براى اثبات اين ادعا مقدمه ى بازگو مى شود. آغاز وشروع روند شناخت بشر از محيط پيرامونى، ادراكات حسي است و دريافت حواس پنجگانه (شنوايى، بينايى، لامسه، چشايى و بويايى) را داده (data) مى نامند. در روند ادراك حسى تفكر وانديشيدن نقشي ندارد. و با طبقه بندى كردن داده هاى حسى بر مبناى شباهت ظاهرى و فيزيكى نخستین تصورات ما نسبت به جهان هستى شكل مى گيرد و بشر به دنبال ذخيره اين تصور، مفهوم اطلاعات (information) را در ذهن خود می پروراند و در مرحله بعد ذهن بشر بر پايه جهان بينى خود بين گروه ها و طبقات اطلاعات (information) صرفنظر از تقدم يا تأخر در وجود ادراكات حسى، پیوند بين ادراكات حسى ِرا تعريف مى كند. وبا تعريف اين نوع پیوندها، دانش بشرى به روند فعل و انفعالات (كنش و واكنش) رخدادهاى طبيعى به وجود مى آيد، كه اصطلاحاً (knowledge) يا دانش ناميده مى شود. اگر بخواهيم اين دانش را به ديگران انتقال بدهيم نوعى ديگر از طبقه بندى دانش بشرى به وجود مى آيد كه علوم (sciences) ناميده مى شود، كه شامل رياضى، فيزيك، کیمیا، زيست شناسى و علوم انسانى است و هنر، فنون و صنايع در پیوند با اين علوم قابل تعريف و آموزش هستند اما چگونه ؟؟؟
روند و فرآيند شكل گيرى داده تا علوم تنها در ذهن ومفكوره بشر است و تنها تصوراتى از محيط وهستى و واقعيات جهان است. پس چگونه با اتكا و آموزش علوم، فنون وصنايع و اختراعات به وجود مى آيد؟ و اين همه اختراعات و نو آورى ارايه مى شود؟
پاسخ، علوم و طبقه بندى دانش بشرى براى انتقال به ديگران به واقع عملى آموزشى است و دانشگاه محل آموزش است نه آفرينش. براى ايجاد قدرت خلاقيت و آفرينش فرآيند ديگرى وجود دارد و آن تبديل علوم (sciences)به قدرت تصميم گيرى، قدرت آفرينش، قدرت نگهبانی از آزادى هاى انسانى و قدرت توسعه پايدار جوامع بشرى و حفاظت از نوع بشر است، كه اين خصوصيت و توانايى نوع بشر را intelligenceمى نامند كه متاسفانه در زبان فارسى براى توصيف اين نوع خصوصيت و ويژگى بشرى واژه ى وضع نگرديده است.
فرآيند، دريافت داده حسى تا ايجاد ويژگى intelligence در نوع بشر را جريان آزاد اطلاعات و آزادى انديشه و آزادى بيان و مهمتر از آن آزادى پس از بيان مى نامند! اين فرآيند پس از عصر رنسانس و گرفتن انحصار آموزش علوم وفنون از دست روحانيون، پادشاهان، اشراف و عمومى كردن نظام آموزش و پرورش براى مردم بدون توجه به نژاد، دين، زبان و جنسيت انسان ها به وجود آمد و از نتايج فرآيند جريان آزاد اطلاعات ظهور ساختارهاى حكومتى با رعايت اصل تفكيك قواى مجريه، قانونگذارى و قضاييه است به واقع قواى سه گانه مولود و نتيجه intelligence هستند، كه در اختيار عموم مردم قرار گرفته است و مردم قدرت تصميم گيرى، قدرت خلاقيت و قدرت توسعه پايدار جامعه را پيدا كردند بنابراين خبرنگار و رسانه جمعى نمى تواند كنار حكومت باشد و حكومت نمى تواند براى جريان آزاد اطلاعات و آزادى انديشه هيچ محدوديت و قانونى وضع كند.
در اصل ٢٩ قانون اساسى فدراسیون روسيه و در اصلاحيه اول قانون اساسى ايالات متحده آمريكا به روشنى آمده است كه سانسور ممنوع است و دولت آزادى انديشه و جريان آزاد اطلاعات را تضمين و هيچ قانونى براى محدود كردن رسانه ها وضع نمى كند. مسئوليت رسانه هاى جمعى و خبرنگار تنها در مقابل دادگاه با وجود شاكى خصوصى، تنها براى جبران ضرر وزيان مادى و حيثيتى شاكى است.
اگر رسانه ى جمعى نتواند در مخاطبان خود قدرت تصميم گيرى، قدرت خلاقيت، قدرت حراست از آزادى هاى فردى و اجتماعى وقدرت توسعه پايدار جامعه را به وجود آورد، هدفش از فعاليت اقناع و هدايت افكار و اذهان عمومى به سمت وسوى است كه مراكز ثروت و قدرت مى خواهند.
اين رسانه هاى جمعى فريبكار با طرح ايده قدرت چهارم، مقام رسانه هاى جمعى و خبرنگاران را تنزل وكاهش داده و باجهت دهى به افكار عمومى مردم را وسيله پيشبرد سياست هاى مراكز قدرت وثروت مى كنند. حال اين سياست ها مى تواند جنگ افروزانه باشد يا استثمار وبهره كشى از زحمات و دسترنج مردم يا انحراف افكار عمومى براى مطالبه حقوق مردم از حاكمان فاسد كه شريك همه اين اعمال پليد رسانه هاى فريبكارى هستند، كه قدرت تصميم گيرى و قدرت خلاقيت و قدرت حراست از آزادى هاى فردى واجتماعى را براى مردم نمى خواهند و حالا مى خواهند با هر نام و رسمى فعاليت كنند.
نويسنده: حميد تبرزن