شغل های باورنکردنی دنیای علم

© Photo / Gaby Barathieu/National Geographic Travel Photographer of the Year ContestРабота фотографа Gaby Barathieu 'La Fournaise volcano' для конкурса National Geographic Travel Photographer of the Year 2016
Работа фотографа Gaby Barathieu 'La Fournaise volcano' для конкурса National Geographic Travel Photographer of the Year 2016 - اسپوتنیک افغانستان
عضو شوید
در این مطلب با دانشمندانی آشنا می شوید که شغل هایی باورنکردنی دارند.

این افراد از تجربیات طولانی و طاقت فرسایی سخن می گویند، که در نهایت به حقیقتی علمی منجر می شود (و خیلی وقت ها هم نمی شود). شاید باورتان نشود ولی این حقیقت علمی در نهایت به شکل جمله یا پاراگرافی در کتاب های علمی ثبت می شود و جز اهل علم، کمتر کسی می تواند هیجان، سختی، تلاش و پشتکاری را که برای دستیابی به آن هزینه شده، درک کند. اگر شما هم می خواهید کمی از ماجرا و پشت پرده اکتشافات علمی را بدانید، با ما همراه شوید.
1- عاشق آتش فشان

  • نام: دکتر هیو توفن
  • عنوان شغلی: آتش فشان شناس
  • مکان: دانشگاه لنکستر، انگلیس

در طول زندگی ام لحظات نگران کننده زیادی وجود داشته اند. شبی در شیلی، باران سنگین خاکستر و گدازه روی کمپ ما بارید و مجبور بودیم که بین فرار یا ماندن تصمیم گیری کنیم تا یک بار نومیدانه در کوهستان به حفاری داخل برف پرداختیم تا برف تمیزی را برای ذوب کردن و آشامیدن آب پیدا کنیم. همچنین هنگام گذراندن دوره دکتری، ماه ها در ایسلند اردو زده بودم و روزهای متوالی باران و باد را تاب آوردم. پوشیدن لباس های خیس روزهای قبل برای چهارمین روز متوالی هیچ لذتی ندارد، ولی زیبایی و منحصر به فرد بودن محیط، آن را تلافی می کند.

هدف پژوهش من این است که دریابم چه چیزی عامل فوران آتش فشان هاست؛ مثلا گازهای محصور در ماگما چگونه منجر به فوران های عظیم می شوند. «لاوا» را بیرون می ریزند و توده های خاکستر را کیلومترها دورتر به هوا پرتاب می  کنند. من و همکارانم همچنین سعی می کنیم که دریابیم چه چیزی مسیر جریان لاوا (گدازه ها) را کنترل می کند، به این امید که بتوانیم جان مردمی را که در مسیر حرکت آن زندگی می کنند، نجات دهیم.

این به معنای سفر به سوی آتش فشان های در حال فوران در اقصی نقاط دنیاست، آن هم بدون اعلام قبلی تا شاهد این فوران ها باشیم. برخی اوقات می توان به سوی رود گدازه های جاری رفت و با نوعی ملاقه از آن نمونه برداری کرد. بعد در آزمایشگاه، ما نمونه را تا دمای 1200 درجه سانتی گراد گرم می کنیم تا رفتاری مانند رفتار طبیعی اش در آتش فشان داشته باشد. این به آن معنی است که می توانیم چیزی را که رخ می دهد، در مقیاس میکروسکوپی ببینیم.

2- روانشناس کروکودیل

  • نام: دکتر چری شنو- رز
  • عنوان شغلی: زیست شناس
  • مکان: فلوریدا وبلیز

تاکنون سه گونه از کروکودیل ها مرا گاز گرفته اند و یک بار هم یکی از آن ها چانه مرا با حرکت سرش شکست. هیچ وقت سلاحی با خود حمل نمی کنم، ولی همکارانم چاقوهای بزرگ همراه خود دارند. ما قصد آزار حیوانات را نداریم و هیچ گاه هم این کار را نخواهیم کرد. ولی حفظ جان انسان ها همیشه در اولویت اول قرار دارد.

معمولا وقتی کروکودیل وارد ملک کسی می شود، ما را فرا می خوانند. آن جا در تمام شب، خیس و گلی و درحالی که بوی جوجه مرده می دهیم (که از این آخری برای بیرون کشیدن کروکودیل استفاده می کنیم) منتظر می مانیم؛ سپس بازی شروع می شود.

شوهر من، «ویسن»، کروکودیل را به دام می اندازد، آن را روی زمین می افکند و من هم پشت کروکودیل منتظر می مانم تا در زمان مناسب، روی سر حیوان بپرم. یکی از دستیاران، پاهای عقبی حیوان را محکم می بندد و بعد، ما حیوان را طناب پیچ می کنیم. اطلاعات لازم را گردآوردی می کنیم و در نهایت حیوان را به طبیعت باز می گردانیم. اگر جان مردم در خطر باشد، حیوان را جا به جا می کنیم یا آن را در قفس قرار می دهیم.

برای آن که بدانیم چگونه واکنش نشان دهیم، باید رفتار حیوانات را بررسی کنیم. کروکودیلی که باید از آن ترسید، کروکودیلی است که در لبه رود قرار دارد و جز نوک بینی، باقی بدنش زیر آب پنهان است و شما را از زیر پلک سوم نیمه شفافش زیر نظر دارد و وقتی حواستان پرت است، منتظر بهترین لحظه برای حمله می ماند. کروکودیل می تواند سه برابر سریع تر از مار زنگی حمله کند.

یک بار، وقتی داشتیم یک کروکودیل نر سه متری را شکار می کردیم طناب پاره شد و من لرزش ناشی از بسته شدن دندان هایش را در فاصله تنها چند سانتی متری از کمرم احساس کردم. کروکودیل ها آرواره هایشان را چنان محکم روی هم می بندند که حتی دندان خودشان هم خرد می شود.

3- کارآگاه مدفوع

  • نام: دکتر انید تایلر
  • عنوان شغلی: مدیر بالینی کلینیک سلامت گوارش تایمونت
  • مکان: هرتفورد شایر انگلیس

نخستین بار که کسی پشت تیلیفون از من پرسید آیا پیوند مدفوع انجام می دهم، چنان حالم به هم خورد که حتی گوشی تیلیفون را هم چند بار تمیز کردم. آن موقع، «تایمونت» یک کلینیک درمان طبیعی بود، ولی یک لحظه ایده ای به ذهن شوهر من «گلن» رسید؛ او راه حل یک مشکل بزرگ را در پیوند میکروب های مدفوع (TMF) پیدا کرد و کلینیک TMF از همان جا شکل گرفت. ما اکنون از TMF برای درمان بیماران مبتلا به انواع بیماری های گوارشی استفاده می کنیم.

ما باکتری های خوب را از مدفوع اهداکنندگان جدا و آن ها را پالایش می کنیم. وقتی مواد اهدایی را تصفیه کردیم، آن ها را منجمد می کنیم و زمانی که برای مصرف آماده شدند، دوباره گرمشان می کنیم و با استفاده از یک لوله تحتانی به دستگاه گوارش بدن بیمار وارد می کنیم. از آن جا که کل مواد داخل سرنگ قرار دارند، بوی خیلی کمی احساس می شود. هنگام پیوند باید برخورد خیلی ملایمی داشته باشید؛ من از بیمار می خواهم که دراز بکشد و با او در مورد رژیم غذایی و این که چگونه باید از حیوان دست آموز خانگی خود مراقبت کند، شروع به صحبت می کنم.

از آن جا که هیچ کس نمی خواهد مدفوع به سرتاپایش بپاشد (چه تصفیه شده باشد و چه نباشد)، از لباس های حفاظتی استفاده می کنیم. در روزهای ابتدایی تکمیل تجهیزاتمان، یک لوله از جا در رفت و سیلی از مایعات مدفوع به مکنده هوای سقفی برخورد کرد. واقعا صحنه خنده داری بود. چون به معنای واقعی کلمه گند تا سقف بالا آمده بود.

این سفری درونی بود که مرا به این شغل رساند. من دچار سندروم روده تحریک پذیر بودم و همیشه به سلامت غذایی و گوارشی توجه می کردم. وقتی هر 54 دقیقه نیاز به رفتن به دستشویی دارید، حفظ شغل و روابط اجتماعی کار دشواری است. کمک به مردم برای بازگشت به زندگی عادی، دلگرم کننده است. وقتی مردم در مورد کار من می پرسند، نفس عمیقی می کشم و فکر می کنم که پاسخ کوتاه را بدهم یا پاسخ بلند و علمی تر. برخی وقت ها به شوخی می گویم که «پی پی پزشک» هستم.

شوهر و من، پنج فرزند بالغ داریم. در ابتد آنها چیزی در مورد شغل ما نمی دانستند، اما اکنون از ما مشاوره می گیرند. حدس می زنم که احتمالا آن ها اندکی احساس غرور نسبت به شغل ما دارند.
4- غارنوردی با میکروسکوپ

  • نام: دکتر هیزل بارتون
  • عنوان شغلی: زیست شناس میکروبی
  • مکان: دانشگاه آکرون اوهایو

من غارنوردی را از صنف ششم مکتب آغاز کردم و این مدت ها پیش از آن بود که دانشمند شودم. وقتی کار به عنوان میکروبیولوژیست را شروع کردم، ترکیب این دو با هم طبیعی به نظر می رسید.

من زیست بوم های میکروبی را در غارهای عمیق و دورافتاده بررسی می کنم و تلاش می کنم دریابم که میکروارگانیسم ها چگونه می توانند در تاریکی و با مقدار محدود مواد مغذی رشد کنند. ما در اعماقی کمتر از 500 متر کار می کنیم؛ ما هرچه پایین تر بروید میکروبیولوژی جذاب تر می شود. ما تقریبا یک هفته را در غار می گذرانیم، ساختارش را بررسی می کنیم و نمونه هایی از میکروب ها بر می داریم. تمام وسایل کمپینگ و ابزار پژوهشی را با خود حمل می کنیم و گاهی اوقات از حفره هایی که فقط 20 سانتی متر پهنا دارند، عبور می کنیم.

وقتی یک هفته را در تاریکی مطلق می گذرانید، باید مراقب باشید که ساعت طبیعی بدنتان وارد روزهای بیست و هفت ساعته نشود. من همیشه اطمینان حاصل می کنم که همه افراد ساعت 10 شب به خواب بروند و ساعت هفت صبح بیدار شوند. در چند سفر اول، به دلیل نبود نور خورشید واقعا بدخلق می شوید؛ باید مطمئن شوید افرادی را که جانتان در دستشان قرار دارد، دوست دارید و به آن ها اعتماد دارید.

بهترین نکته شغل من مسافرت است؛ علاوه بر داخل امریکا، ما در ونزوئلا، برزیل، بلجیم و چین هم کار می کنیم. هیچ وقت نمی دانید که چه چیز در انتظارتان است. در چین، سومین تالار بزرگ غار در جهان را با تعقیب یک رودخانه در کوهستان کشف کردیم و به سالن بزرگی رسیدیم که 600 متر درازا، 200 متر پهنا و 400 متر بلندی داشت. احساس بی نظیری بود.

5- دوشیدن عنکبوت

  • نام: استیو تریم
  • عنوان شغلی: موسس Venomtech
  • مکان: ساندیوچ، انگلیس

نگهداری از عنکبوت ها و خزندگان سال هاست که مرا مجذوب خود کرده است. من از عنکبوت ها و خزندگان غیرسمی به عنوان جانور خانگی نگهداری می کردم، ولی پس از اخراج از کار آخر، از تجربه قبلی خود در کار با مواد دارویی برای تاسیس «ونوم تک» در پستوی یک فروشگاه حیوانات خانگی استفاده کرده ام. شش سال از آن زمان گذشته است و ما اکنون یک آزمایشگاه بزرگ داریم.

ونوم تک اولین تهیه کننده تجاری سم در انگلیس است. سموم ما از این جانداران استخراج می شود. 70 گونه از «ترافوسیدها» (رتیل و خویشاوندانش)، 30 گونه «عقرب»، چندین نوع عنکبوت مثل «بیوه سیاه»، «عنکبوت قهوه ای» و «عنکبوت سرگردان برزیلی»، «ژله ماهی» و «شقایق نعمان»، «هزارپا»، «سوسک های زمینی» و 65 گونه مار سمی.

ما درحالی که ملبس به لباس سفید آزمایشگاه دستکش و عینک ایمنی هستیم، مار را از پشت سر و با استفاده از یک چنگک می گیریم. آن ها در کمال میل سم را به هر چیزی که مقابلشان باشد، تزریق می کنند که ظرف های پلی پروپیلن ما هم از جمله آن هاست.

سخت ترین کار، مربوط به عنکبوت های کوچکی مانند بیوه سیاه است (سمی ترین جاندار آزمایشگاه ما). نیش های آن ها به قدری ریز است که باید دست های بدون لرزش، دیسیپلین عالی و رویکردی منطقی داشته باشید. ما نیش آن ها را در لوله های کوچک جمع آوری سم قرار می دهیم و غده های سم را با استفاده از پالس های کوچک نشود، غیرقابل استفاده است؛ حتی وقتی بیوه سیاه بیهوش است، باز از چنگک استفاده می کنیم و جریان دائمی کربن دی اکسید به سویش روان می کنیم تا مطمئن شویم بیدار نمی شود.

خانواده ام همیشه نگران من هستند ،ولی همسرم در علاقه ام به جانوران سمی با من شریک است و ما تاکنون هیچ سانحه ای نداشته ایم. بهترین بخش کار این است که می بینیم سم های ما باکتری هایی مانند «ای کولای» و «استافیلو کوکوس» را می کشند که این موضوع می تواند به مقابله با باکتری های مقاوم به آنتی بیوتیک کمک کند.

6- کارآگاه حشرات

  • نام: دکتر آمورت ویتاکر
  • عنوان شغلی: حشره شناس جنایی
  • مکان: دانشگاه وینچستر و موزه تاریخ طبیعی، انگلیس

اولین باری که از چشمی میکروسکوپ دانشگاه به حشرات نگاه کردم، با خودم فکر کردم که چقدر شگفت انگیزند. پیش از آن هرگز واقعا به حشرات فکر نکرده بودم و در دوران کودکی هم جزء آن دسته از بچه هایی نبودم که کلکسیون پروانه دارند. وقتی دوره جانورشناسی دانشگاه را شروع کردم، فکر می کردم که در پایان مشغول کار با حیوانات پشمالوی بزرگ خواهم شد.

من حشرات را در پرونده های مرتبط با پزشکی قانونی بررسی می کنم که معمولا شامل مگس ها و سوسک هایی است که در جسد مردگان خانه می سازند. این کار ترکیبی از پژوهش (که در آن رشد مگس ها و سوسک ها را در شرایط متفاوت بررسی می کنم) و کار با پلیس است (که در آن از دانش خود برای تخمین زمان مرگ فرد میزبان این حشرات استفاده می کنم).

مگس های «Blowfly» معمولا اولین حشراتی هستند که جسد را پیدا می کنند، در نتیجه برای تخمین زمان سپری شده از مرگ می توان از آن ها استفاده کرد.

در این شغل هیچ وقت نمی دانید که چه چیزی قرار است اتفاق بیفتد. تعداد بسیار معدودی از حشره شناس های جنایی در کل کشور وجود دارند و من 24 ساعت در هر شبانه روز و هفت روز هفته آماده به خدمت هستم. برخی وقت ها، همزمان روی شش پرونده کار می کنم و وقت هایی هم هست که چندین ماه بدون تماس و احضار به صحنه قتل می گذرد.

من همچنین در «دانشگاه وینچستر» تدریس می کنم و در «موزه تاریخ طبیعی لندن» و «مزرعه جسد» دانشگاه تنسی هم به پژوهش مشغولم. در مزرعه جسد دانشگاه تنسی، برخی اجساد اهدا شده به علم را در معرف تعفن قرار می دهند تا دانشمندان روند متلاشی شدن اجساد را دقیق تر بررسی کنند.

کار روی پرونده ها می تواند ناراحت کننده باشد، لحظات ترسناک هم وجود دارند، مثلا کارم نیمه شب در مزرعه اجساد! با وجود این کار رضایت بخش است، مخصوصا وقتی با حل معمای پرونده ها به خانواده کمک می کنیم، برخلاف سه سالی که در ابتدای شغلم به تحقیق روی کک ها گذارندم، هیچ کس از من نمی پرسید: «خب که چه؟».

نوار خبری
0
برای شرکت در گفتگو
ورود به سیستمیا ثبت نام کنید
loader
بحث و گفتگو
Заголовок открываемого материала