به گزارش اسپوتنیم، به نقل از روزنامه ماندگار، افغانستان نیز به دلایلِ مختلف برای روسیه حایز اهمیت میباشد. از همینرو ماهیت تحولات سیاسی و مسیر بحران چندینسالۀ افغانستان، تأثیرات مستقیم بر جغرافیای امنیتی روسیه گذاشته و ادامۀ ناامنی در افغانستان مرزهای امنیتی روسیه را نیز بهشدت ناامن میسازد. روسیه با درک و فهمِ این واقعیت، در یک سالِ اخیر تلاش کرده است که با استفاده از رویکردهای متفاوت سیاسی، از یکطرف نگرانیِ خود را نسبت به گسترش ناامنی در شمال افغانستان ـ که در همجواری با مرزهای امنیتی این کشور قرار دارد ـ ابراز کرده و از طرف دیگر، خود به اقداماتی متوسل شود که از آن به عنوان اقدامات پیشگیرانه در برابر توسعۀ داعش یاد شده است.
روسیه نسبت به دولت اسلامی شام و عراق یا به تعبیر دیگر، گروه داعش بهشدت مظنون است و توسعۀ نفوذ این گروه در افغانستان و بهخصوص شمال این کشور را بخشی از یک بازی استخباراتی برای شکستاندن مرزهای امنیتیِ خود تلقی کرده و نسبت به آن بسیار حساس است. البته درک و استنباط روسیه از فرایند توسعۀ داعش مقرون به واقعیت پنداشته میشود و آنچه که واقعیت و ماهیت داعش یا دولت اسلامی شام و عراق را شکل میبخشد، مجموعهیی از بازیهای هدفمند استخباراتیست که برای دگرگونی نظم سیاسی در خاورمیانه طرح و تدوین گردیده است.
اما در اینمیان بحثی که کمتر به آن پرداخته شده است، در چشم انداز نخست، فقدان ظرفیتِ دیپلماتیکِ دستگاه سیاست خارجی افغانستان و در چشمانداز دوم، گزینههای روسیه در مواجهه با تهدیدات امنیتی نسبت به جغرافیای امنیتی آن کشور از خاک افغانستان میباشد که تمرکز و بازنگری در این دو زمینه میتواند هم از شدتِ نگرانیهای روسیه کاسته و هم شرایط و زمینههای بهتری را برای همکاریهای استراتژیک میان روسیه و افغانستان در مقابله با گروههای ترورریست و دهشتافگن فراهم نماید.
دولت افغانستان و بهخصوص دستگاه دیپلماسی این کشور در تعامل با مسکو، نیت و رفتار را به گونهیی میباید به نمایش بگذارد که از یکطرف شرایط بهتری را برای همکاریهای متقابلِ دو کشور فراهم نماید و از طرف دیگر، اطمینان مسکو از صداقتِ دولت افغانستان در مقابله با نفوذ گروههای منسوب به داعش در افغانستان فراهم گردد. این درحالیست که دستگاه دیپلماسی افغانستان در این زمینه هیچگونه اقدامات موثر را به انجام نرسانده و حتا نمایندهگی دیپلماتیک افغانستان در روسیه از فهم و درکِ اهمیتِ این موضوع نیز عاجز میباشد.
از برخورد سیاسی و رفتار دیپلماتیکِ روسیه دستکم در یک سال اخیر، با رخدادهای سیاسیِ افغانستان برمیآید که استراتژیپردازان سیاست و امنیتِ این کشور در مورد افغانستان ابزاری را برگزیده است که استفادۀ متوالی از آن میتواند برای مسکو دردسرساز گردیده و در آینده هزینههای سنگینی را بر این کشور تحمیل نماید. در ماههای اخیر، مقاماتِ روسیه از برقراری رابطه با طالبان سخن گفته و فرایند این رابطه را در راستای تأمین منافع امنیتی این کشور میدانند. مفسرین سیاسی اما بر این باورند که نگرانی روسیه از توسعۀ روزافزون نفوذ داعش در افغانستان و سهلانگاری دستگاه دیپلماتیک افغانستان در رفع این نگرانی، مسکو را واداشته است که از گروههای فروپاشیدۀ طالبان به عنوان ابزار مقابله با توسعۀ نفوذ داعش در افغانستان استفاده نماید.
این گزینه شاید بتواند در ابتدا موثر واقع گردد، اما واقعیتی را که مسکو از کنار آن بهسادهگی میگذرد، این است که طالبان و داعش هر دو از یک بستر الهیاتی مشترک برخاستهاند و در فهم و درکِ آنها از شریعت اسلامی اختلاف و تفاوتی به نظر نمیرسد. طالبان نیز بخشی از بدنۀ رادیکالیسم اسلامی دانسته میشود که در معادلات جنگ سرد توسط بلوک غرب به رهبری ایالات متحدۀ امریکا تقویت و تکثیر گردیده است. غربیها رادیکالیسم اسلامی را به عنوان یک ابزار موثر در مقابله با اتحاد جماهیر شوری سابق میدانستند که با تقویت و تکثیر بیرویۀ آن، زمینههای رشد این پدیده را فراهم کردند. جریانهای نیرومندی که امروز از آنها به عنوان رادیکالیسم اسلامی یاد میشود و امنیت جهان را به خطر انداختهاند ـ از القاعده و زیرمجموعههای آن گرفته تا دولت اسلامی شام و عراق ـ بدون استثنا شامل فرایندی میشوند که توسط حمایت مالی و لوژستیکی غرب به رهبری ایالات متحدۀ امریکا ابراز وجود کرده است. هرچند که پیآیند این نگرش سیاسی دهۀ هفتاد میلادی در غرب نسبت به رادیکالیسم اسلامی، در اشکال و ابعا دمختلف برای کشورهای غربی درد سر ایجاد کرده و مرزهای امنیتی آن را به شدت با تهدید مواجه کرده است؛ اما متأسفانه هنوز هم ارادۀ جدی و همهجانبه برای مقابله با رادیکالیسم اسلامی بهوجود نیامده و به آن همچنان به عنوان یک ابزار سیاسی نگریسته میشود. تعاملات و رفتار سیاسی ایالات متحدۀ امریکا و بسیاری از کشورهای غربی در خاورمیانه، هنوز هم در جهت استمرار حیات سیاسی رادیکالیسم اسلامی تعبیر میگردد و اوضاع حاکم بر لیبی و سوریه بهخوبی نشان میدهد که سخن از مقابله با توسعۀ رادیکالیسم اسلامی اغلب به شکلِ یک شعار سیاسی به مصرف میرسد. لذا با توجه به این واقعیت و همچنان با توجه به سیر تحولات سیاسی در منطقه، به نظر میرسد که مسکو و کابل بیشتر از همیشه ضرورت به توسعۀ روابط دوستانه و همکاریهای متقابل در عرصۀ مقابله با تروریسم و گروههای دهشتافکن دارند. دولت افغانستان این ضرورت را باید در اولویتهای دیپلماتیک خود قرار دهد و به مسکو نیز مفید خواهد بود که به ابزارهای دیگری برای مقابله با توسعۀ نفوذ داعش در افغانستان بیـندیشد.
روسیه و افغانستان بهدلیلِ داشتنِ طولانیترین مرزهای امنیتی و مشترکات فراوان، بهصورتِ گسترده از چگونهگی وضعیتِ همدیگر متأثر گردیدهاند؛ اما آنچه که این اثرگذاری را به اثرگذاریِ مثبت و سازنده تبدیل میکند، همکاری دوستانه و صادقانۀ کابل و مسکو در مقابله با تروریسم و گروههای دهشتافکن خواهد بود که در وضعیتِ موجود نشانههای نیرومندی از آن به نظر نمیرسد.
نگرانیهای روسیه و بیتوجهی دولت افغانستان
عضو شوید
جمهوری فدراتیف روسیه که میراثدارِ اتحاد جماهیر شوری سابق نیز خوانده میشود، به دلایلِ فراوان یکی از قدرتهای تأثیرگذار در سمتوسودهیِ بحران افغانستان شناخته میشود