جمله بالا شعار اصلی یوزارسیف برای جلب توجه و بدست آوردن رضایت مشتریانش است و شاید در یک روز چند بار این جمله را به زبان بیاورد. اما، او نمیتواند برقصد، حتا در زمان عروسی خواهرش.
روزهای پیش از عید است و کارگاه خیاطی «قلب آسیا» ازدحام خود را دارد. جوانانی زیادی رفتند و آمد میکنند و چند دقیقه وقت میبرد تا فرصت همکلام شدن با یوزارسیف مساعد شود. هرجوان تازه وارد به او یوزارسیف گفته سلام میدهند. یوزارسیف هم هرچند دقیقه بعد دستش را بالای قلبش میبرد و میگوید: «کارم در این روزها خیلی زیاد است و قلبم از خستگی درد گرفته است.»
یوزارسیف نام پسر جوان و خوش چهرهای است که در سریال تلویزیونی یوسف پیامبر نقش اصلی را بازی کرده است. در این سریال تلویزیونی زلیخا هسمر عزیز مصر زمانی که سرسختانه دلباخته یوسف میشود، نامش را به یوزارسیف تغییر میدهد.
نام یوزارسیف برای اکثر مردم افغانستان آشناست، زیرا سریال ایرانی یوسف پیامبر، از چند سال به این سو به صورت مکرر در ایام دینی و مذهبی مانند ماههای رمضان و محرم از طریق شبکههای تلویزیونی افغانستان به نشر شده است. این سریال علاقمندی زیادی در افغانستان دارد.
موهای بلند و چهره شبیه با بازیگر نقش اصلی در سریال یوسف پیامبر، از محمدعلی حسنی یوزارسیف ساخته است. محمدعلی حسنی زمانی یوزارسیف شد که مراجعه کنندگان به یک داکتر اورتوپیدی در ساحه کوته سنگی کابل وی را بنام یوزارسیف خطاب کردند.
محمدعلی حسنی چهل سال دارد و حالا کسی او را به این نام نمیشناسد. حتا والدین، همسر و چهار فرزندش هم را یوزارسیف صدا میکنند. اسم یوزارسیف بالای طرز زندگی محمدعلی حسنی تاثیرات زیادی بجا گذاشته است. او حالا نمیتواند کارهایی انجام دهد که یوزارسیف در سریال تلویزیونی یوسف پیامبر انجام نمیداد.
یوزارسیف خیلی کوچک بود که فقر اقتصادی مجبور کرد تا آغوش خانواده را رها کرده و برای یافتن لقمه نانی عازم ایران شود. او بخش زیادی از عمرش را در ایران سپری کرد. یوزارسیف وارد یک کارگاه خیاطی شد و توانست یک خیاط ماهر شود. او در کودکی دوست داشت که آوازخوان شود، اما شرایط برایش مساعد نشد تا به آرزوی خود برسد. یوزارسیف بجای این که در کنار کار در کارگاه خیاطی پا به عرصه هنر آوازخوانی بگذارد، فرصتی برایش دست داد تا وارد دنیای هنر تیاتر شود. او خیلی کوچک بود که یکی از دوستانش از وی خواست تا در یک فیستوال در ایران نقش یک شاگرد هفت ساله هوتل را بازی کند. یوزارسیف توانست نقش خود را خوب بازی کند و این موفقیت باعث شد تا رسما پا به عرصه هنر تیاتر بگذارد.
یوزارسیف پس از سالها زندگی در ایران، نه سال قبل به افغانستان بازگشت. او توانست با شرکت در برخی از نمایشهای تیاتر، توجه تعدادی از رسانههای تصویری و گروههای هنری را به خود جلب کند. او حالا در کنار کار خیاطی با چند گروه هنری نیز همکاری دارد. هرچند تیاتر بخشی از زندگی وی شده، اما نمیتواند کار خیاطی را نسبت به هنر تیاتر ترجیح دهد. محمدعلی حسنی میگوید: «من اگر در کشورهای پیشرفته مثلا در ایران میبودم، مطمینا به هنر تیاتر بیشتر ترجیح میدادم. اما، در اینجا در افغانستان چون آدم نمیتواند از طریق هنر نان خود را بدست آورد، بنا به کار خیاطی بیشتر ترجیح میدهم.»
محمدعلی حسنی که این روزها بنام یوزارسیف شناخته میشود، در منطقه دشت برچی کابل، یکی از محلات فقیرنشین این شهر، کارگاه خیاطی «قلب آسیا» را مدیریت میکند. در این کارگاه که بیشتر دریشیهای مردانه تولید میشود نزدیک به 120 نفر کار میکنند.
چانهزنی بخشی مهمی از کار در بیرون از خانه است. یوزارسیف هم خوب بلد است که چگونه با مشتریانش چانهزنی کند. زمانی که برخی از مشتریانش در مورد فرمایشات شان چانهزنی میکنند، یوزارسیف میگوید: «شما ساز بزنید و من بلدم به هر سازی که شما بزنید، برقصم؛ چون من اهل هنر تیاتر هستم.»
او با کار در کارگاه خیاطی قلب آسیا، دوستان زیادی پیدا کرده و جوانانی از نقاط مختلف شهر کابل نزدش آمده و کوت شلوار سفارش میدهند. او به یک دانشجویان دانشگاه کابل که برای سفارش کوت شلوار به کارگاه آمده است، میگوید: «پیش از این که برای گرفتن سفارش خود بیاید، اول زنگ بزنید. زنگ که زدید باید بگذارید که خیلی دیر زنگ بخورد چون سر ما شلوغ است و به زنگهای کوتاه جواب نمیدهیم.»
یوزارسیف در زمان چانهزنی با مشتریانش خود را به شوخی عاشق جلوه میدهد و آنهم عاشق پول. او میگوید: «یوزارسیف عاشق پول است، یوزارسیف یعنی عاشق پول.»
مادر محمدعلی حسنی دوست نداشت که پسرش موهای بلند داشته باشد و بارها از وی خواسته بود تا موهایش را کوتاه نماید. اما، زمانی که او به یوزارسیف شهرت پیدا میکند، مادرش از دست خواستهاش میکشد و حالا دوست ندارد که پسرش موهایش را کوتاه کند؛ زیرا موهای یوزارسیف کوتاه نبود. محمدعلی حسنی گفت: «مادرم همیشه مخالف موهای بلندم بود. در اوایل برایم میگفت که باید موهایم را کم کنم، اما امروز نمیگوید. یک روزی پدرم با مادرم شوخی کرده بود که پسرت رفته موهایش را کم میکند، مادرم فورا به من زنگ زد و گفت که پسرم هوش کن به موهایت دست نزنی، چون موهای یوزارسیف بلند است.»
یوزارسیف باید لباس عربی برتن کند، اما نمیتواند بپوشد. زیرا، او یک خیاط دریشی دوز است و هرگاه مشتریانش وی را با لباس عربی ببینند، ممکن اعتماد شان نسبت به این که او یک خیاط ماهر باشد را از دست میدهند. او برای این که بتواند رضایت و توجه مشتریانش را در کارگاه خیاطی خود جلب کند، باید همیشه کوت شلوار بر تن داشته باشد. هرچند برخی از دوستان نزدیکش به او پیشنهاد داده تا مثل یوزارسیف باید لباس عربی برتن کند، ولی گشت و گذار با چنین لباسی در جامعه افغانی ممکن برایش کمی مسخرهکننده هم باشد.
یوزارسیف گاهی دست به آلات موسیقی از جمله دمبوره که یک آله موسیقی هزارگی است هم میبرد، ولی نمیتواند برقصد. او میگوید: «یوزارسیف به روحیه و زندگیام تاثیر کرده و البته از این نام و شباهت رنج نمیبرم و خیلی هم خوش هستم. اما یک روزی شریک زندگیام به من گفت که یوزارسیف تنها چیزیست که حتا در عروسی خواهرش نمیتواند برقصد. درست است که به کار موسیقی و دمبوره هستم ولی زمانی که بخواهم برقصم، طبعا که یوزارسیف نمیتواند برقصد. من رقص را دوست دارم اما خوشبختانه با شهرت یوزارسیف نمیتوانم جلوی دوربین برقصم، چون ممکن پخش بشود و این کار را نمیتوانم انجام بدهم.»