به گزارش اسپوتنیک به نقل از خبرگزاری صدای افغان (آوا)، منصور گفته است: "جوان ۱۸ یا بیست ساله افغان که دست به اعمال تروریستی میزند، از تبلیغات مکتب، مدرسه، دانشگاه و رسانههای خود ما به این باور رسیده است."
آقای منصور همچنین گفته: "من همیشه از نیروهای امنیتی و دفاعی کشور انتقاد کردهام که آنها چرا جلو حملات تروریستی را کمتر میگیرند. این انتقاد سر جایش درست است؛ ولی بخش اعظم اعمال تروریستی آنها به وزارتخانههای ارشاد و اوقاف، تحصیلات عالی، اطلاعات و فرهنگ، وزارت معارف، شورای سراسری علما برمیگردد. اکثریت مساجد ما فکر افراطی پخش میکنند."
آقای منصور هشدار داد که "ثقافت اسلامی همین اکنون در دانشگاههای افغانستان تروریست تربیت میکند."
شماری از روزنامهنگاران و نویسندگان در شبکههای اجتماعی از انتقاد عبدالحفیظ منصور، استقبال کردهاند؛ ولی همزمان شماری از کاربرهای شبکههای اجتماعی به آقای منصور اعتراض کرده و او را متهم به کفرگویی کردهاند.
واکنشی که مخالفان سخنان آقای منصور نشان داده اند، از قضا به درک بهتر این موضعگیری او، کمک می کند و نشان می دهد که جدیت و گستره معضلی که او به آن اشاره کرده، چقدر و تا کجاست.
آنها آشکارا و بی محابا منصور را به «کفرگویی» متهم کرده اند یعنی همان چیزی است که نخستین و بُرنده ترین حربه تروریزم نرم و از شاخصه های بارز و منحصر به فرد ایدئولوژي افراط است.
در منظومه فکری افراط گرایی، تکفیر و ترور دو روی یک سکه است و این دو، پایه های اساسی یک نظام فکری- فرهنگی را سامان می دهند که میتوان از آن با عنوان کلی «تروریزم نرم» یاد کرد که برایند و بازدهی آن چیزی جز «تروریزم سخت» نیست.
با این وصف، حق کاملا با حفیظ منصور است؛ اینکه تروریزم نرم، خطرناکتر از تروریزم سخت است و مبارزه با آن نیز دشوارتر می باشد.
یکی از سختی های مبارزه با تروریزم نرم، شناسایی مصادیق و الگوهای عملی آن در دانشگاهها، مساجد، مدرسه ها و کانون های مذهبی و رسانه هاست.
وقتی کسی محتوای مضمون «ثقافت اسلامی» را که امروزه به هزاران دانشجو در دانشگاههای سراسر کشور، تدریس می شود، نقد می کند و بلافاصله به «کفرگویی» متهم می شود، روشن است که عمق فاجعه تا کجاست و سربازان جبهه تروریزم نرم، با چه ابزار و اهرم و حربه ای، آماده نبرد با منتقدان خویش هستند.
این تروریزم را نه با نیروی امنیتی و توپ تفنگ میتوان مهار کرد و نه با اسکان دادن به هزاران نیروی مسلح بیگانه در خاک کشور. تار و پود این نوع تروریزم، در تفکری نهفته است که به آسانی مخالفانش را تکفیر می کند و به این ترتیب، در نهایت به نسلی از انتحاری های آماده جانفشانی برای تروریزم سخت، امکان ظهور عملی در عرصه بازی های سیاسی- امنیتی و استخباراتی را اعطا می کند.
«ثقافت اسلامی» برخلاف نام سنگینی که دارد نه از «ثقافت» بهره ای برده و نه از «اسلام» فهم عمیقی ارائه می دهد و این است که نتیجه آن چیزی جز تکفیر و تفسیق و ترویج و تشریع خشونت و صدور احکام متصلبانه بیگانه با روح مدارامحور اسلام اصیل نیست؛ همان چیزی که در نهایت، آبشخوری برای فربه شدن تروریزم سخت قرار می گیرد.
از این منظر، هشدارهای آقای منصور را باید جدی گرفت و این، صرفاً مسؤولیت دولت نیست؛ بلکه طیفی از نیروهای اجتماعی و فرهنگی فعال و اثرگذار باید در این زمینه وارد عمل شوند و علیه تروریزم نرم و سخت، اعلام «جهاد» کنند.
هیچ انتظاری از دولتی که هنوز نتوانسته نظام آموزشی قرون وسطایی مستولی بر دانشگاههای دولتی را تغییر دهد، در این زمینه وجود ندارد. دولت نه برنامه ای در این راستا دارد و نه توان اجرایی کردن هیچ راهبردی را خواهد داشت؛ اما مجلس، رسانه ها، نهادهای دینی و مدنی، علما و روحانیون مسؤولیت پذیر و آگاه و بیدار و زمان شناس به کمک روشنگران مسؤول و متعهد می توانند انقلابی در این زمینه به وجود آورند و دست کم آن گذشته درخشان سرشار از همپذیری و همزیستی و تسامح و تساهل فکری و فرهنگی را دوباره احیا و اعاده کنند.
در غیر آن، اگر صرفاً به موضعگیریهای موردی و مقطعی بسنده شود، بی تردید، حامیان و دست اندرکاران تروریزم نرم و سخت، شبانه روز تلاش می کنند تا آخرین بقایای میراث پرافتخار گذشته صلح آمیز همزیستی فرهنگی و مذهبی مردم افغانستان را نیز از آنها بگیرند.
به عنوان نمونه، تازه ترین تحول در این زمینه، اقدام رژيم عربستان سعودی برای ایجاد «دانشگاه» ۱۰ هزار نفری با هزینه صدها میلیون دالر در ننگرهار است؛ همانجایی که همین حالا هم پایتخت تروریزم تکفیری همسو با رژيم ریاض است.
این تنها یکی از پروژه های تروریزم نرم برای تولید انبوه تروریزم سخت است؛ پس معضل «ثقافت اسلامی» بسیار جدیتر از آن چیزی است که تصور می شود.