آرون دیوید میلیر (Aaron David Miller) و ریچارد سوکولسکی (Richard Sokolsky) در مقاله منتشره در مجله «The National Interest» چاپ امریکا می نویسند، در جهان دلخواه این واقعاً هم وریانت مناسب می بود که داعش و غیره گروه های جهادی، بشمول، «القاعده» (سازمان ممنوع در روسیه — مدیریت مسوول) را از امکان تحکیم در این کشور محروم می ساخت. ولی به همه روشن است که خاور نزدیک به هیچ وجه محل ایدیال نیست. پاسخ امریکا به حملات نوبتی با بکاربرد سلاح کیمیاوی که کاخ سفید راجع به آن در روز دوشنبه هشدار داد، ضروری و برحق خواهد بود. (در اعلامیه گفته شده، اسد و اردوی او مجبوراً «بهای بزرگ خواهد پرداخت».) اما تحقق فعالیت های بلندپروازنه علیه ایران، اسد و روسان در سوریه برای منافع مهم حیاتی امریکا در عرصه امنیتی خطرناک، غیرمعقول و نامناسب است. برای این پنج علت وجود دارند.
امریکا نمی تواند داعش را در سوریه نابود سازد
رئیس جمهور ترامپ در سخنرانی خود هنگام آغاز کار در مقام ریاست جمهوری راجع به ضرورت نابودساختن تروریزم افراطی اسلامی از روی زمین صحبت نموده بود. اما این کار ناممکن است. سوریه نسبت اداره ضعیف دولتی، دورنماهای تاریک اقتصادی، تنفر بین المذهبی و وضع سنگین جوامع سنیان منحیث منبع جهادیون و سلفیان هرقماش باقی مانده است. آنها در ایدیولوژی و تبلیغات خود بازهم از نارضایتی ها، آزرده گی ها و اعتراضات جمیعت سنی استفاده خواهند کرد. مردم که بر پیشبرد سیاست نه چندان ساده و فعال در سوریه پافشاری میکنند، در این مورد برحق اند که اگر این پرابلم ها حل گردند، داعش و غیره گروه های جهادی مانند گذشته حتی بدون خلافت نوبنیاد شان در رفاه بسر خواهند برد. ولی حتی داغ ترین کله ها در اداره ترامپ از این جانبداری نخواهند کرد که ایالات متحده امریکا و متحدین آنها به سوریه هزارن نظامی اعزام کنند، میلیاردها دالر جهت نابودسازی همه دشمنان شان در سوریه تخصیص دهند و بعداً آن را اشغال کنند، در آنجا نظم برقرار نمایند و این کشور را بازسازی کنند.
باید گفت که خود رئیس جمهور هم قاطعانه با چنین ساختار دولتی مخالف می باشد. گرفتن جلو جهادیون ممکن است، ولی راندن آنها از سوریه واقعی به نظر نمی رسد.
ثبات در سوریه به چشم نمی خورد
این مفکوره که مبارزه با ایران و فعالیت ها در باره تضعیف رژیم اسد به هدف برانداختن او از قدرت و آغاز پروسه مذاکرات نتیجه میدهد، این فقط افسانه است. این در طول چند سال اخیر به وضاحت تمام مشاهده میشود. حتی اگر ایالات متحده امریکا مساله برکناری اسد را حل هم کنند، این کار فقط به تقویت بی نظمی منجر خواهد شد، چون فعلاً در بین متحدین غرب چنین نیروی سازمان یافته وجود ندارد، تا او را تعویض کند. و مبارزه دیوارنه وار به خاطر قدرت و اراضی که گروه های مختلف مانند جهادیون سنی از داعش و «القاعده» و گروه های شیعه طرفدار ایران، علویان و کوردان پیش می برند، اوضاع را فقط وخیمتر می سازد. اسد در مذاکرات راجع به دوره انتقالی سیاسی حتی قبل از آن هم نمی خواست شرکت ورزد که روسیه در جریان مداخله خود در سال 2015 به تغییر اوضاع به نفع او کمک نمود. ولی حالا، وقتیکه اسد بخش اعظم بسیاری شهرها و مناطق مهم سوریه را کنترول میکند، او به هیچ وجه به چنین راه حل موافقه نخواهد کرد. برعلاوه این، روسان که احتمالاً به راه حل سیاسی به مثابه ستراتیژی بیرون رفت نیاز دارند، ظاهراً از عجله کار نمی گیرند. بادرنظرداشت اینکه مسکو چقدر مساعی در سوریه بخرج داده و چقدر سرمایه در انجا مصرف کرده، آنها در هیچ صورت به فشار و ترساندن تن نخواهند داد. به این ترتیب، حتی اگر بصورت تیوریتیکی برای نابودساختن داعش باید سوریه را از اسد و سلطه علویان رهایی بخشید، خواسته های سنیان را برآورده ساخت و جلو نفوذ ایران راگرفت، این اصلاً ناممکن است، چون کانگرس و جامعه امریکا به قبول کردن چنین مخارج حاضر نخواهند شد. چون ثبات در کشور در حال حاضر دستیاب شده نمی تواند، پس فعالیت اداره ترامپ در مورد تعمیق مداخله نظامی و ملکی در حال حاضر در سوریه باید با دقت در باره موضوع اهداف مطروحه چنین شرکت فعال سنجیده و تحلیل گردد. ولی آنهایی که بر فعالیت های هرچه بیشتر مداخله گرانه در سوریه پافشاری میکنند، حتی یکبار هم در این باره چیزی نه گفته که بین مداخله فعال امریکا و اهداف غایی چه رابطه وجود دارد.
ما به جنگ با ایران ضرورت نداریم
ایران را رژیم خودکامه رهبری میکند. این رژیم حقوق بشر را نقض میکند، اهداف توسعه طلبانه دنبال مینماید و فعالیت های تروریستی را در سراسر خاور نزدیک تمویل میکند. ولی فعالیت ها در باره تضعیف نفوذ ایران در سوریه در تیوری ساده معلوم میشوند، اگرچه در عمل همه چیز به مراتب پیچیده تر اند. آنهای که جهت راندن ایران از بخش جنوب — شرقی سوریه و ایجاد موانع برای برقراری کنترول بر گذرگاه ها بین عراق و خاک سوریه به منظور ایجاد دهلیز زمینی تا بحیره مدیترانه تلاش می ورزند، تا به حال نتوانسته نشان دهند که به چه شکل این کار به شکست داعش مساعدت خواهد کرد. آنها همچنان مستقیماً نمی گویند که کدام نیروها جهت دستیابی بر این اهداف و کنترول منطقه فعالیت خواهند کرد. یک کارمند کاخ سفید چندی قبل سریال موسوم به «گزمه سرخ» سال های 1960 راجع به سربازان دلیر امریکایی یاداوری نمود که در جیپ ها در صحراهای شمال افریقا آلمانان را تعقیب میکنند. اداره امریکا همچنان اعزام گروه متشکل از هفت نفر را جهت رساندن کمک های بشری به مناطق جنوب — شرق سوریه در نظر دارد که از گروه تروریستی «دولت اسلامی» آزادشده اند. این همه فقط حرکات ذرنگانه تاکتیکی می باشند که به شکست محکوم اند و به هیچ وجه ستراتیژي کامل نیست. سیاست اداره امریکا در مورد سوریه به اهداف وسیعتر، مانند مبارزه با داعش و غیره گروه های جهادی وابسته نبوده، در حال که برای ایران این اهداف نسبت به هروقت دیگر در روشنی اعمال تروریستی اخیر در تهران مبرمترند. برعلاوه این، پیشربرد سیاست تجاوزگرانه تشنج زا علیه ایران میتواند موافقت نامه راجع به پروگرام اتمی ایران را با تهدید مواجه سازد. این موافقت نامه به هیچ وجه کامل نیست، ولی پیشرفت ایران را در راه ایجاد سلاح هستوی که برای تحقق آن 10 — 15 سال ضروری می باشد، بطور قابل ملاحظه بطی ساخت. امروز، زمانیکه تهدید هستوی را دولت کوریای شمالی به بار می آورد، امریکا مطلقاً به یک کشور تجریدشده دیگر نیاز ندارد که جهت شمول در کلوپ هستوی تلاش خواهد کرد.
ایالات متحده امریکا روسیه را منزوی ساخته نمی تواند
ترس راجع به اینکه ایالات متحده امریکا و روسیه نسبت سوریه وارد جنگ تمام عیار خواهند شد، بیش از حد مبالغه آمیز است، به خاطر که هر دو کشور بطور کامل عواقب چنین تصادم را درک میکنند. ولی نسبت تشدید حوادث جنگی در سوریه با شرکت نیروهای امریکا و روسیه دو کشور اصلاً نمی توانند موافقت نامه موقتی برای ثبات بخشیدن اوضاع بعد از تصاحب رقه توسط نیروهای امریکا و ایتلاف طرح کنند. واشنگتن در سوریه با حقیقت ناخوشایند مواجه میگردد. اول اینکه، روسان در آنجا مواضع بسیار مستحکم نظامی و دیپلوماتیک دارند. دوم اینکه، چون پوتین بر پیروزی دست می یابد. به مشکل میتوان تصور کرد که او (یا رژیم اسد) با محدودیت های قابل ملاحظه آزادی عمل دیکتاتور سوریه موافقه نماید. برعلاوه این، گمان نمیرود که پوتین به کدام حضور بین المللی در سوریه به منظور انجام فعالیت های حفظ صلح، ثبات بخشیدن اوضاع و بازسازی کشور موافقه نماید، چون این کار قدرت و نفوذ او را تضعیف میکند. سوم اینکه، مسکو برای ایجاد میکانیزم سیاسی و اقتصادی که برای ثبات و بازسازی سوریه لازم است، بسیار مهم شمرده میشود. خلاصه اینکه، در باره هیچگونه همکاری با مسکو در سوریه بعد از ختم منازعه در صورت صحبت در میان بوده نمی تواند، اگر ایالات متحده امریکا جهت واردآوردن فشار بر روسیه سعی نمایند. کسی که میگوید که فشار بر مسکو یگانه شیوه تغییردادن محاسبات پوتین محسوب میشود، عدم علاقمندی آشکار رئیس جمهور امریکا را در مورد واردنشدن به منازعه، عدم آمادگی امریکا جهت واردآوردن فشار جدی و آمادگی پوتین جهت واردساختن ضربه جوابیه در صورت ضرورت، را نادیده میگیرد.
منافع امریکا در سوریه آنقدر قابلا ملاحظه نیستند، مانند منافع مخالفان آنها
اگر سوریه برای ایالات متحده امریکا هرقدر مهم هم باشد (برخی میگویند که سوریه آنقدر مهم نیست)، واشنگتن باید فیصله نماید که برای قربانی کردن چه چیز آماده می باشد و آیا بر مشی خود زمان پافشاری خواهد کرد، وقتیکه ایران و روسیه از خود مقاومت نشان دهند.
تفاوت های عظیم در مورد دیدگاه امریکا و دیدگاه های کشورهای این منطقه یا اطراف آن نسبت به مسایل منطقه وجود دارند. ایران، ترکیه، اسرائیل، اردن و کشورهای خلیج فارس — همه آنها، ظاهراً، برای قربانی کردن چیزهای به مراتب بیشتر، نسبت به امریکا، حاضرند. آنها منطقه خود را بسیار خوب می شناسند و جغرافیا و دموگرافی به آنها امتیازات کلیدی میدهند. این بیشتر از همه در سوریه محسوس است. اسد به خاطر بقای خود مبارزه میکند. برای ایران سوریه آنقدر مهم نیست، مثلیکه برای عراق مهم است، ولی تهران با واردشدن به کارزار این مبارزه، تا هنوز منابع عظیم انسانی و مادی مصرف نموده است. و پوتین نیروهای روسیه را به سوریه برای آن اعزام نکرده، تا تحت فشار امریکا عقب نشینی نماید. واقعیت چنین است که ایتلاف سوریه — ایران — روسیه این اتحادیه داوطلبانه جوانب ذیعلاقه است که نسبت به ایتلاف محکمتر است که ایالات متحده امریکا ایجاد کرده است. دلایل در این باره که محاسبات ایران و روسیه را میتوان فقط به وسیله تشدید فشار برهم زد، این بازی خطرناک است، چون بین دو طرف عدم توازن عظیم اراده، منافع و متحدین وجود دارد. چه کسی اولتر از همه متزلزل خواهد شد، وقتیکه نه کانگرس و نه هم جامعه از ماجراجویی نوبتی نظامی فاقد اهداف نهایی حمایت نکند (افغانستان و عراق را به خاطر می آوریم)؟
ابتدا افغانستان را به خاطر می آوریم، جای که امریکا امروز بند مانده است. در آنجا واشنگتن شاید مجبوراً به حد اقل نتیجه قناعت بخش اکتفا نماید، به خاطریکه امید به پیروزی به هیچ وجه وجود ندارد. نمی توان گفت که این به چه منتج خواهد شد. بالاخره، ایالات متحده امریکا طی یک ونیم دهه در افغانستان حضور دارند و آنها تا به امروز نمی دانند که آیا به کدام چیزی که اندکترین شباهت به پیروزی پایدار داشته باشد، دست خواهند یافت یا خیر.
اما در سوریه هدف اساسی و عمده مانند گذشته باید تضعیف و جلوگیری گروه های جهادی باشد، تا آنها بطور دایمی در تشنج قرار داشته باشند و حملاتی را بر امریکا، اروپا و دیگر کشورهای منطقه انجام داده نتوانند. این نتیجه مناسب نیست، ولی چنین نتیجه به مراتب نسبت به دویدن پشت اهداف غیرواقعی و غیرقابل دستیابی بهتر است که میتوانند پای ایالات متحده امریکا را به سلسله جنگ های بلاانتها بکشانند، به خاطریکه که دشمن آن به مراتب هدفمند و قاطع تر است. کاهش (نه از بین بردن) تهدید جهادی این نه ستراتیژی بسیار خوشایند و نه هم قهرمانانه نیست و با چنین ستراتیژی نمی توان نظم را در سوریه برقرار کرد و ضربه قاطع بر ایران وارد آورد. ولی برای امریکا این، بادرنظرداشت خطرات و نقاط منفی که جنگ با سوریه و ایران در این اراضی مناقشوی در قبال دارد، یگانه شیوه عملکرد درست شمرده میشود. و همین اکنون نشانه های امیدوارکننده در این مورد بوجود آمده که پنتاگون، در نهایت امر، این خطرات را درک میکند.