ولی شعبات قونسلی افغانستان ویزای توریستی صادر میکنند. اشخاص جداگانه که با کمترین مخارج و اکثراً توسط موترهای معیتی سیاحت میکنند، در اینجا نیز دیده میشوند، راستی، این بعضاً پایان بدی میداشته باشد.
تصورات معمول و متکی بر تفکرات کهن در رسانه ها راجع به افغانستان، جای که گویا همه مصروف جنگ یا تولید مواد مخدر اند، واضحاً، درست نیستند.
بانک جهانی به افغانستان مبلغ 500 میلیون دالر جهت مبارزه با فقر تخصیص داده است. در جنگ و تولید مواد مخدر بخش بسیار کوچک مردم مصروف اند. اکثریت مردم اصلاً به جنگ که چندین دهه جریان دارد، خود را عیار ساخته و سعی می ورزند بصورت نورمال و انسانی زندگی نمایند. این کار دشوار است و از همینرو مهاجرت از افغانستان طی مدت زمان طولانی در جهان بیشترین رقم را تشکیل میدهد — جوامع افغانان از استرالیا تا کانادا گسترش یافته و اکثراً چند نسل را در بر میگیرند. ولی، روشن است که رفتن همه ممکن نیست و آنها زندگی، کارکردن در وطن خود را ادامه میدهند و بعضاً با زحمت تصور ناشدنی حد اصغری ضروری برای امرار حیات را کمایی میکنند، تا به خانواده خود نان دهد، تا جریان زندگی قطع نگردد. جیپ های نو، دلیل برای دست برداشتن از ترانسپورت عنعنوی در شهر سرحدی حیرتان نمی باشد.
این یکی از ویژه گی های حیرت انگیز این کشور است که در باره آن قبلاً کسینوفونت، سرلشکر و بیوگرافی نویس اسکندر مقدونی نوشته بود: در جوار صدای نبرد بلند است، صدها مردم کشته میشوند، ولی دهقان، مثلیکه هیچ چیزی رخ نداده، در مزرعه خود کشت میکند. زندگی جریان دارد، همه چیز تغییر میکند. ولی، این در زندگی موازی دیگر. بگذار سربازان بمیرند — سرنوشت آنها چنین است، ولی ما گندم کشت میکنیم و حاصل آن را جمع آوری میکنیم. همه چیز در زندگی گذرا است. ما نخواهیم بود، اما دوران زندگی ابدی است. دوهزار سال گذشته است. یک جنگ، نبرد دیگر در پی دارد و آن جنگ بعدی و نو که آیا انتها خواهد داشت یا خیر — ظاهراً، فقط به الله معلوم است. و اگر حتی صلح کوتاه و قسمی هم فرا رسد، آیا آن به سرآغاز بسیار سریع جنگ نو — جنگ چهارمی، پنجمی و بعدی — تا لایتناهی، مبدل نخواهد گشت؟
افغانان را با حضور خارجیان بطور خاص نمی توان حیرت زده ساخت و همه پرابلم های افغانستان، به شکل از اشکال، منشای بیرونی دارند. سه جنگ افغان — انگلیس، حل حد اکثر مشکلات با کشورهای همسایه توسط وسایل نظامی، مداخله نظامی اتحاد جماهیر شوروی در سال های 1980، شرکت گروه های تروریستی بین المللی در جنگ سال های 1990، اشغال امریکا — ناتو بعد از سال 2001 و تا به امروز. و این فهرست کامل مداخلات خارجی و منازعات داخلی ذات البینی اتنیکی نیست.
باد سنگین و اذیت کننده که اکثراً با امواج بی رحم به تاجکستان و ازبکستان از منطقه دریای پینج و آمودریا نفوذ میکند، ما — در ساحه بعد شوروی — از مدت ها بدینسو بصورت عنعنوی بنام «افغان» یاد میکنیم. در آنجا، در آنسوی دریا، این باد که از شمال برمیخیزد، بنام «باد شوروی» یاد میکنند. این هم عنعنه است. جهان بر اصل تقابل ساخته شده، در ادامه هر عمل، زود یا دیر، عکس العمل رخ میدهد. این مانند رقاص ساعت است — با زور آن را میتوان متوقف ساخت، البته، در این یا آن انجام نهایی، ولی نه برای ابد. وقتیکه رها کنی — و او به جهت مخالف به حرکت می افتد.
منظره عنعنوی اطراف شهر کابل همچنان تا هنوز حفظ گردیده است. مترجم مشهور انگلیسی لاورینس عربی، سیر توماس ادوارد لاورینس که برعلاوه عربستان رد پای خود را در هند بریتانوی و افغانستان همجوار باقی گذاشته، نوشته بود:«امروز شرق — صحنه تحولات، تحولات آنقدر سریع، آنقدر عظیم می باشد که در زمینه آن اروپای ما کاهل به نظر میرسد. آن را بی نظمی ها، آشوب ها، شورش ها تکان میدهد، ولی ما که جنبش های ایستاده در پشت آنها را نمی بینیم، خود درک جریان حوادث را از دست داده ایم — و اینک معلوم شد که ما به این فقط یک پاسخ داریم — بکاربرد قوه»؟ او این سطور را در نیمه اول قرن گذشته نوشته بود، اما کی گفته می تواند که این راجع به امروز نیست؟ امروز نشانه های عمده زمان جنگ شوروی — افغان — تانک ها، زرهپوش ها، ماشین های محاربوی و وسایط زرهی و تخنیک موتری زنگ زده دیگر، تا چندی قبل در هر قدم دیده میشدند — و میتوان آنها را هنوز هم جستجو کرد. افغانان حوادث تقریباً سی سال قبل را خاصتاً یاداوری نمی کنند: خاطره حضور نیروهای شوروی را تاریخ حوادث نزدیکتر تحت شعاع قرار داده است. ولی، به غیر آن، ظاهراً، خصوصیت عام حافظه انسانی عمل میکند: از گذشته اکثراً چیزهای خوب در خاطره ها باقی می ماند.
از جمله چیزهای خوش آیند، نه تنها کمک اقتصادی اتحاد شوروی به افغانستان می باشد که اکثریت مردم افغانستان آن را در زندگی خود احساس کردند. این همچنان برخورد مردم شوروی نسبت به افغانان بود، به خاطریکه با امریکایان..