کابولوف چیزی را بیان می دارد که اکثر صاحب نظران در داخل و خارج افغانستان به این موارد به اشکال مختلف اشاره نموده اند.
تا به حال البته نقش امریکا در حل قضایای افغانستان عمده بوده و اینکه با آمدن ترمپ چه تغییراتی در سیاست امریکا در قبال افغانستان بوجود می آید، بسیار ربط می گیرد به تطبیق ویا عدم تطبیق نظریات کابولوف.
در مجموع هنوز وقت است از سیاست خارجی آینده امریکا حرف بزنیم. حد اقل باید صبر کرد تا تیم وی تکمیل گردد. کابولوف در مورد بیان نمود که کاملآ واضع است که بیشتر از این عملکرد های امریکا به تنهایی، بدون درنظر داشت موقف بازی گران منطقوی، در قدم اول روسیه، امکان پزیر نیست. وی گفت که این کاملآ واضع است و اداره امریکا باید از دیر زمانی به این طرف چنین فکر را می کرد٬ در طول ۱۵ سال امریکا با تعداد زیاد و کم قوای خود در این کشور حضور دارد و صدها ملیارد دالر را هم دراین عملیات مصرف نموده ٬ اما نتیجه به وضاعت اشک آور است. به این معنی است که باید در آنجا چیزی را تغییر داد٬ نمی توان بدین منوال لایتنهای عمل کرد. کار به جای خواهد رسید که ایشان را از افغانستان در یک مرحله ای برانند، مثلی که در وقت اش از ویتنام صورت گرفت. اداره جدید باید بالای آن فکر کند. ازین بابت امید ای پیدا می شود که چنین پروسه باید آغاز گردد. اگر آغاز گردد، چند بِعد کاری وجود دارد:
در قدم اول: خود عملکردهای امریکا در افغانستان ضرورت به بازنگری دارد. آنها باید مطلقآ جمع بندی کنند که با کدام پرابلم هادر افغانستان سردچاراست وبه حل آنها بپردازند،نه اینکه به شکلی از اشکال نمایان سازند که همه چیز خوب است. چه موفقیت های آنها دارند؟ این ناکامی است و ناکامی بزرگ. به نظر میرسد که مسوولیت به اداره جدید می افتد تا به اشتباهات اقرار نماید و تغییرات در عملکرد های آینده خود در داخل افغانستان بیاورد.
دیگر ابعاد خارجی: معلومدار است که برای حل این پرابلم ها امریکا ضرورت به همتا های خود دارد، قبل از همه همتا های منطقوی واروپا منحیث متهدین ناتو اش باقی می ماند. پرابلم افغانستان را امریکایی ها خود به گم بست برده اند، زود و ارزان حل نمی گردد. این عملیات بسیار پر مصرف است. اما نباید لاینحل باقی بماند. بنآ ایشان ضرورت به پارتنر های منطقوی مثل روسیه، چین،پاکستان، ایران و هندوستان دارند. کابولوف گفت:" من بدون مبالغه بیان می دارم که بدون اشتراک روسیه حل این معضله وجود ندارد. این را هم افغانها و هم دیگر شاملین این پروسه تأیید میکنند."
کفایت می کند که امریکایان جلوه بدهند که گویا در افغانستان چیزی جور می شود. و اینکه پرابلم ها را با برگذاری در کنفرانس ها دونر ها مثل کانفرانس اخیر در بروکسل حل می کنند، مثبت است و ما تأیید می کنیم، اما نمی توان بدین شکل از پرابلم های افغانستان خلاص شد ، این پرابلم را باید جدآ حل نمود در همه جهات سیاسی ، اقتصادی ، تنخنیکی و نظامی اش. باید به بازی های سیاسی پایان داد مثل امروزتشکیل حکومت وحدت ملی. این پروژه درست است، اما کار نمی کند. ازاین شروع می کنیم که اولآ پرنسیپآ مطابقت با قانون اساسی ندارد. در قانون اساسی افغانستان چنین میکانیزم ای وجود ندارد ، مصنوعی ساخته شده به ضم وزیر خارجه امریکا جان کیری. وی امید میبرد که با یک نوع سازش تخنیکی میتوان وحدت هسته قدرت مند یا افغانها را تآمین نمود.اما این کار آمد نیست. بیشتر از دو سال گذشت، باید اقرار نمود ، باید از واقعیت چشم پوشی ننمود و فکر کرد که چه باید کرد برای رسیدن به چنین وحدت؟ یکبار دیگر نباید امریکایی ها در مغز های های خود خیال پردازی کنند و در خود افغانستان باید این ایده را جستجو کرد و با ایشان کنار آمد. تنها حمایت امریکا ازحکومت کنونی افغانستان چیزی رابدست نمی آورد، به جز ازنتایج نا مطلوب.
درمورد همکاری های منطقوی و همکاری روسیه کابولوف بیان نمود که روسیه در آن پروژه های که امریکایی ها خوش دارند خیال پردازی نمایند و منافع خود را در آنها ببینند، سهم نمی گیرد. امریکایی ها باید از چنین برنامه ها دست بکشند ، اگر واقعا جدی و صادقانه خواهان همکاری های منطقوی هستند. ما می خواهیم افغانستان دولت با ثبات و توانمند داشته باشد، بدون تروریزم و مواد مخدر- اگر واقعآ امریکا می خواهد ، اما نه اینکه تامین ادامه ای سیاسی و نظامی شانرا در افغانستان. آنها باید بدانند که ما با چنین طرح با آنها نیستیم و فکر نمی کنم که ایرانی ها ، چینایی ها و دیگرکشور های منطقه هم موافق باشند. بدین اساس باید متحد شد واین کشورهای که از آنها نام برده شد باید رول برجسته داشته باشند. ما امریکایی ها و اروپایی ها را پس نمی زنیم، اما فورمول حل معضله را باید خود افغانها طرح نمایند و باید مورد قبول همه قرار گیرد و دیگر اینکه این باید پروژه افغانستان و منطقه باشد، به خاطریکه خود افغانها بدون در نظرداشت منطقه هم نمی توانند عمل نمایند، چون این دیگر یک معضله داخلی شان نیست. وقایع در این کشور تعادل منطقوی را برهم می زند، بنآ کاملآ طبیعی است که کشور های منطقه مسهونیت خود را در نظر دارند. در نتیجه میتوان از دو اجزاع نام برد: یکی اینکه:افغانها و کشور های منطقه باید طرح ریزی نمایند ،دیگراینکه امریکا و اروپا باید در تامین ثبات کمک کنند. ضمیر کابولوف گفت که اینرا من راه بیرون رفت از حالت میدانم.
در مورد اینکه آیا عملآ چنین همکاری های منطقوی با کشور های نامبرده و همتا های افغانی جریان دارد؟
کابولوف جواب داد که ما بحث نموده ایم. از جمله با مشاور امنیت رییس جمهور افغانستان حنیف اتمر در جریان سفرش به روسیه. اما حرف در این است که اتمریک جز این میخانیزم امروزی است که ارتباط دارد با خواست های امریکا. ما با چینایی ها، ایرانی ها ، پاکستانی ها و هندوستانی ها چنین بحث های را نموده ایم. اما چنین سوالات هیچ وقت به زودی در مسایل بین المللی حل نمیگردد. در دیکابر امسال ما پلان داریم که جلسه مشورتی روسیه چین و پاکستان را در مسکو(در سطح نمایندگان خاص رهبران روسیه ، چین و معاون وزیر خارجه پاکستان) برگذار نماییم. همچنان من در تهران با همتا های ایرانی خود مشوره داشتم، که نقاط نظرشان با ما بسیار شبیه است. همه این ضرورت را می دانند، اما کسی باید باشد که نقاط مشترک ما را با هم وصل نماید، تا فورمول ای را طرح نماید که ما با این فورمول با مقامات کابل بنیشینیم و طرح عملی آن قابل قبول شان گردد.
ما باید فراموش نکنیم که هدف نهایی ما دولت با ثبات و مستقل افغانستان است. این اولولیت ایست که باید همه به آن متیقن باشند. نباید هیچ نوع علاقه ای پنهانی وجود داشته باشد. باید ما همه کشور های نامبرده خود بدانیم و واضع بگویم چه می خواهیم برای افغانها "بفروشیم". چون بدون شرکت آنها چیزی حاصل نمی شود و دیگران را دعوت نمایم. کابولوف اظهار نمود که امریکایی ها برای ما بسیار ضرورهستند. اما آنها نمی توانند که تنها این معضله را حل نمایند و بدون ایشان هم ناممکن است. به خاطریکه امریکایی ها دیگر دونر ها و پارتنر های بین المللی را می توانند استقامت دهند:مثل جاپانی ها و اروپایی هارا. همه یکجا باید این پرابلم را حل کرد،نه مثل اینکه در ۱۵ سال اخیر.
نتیجه گیری از این صحبت های وی این بود که روسیه و کشور های منطقه دیگر نمی توانند در قضایای افغانستان حیثیت سیل بین را داشته باشند و وقت آن رسیده که کشور های منطقه دست زیر علاشه ننشسته و ابتکار عمل را در دست گیرند. فورمول های را طرح نمایند که مورد قبول تمامی سپکترهای درگیر جنگ، چه حاکمیت ، چه هم نیرو های مسلحه مخالف و چه هم صاحبان قدرت در سطوح مختلف جامعه افغانی باشد ، یعنی اینکه افغانها را از مهترین ضلح این پروسه دانست که تصمیم نهای را باید بگیرند و این تصمیم شان مورد قبول کشور های منطقه باشد و آنچه به امریکا و متحدین اش ارتباط می گیرد ، ایشان باید همکاری نمایند. خوب از این چه بهتر ، اما متاسفانه همواره بین تیوری و عمل در حل چنین معضلات فاصله بسیار بوده.