اما پرسشى پيش مى آيد؟ با نبود اسد وحزب بعث چه جايگزينى براى نظام سياسى سوريه قابل تصور است؟
هرج و مرج حاكم بر مخالفان اسد و يك دست نبودن مخالفان، امكان مذاكره را گرفته است. آيا گروه هاى مانند داعش، جبهه نصرت (جبهه فتح شام)، شوراى ملى سوريه، حزب اتحاد دموكراتيك سوريه و ساير احزاب كُرد سورى را مى توان براى اداره ى دوران پس از اسد بر گِرد يك ميز نِشاند؟ و سپس به يك توافق سياسى پايداربراى اداره سوريه و تشكيل دولت رسيد؟ پاسخ اين سوال شرط همراهى روسيه با غرب است.
انتقادى كه برامريكا در بحران سوريه وارد است ناديده گرفتن پيامدهاى دوران پس از اسد است. همانند آنچه كه درليبى و سودان و عراق و افغانستان، يمن رخ داده است. وقتى گروههاى معارض سورى شخصيتِ سياسى و بلوغ سياسى مذاكره را ندارند تا صف واحدى تشكيل دهند، چگونه مى توانند برسر يك ميز بنشينند و براى تشكيل دولت توافق كنند، حزب بعث و شخص بشار اسد به همين دليل از پشتیبانی روسيه برخوردار است.
— پرسش بعدى، تكليف ناامنى فعلى در منطقه چه مى شود؟ تكليف ميليونها مهاجر وادامه خونريزى در سوريه چه مى شود؟
— چرا روسيه و امريكا توان مهار جنگ داخلى سوريه را ندارند؟ چون كه ريشه هاى جنگ داخلى سوريه در درون سرزمين روسيه و امريكا نيست. ريشه هاى جنگ داخلى سوريه چنين است:
— بى اعتناى به حقوق شهروندان سورى.
— استبداد و انحصار طلبى اعضاى حزب بعث.
— بى اعتناى به حق شهروندى ديگر اقوام و ناديده انگاشتن حقوق قومى.
— ندادن حق انتقاد به مخالفان و سانسور شديد بر رسانه ها.
— دريافت كمكهاى بلا عوض به بهانه مقاومت و باز كردن پاى كشورها ى بيگانه به سوريه كه عملاً استقلال سوريه رامخدوش كرد.
در يك كلام جنگ داخلى نتيجه جامعه استبداد زده سوريه است.
حضور روسيه و امريكا در سوريه براى اجراى سياست هاى دراز مدتى است كه چهره روسيه و امريكا را در قرن بيست ويكم خواهد ساخت. بى ترديد اگر روسيه و امريكا بتوانند در سوريه همكارى كنند تمام معادلات سياسى جهان تعريفى ديگر خواهد داشت و فصلى نوين در روابط بين الملل پديد خواهد آمد اما اگر روسيه و امريكا در حل بحران هاى منطقه ى نتوانند اراده مستقل داشته باشند و براساس روابط با دولتهاى مستبدِمنطقه كه رفتار غير مسئولانه در قبال مردم خود دارند عمل كنند و از آشو ب هاى جوامع استبداد زده به نفع خود بهره بردارى نمايند بى ترديد قرن ٢١، قرنِ تحولات عظيم بشرى و شاهد ظهور قدرتهاى نوين جهانى خواهد بود كه با اقبالِ مردمِ خسته از جنگ و بى عدالتى روبرو است.
اما پرسشى ديگرى پيش مى آيد، بحران فعلى سوريه چگونه روسيه و امريكا را تبديل به دو همكار بين المللى مى كند؟
بايد نگاهى به ماهيت اختلاف روسيه و امريكا داشت. روسيه و امريكا باهم اختلاف ايدئولوژيك و بنيادين ندارند بلكه اختلاف آنها در ساختارهاى جوامع وخُلق وخُوى مردمِ امريكا و روسيه است.
امريكا جامعه ى باز، مهاجر پذير، سرزمينى به دور از مراكز بحران جهانى و در آن سوى اقيانوسها است با نوع حكومت جمهورى فدرال و اما روسيه كشورى با قدمت تاريخى به دليل مرزهاى زمينى طولانى در معرض تاخت و تاز اقوام شرقى و غربى بوده است. روسيه تزارى با وحدت دين و دولت ظاهر گرديد و با حمله ناپلئون عناصر مدرنيته به اجتماع روسيه وارد و روند جداى دين از سياست شروع و پايه هاى نوع حكومت جمهورى فدرال در روسيه، پى ريزى شد كه همين عاملِ وحدت بخشِ ملتِ روسيه در زمان اتحاد جماهيرشوروى بود وهويتى جداگانه و كاملاً متفاوت از جمهورى هاىِ اتحاد جماهير شوروى به ملت روسيه داد. كه توانست جايگزين اتحاد جماهيرشوروى در معادلات سياسى جهان معاصر شود.
همين اشاره كوتاه مبانى اشتراكات و افتراقات تاريخى وفرهنگى و سياسىِ دو كشور را نشان مى دهد. تحليل روند تحولات و فراز وفرود روابط اين دو كشور را به فرصتى ديگر مى سپاريم.
اما اختلاف و رقابت روسيه و امريكا بر سر يافتن ، همكار وشركاى بين المللى بيشترى است تا بتوانند رونق بيشترى به تجارت، اقتصاد و بهبود زندگى مردم خود بدهند. اما يافتن همكار در عرصه بين الملل:
١- نياز به داشتن يك برنامه سياسى بلند مدت.
٢- داشتن يك سازمان خبرى واطلاعاتى گسترده كه بتواند همه نيازهاى اطلاعاتى مورد نياز اجتماع، اعم از عموم مردم، دولتمردان، سياستمدران، بازرگانان، اساتيد و دانشجويان را فراهم نمايد.
٣- پايه ريزى روابط بين ملتها با تكيه بر اعلاميه جهانى حقوق بشر.
٤- اصل بر روابط آزاد بين ملتها است وظيفه دولتها فقط نظارت و جلوگيرى از بهره بردارى گروههاى سياسى، مذهبى، نژادى براى رسيدن مقاصد و اهدافِ سياسى، مذهبى و نژادى است كه هميشه با نفرت پراكنى مذهبى و نژادى بين مردم همراه است.
٥- معرفى ويژگى هاى سرزمينى و فرهنگى ملتهاى گوناگون در رسانه هاى همگانى.
اگر دولتى ويژگى هاى بالا را در رفتار خود داشته باشد امكان يافتن بيشترِشركاى بين المللى را خواهد داشت و مى تواندروابط بين الملل خود را گسترش بدهد در غير اين صورت به انزوا كشيده خواهد شد و سرانجامى چون جوامع آشوب زده خاورميانه پيدا مى كند.
— رقابت و اختلاف، روسيه با امريكا براى نفوذ جهانى ويافتن شريك و همكار بيشتر در سطح جهانى است و در اين بين اختلافات بروز پيدا مى كند. اگر دو كشور روسيه و امريكا مسئوليتى را كه پس از دو جنگ جهانى اول و دوم برعهده گرفتند را نتوانند ايفاء كنند و اختلافات خود را در يك چهار چوب ديپلماتيك نتوانند حل وفصل كنند و اختلاف اين دو قدرتِ جهانى، بهانه ى باشد براى جنگ افروزى و شرارت دولتهاى بى مسئول، پاسخِ خونريزى و بى خانه مانى ميليونها نفر در قرن بيست و يكم، تغيير نظام سياسى حاكم برجهان خواهد بود.
نويسنده: حميد تبرزن