پس از روی کار آمدن نظام پسا از طالبان در افغانستان، توجه دولت و نهادهای داخلی و بینالمللی نسبت به وضعیت زنان در این کشور بیشتر شد. برای رسیدگی به وضعیت زنان و دختران خشونت دیده، برخی از نهادهای دولتی و غیردولتی پناهگاههای امن ایجاد کردند و اکنون در این پناهگاهها صدها دختر و زن قربانی خشونت بود و باش دارند. آمار و رقم مشخصی در باره این که چه تعداد از زنان و دختران خشونت دیده در خانههای امن زندگی میکنند، در دست نیست. اکثریت این خانههای امن تحت نظارت وزارت امور زنان قرار دارند.
برخی از این زنان و دختران آرزوها و خاطراتش را بر روی کاغذ برای وزارت امور زنان بازگو کرده تا از این طریق بتوانند توجه دولت را نسبت به آینده و آرزوهایشان که ممکن هرگز تحقق پیدا نکند، جلب نمایند.
یکی از دخترانی که در یک خانه امن زندگی میکند، آرزویش را در روی کاغذ به تصویر کشیده است. این دختر خانم زندگی در فضای آزاد و باز را به تصویر کشیده و از همهی خانوادهها خواسته است تا مانع تحصیل فرزندانشان نشوند. این خانم که خودش علاقهی شدیدی به درس خواندن داشته است، اما در نتیجه ممانعت و مخالف خانوادهاش نتوانسته است به این آروزیش برسد. او در نقاشیاش یک کبوتر سفید با بالهای باز در فراز یک خانه کشیده و آرزومند است که روزی بتواند در فضا و بالهای باز مانند میلیونها دانشآموز و دانشجوی دیگر پابه فضای مکتب و دانش بگذارد.
بیبیگل دیگر خانمی است که مدت ده سال است در خانه امن زندگی میکند. او باارایه تصویر آرزویش به وزارت امور زنان گفته است که انتظار دارد تا روزی از خانه امن بیرون شده و در کنار دیگر اعضای خانواده و فرزندانش قرارگیرد. بیبیگل یک مادری به ظاهر روستایی را نقاشی کرده که این مادر دختر خوردسالش را در آغوش گرفته است. در این نقاشی نگاههای مادر و دختر به دو سمت متفاوت خیره شده است. بیبیگل آرزومند است که بتواند بازهم خانوادهاش را گردهم بیاورد.
برخی از دختران و زنانی که ماهها ویا شایدهم سالهاست که در خانههای امن به سر میبرند، شاید هرگز تصور نمیکردند که روزی از روی ناگزیری مجبور شوند تا از تمام وابستگان و اعضای فامیل خود جدا شده و در گوشهای از یک خانه امن قرار بگیرد.
حسینا (نام مستعار)، از جمله زنانی است که پس از ازدواج زندگیاش از این رو به آن رو شد. او قبل از این که ازدواج کند، فرصت داشت تا درس بخواند. حسینا قبل از این که ازدواج کند، موفق شد تا تحصیل دانشگاهی خود را به پایان برساند. او در حالی که مصروف تحصیل بود، در مکتبی تدریس میکرد. حسینا زمانی که دوران تحصیل در دانشگاه را به پایان میرساند، تن به ازدواج داد. شوهرش نیز به او وعده داده بود تا پس از فراغت از دانشگاه، مانع تدریس او در مکتب نمیشود. اما، ازدواج سرنوشت او را کاملا تغییر داد؛ سرنوشتی که وی را در کنج خانه امن قرار داد.
حسینا پس از این که ازدواج میکند، شوهرش مانع رفتن او به مکتب میشود و وی را وادار به انجام کارهای شاقه میکند. به این ترتیب حسینا دچار خشونت شده و وارد خانه امن میشود. این خانم جوان آرزوهایش را روی کاغذ به تصویر کشیده است؛ تصویری که دنیایی از خیالات و و دشواریهای زنان و دختران را در افغانستان نشان میدهد.
در میان زنان و دخترانی که وزارت امور زنان آروزهای شان را در قالب نقاشی جمعآوری کرده، یک دختر خوردسالی نیز شامل است که پدرش او را در بازی قیمار باخته است. این دختر خشونت دیده دو مردی با موهای ژولیده و نا ظاهر مرتب و همچنین با ریشهای درازی را روی کاغذ به تصویر کشیده که یکی از این مردان دست دختران جوان و خوشقیافهای را گرفته و میخواهد بدلیل باختن در قیمار به مرد طرف مقابل تحویل دهد. در میان فاصله این دو مرد چند پر پاستور نیز دیده میشود. این دختر خوردسال میگوید: «من از تمام پدران عزیز خواهشمندم که دختران شان را به قیمار نبازند.»