح بود، او در بخش نفت کار میکرد و عبدالرحمان شلگم بخشی از این داستان بود. این تاجر آمریکایی شرکت های بزرگ نفتی در کشورهای تولید کننده عمده نفت مدیریت میکرد. علاوه بر این، او همچنین در دولت آمریکا با رئیس جمهور وقت جورج دبلیو بوش مشغول کار بود. وی در همان زمان با شلگم که وزیر امور خارجه بود ملاقات کرده بود.
کشور او تصمیم گرفته بود که طبق سابق شروع به «سرمایه گذاری» کند. در وقت ملاقات تاجر به او گفت که شرکت نفت خواهان سرمایه گذار درلیبیا است، اما قطر مانعی این کار می شود و برای انجام موفقیت باید با آن مذاکره صورت گیرد. دوحه گفت که در لیبیا بدون مشارکت آن کشور هر نوع فعالیت غیر ممکن است. بخاطر اینکه او چهاربخش اصلی لیبیا را کنترول میکند: نفت، امنیت، پول و ارتش. درعین زمان شلگم سیاست را کنار گذاشت، طوری که او نمی توانست چیزی را به تاجر آمریکایی ارایه نماید. هنگامی که سعی نمود نام آن قطری را دریابد که درین باره با او سخن گفته بود. او حاضر به ارائه هرگونه اطلاعات نشد. و از دوست دیپلوماتیک لیبیایی بخاطر عذرخواهی کرد که نتوانست آنها را افشا کند. این تاجر آمریکایی صاحب یک شبکه بزرگ از شرکت های نفتی در خلیج فارس میباشد، و از این تر سید اگر دوحه از فعالیت های او در لیبیا باخبر شود، مشکل بزرگ ایجاد ومانع فعالیت او خواهد شد.