37 سال پیش در چنین روزهایی بود که ارتش سرخ از زمین و هوا، کابل و دیگر ولایات بزرگ را هدف حملات موشکی خود قرار داد و سرآغاز جنگی چند دهه ای را برای کشورمان رقم زد.
9 سال به طول انجامید تا مجاهدان شکل گرفتند و با حمایات تجهیزاتی و تسلیحاتی کشورهای همسایه و قدرت های رقیب، بر شوروی اشغالگر پیروز شدند. اما در این 9 سال صدمات و لطمات جبران ناپذیری بر پیکره ی حکومت و ملت وارد شد که آثار آن تاکنون مشهود است.
به ظاهر، سربازان شوروی خاک افغانستان را ترک کردند و جشنی به مناسبت شکست ابر قدرت شرق سراسر کشور را غرق در سرور کرد اما در واقع بذر جنگ داخلی و دخالت علنی غربی ها و ناامنی پاشیده شد و از آن تاریخ به بعد قلب آسیا رنگ آرامش و آسایش به خود ندید.
افغانستان بعد از 1357 دیگر افغانستان قبل از اشغال و حمله و تجاوز نبود، این ناامنی و درگیری های داخلی بشدت ثبات سیاسی و قدرت مرکزی را تضعیف کرد، اقتصاد ملی را از کار انداخت، مهاجرت های بی رویه و غیرقانونی را رقم زد و دست های استعمارگران را به خاک کشور دراز کرد.
چنین شد که طمع قدرت، رهبران احزاب و جنگسالاران مدعی جهاد را به جان هم انداخت، سرمایه های ملی، منابع طبیعی و ذخایر اقتصادی را به یغما برد، جاسوسان و مستشاران مزدور را وارد دستگاه های دولتی کرد و مهمتر از همه جواز ورود القاعده و امریکا را به افغانستان صادر کرد.
37 سال از آن واقعه ی شوم می گذرد اما افغانستان همچنان تصرف شده، نامستقل، ناامن و فقیر است. این به معنای عدم توسعه و ترقی و تغییر مثبت کابل در این بازه ی زمانی می باشد بنابراین 6 جدی 1394 همان 6 جدی 1357 است با چند تفاوت کوچک در طعمه و شکارچی!
نظر به اینکه در تمام دورانی که افغانستان با روسای جمهور و ارگ نشینان ضعیف، منفعل و وابسته ی خود درجا زد و در سراشیبی سقوط قرار گرفت، تمام مشکلات و مسایل کلان ملی به جنگ های دهه های گذشته نسبت داده شد؛ افغانستان تا کجا به این قصه ی پر غصه ادامه خواد داد؟ آیا رییس جمهوری خواهد آمد که بدون فرافکنی و بدون وابستگی به قدرت های شیطانی، مسوولیت امنیت و ثبات را به دوش بکشد؟
منبع: شبکه اطلاع رسانی افغانستان