طبق بعضی از روایات در چنین روزی، یازدهم شعبان سال 545 هجری قمری "سنایی غزنوی"، شاعر، حکیم و عارف بزرگ افغان در غزنین درگذشت. حکیم سنایی در سال ۴۷۳ هجری قمری در شهر غزنه واقع در افغانستان دیده به جهان گشود، و در سال ۵۴۵ هجری قمری در همان شهر درگذشت. نام او را عوفی مجدالدین آدم السنائی و حاجی خلیفه آدم نیز نوشتهاند. محمد بن علی الرقا از معاصران او در دیباچه حدیقةالحقیقه نام او را «ابوالمجدودبن آدم السنائی» نوشته است.
این حاکی از آن است که نامهای دیگری که بر روی او نهادهاند غلط است. در دیوان سنایی ادبیاتی به چشم میخورد که در آن سنایی خود را «حسن» خوانده است. در این بیت سنایی میگوید: او در سال 467 هجری قمری به دنیا آمد و در جوانی چندی به مدح سلاطین پرداخت. ولی دیری نگذشت که این گونه زندگی را رها کرد و به عرفان روی آورد.
وی از آن پس، آزادگی و خدمتگزاری به مردم را پیشه خود ساخت و در اشعارش به انتقاد از حاکمان ظالم و فاسد پرداخت. سنایی در تغییر سبک شعر فارسی و ایجاد تنوع در آن موثر بود. وی در ساختار سنتی شعر فارسی، به ویژه قصیده و غزل، حال و هوای تازه ای به وجود آورد. مهمترین اثر سنایی غزنوی، کتاب "حدیقه الحقیقه" است که به صورت شعر و در قالب مثنوی سروده شده و در آن، افکار اخلاقی و عرفانی شاعر انعکاس یافته است. "الهی نامه"، "کارنامه بلخ" و "طریق التحقیق" از دیگر آثار سنایی است.
سنایی چند سالی از دوران جوانی را در شهرهای بلخ و سرخس و هرات و نیشابور گذراند. میگویند در زمانی که در بلخ بود به کعبه رفت. بعد از اینکه از مکه بازگشت مدتی در بلخ ماند.
آنچه که سنایی را از غزنی به بلخ کشاند، غیر از عشقی که در جوانی بدان گرفتار بود، تا حدی نیز امید به احسان «خواجه اصیل الملک هروی» داشت. در بلخ، سنایی از احسان خواجه اصل هروی بیبهره نماند اما زود میانه آنها برهم خورد و تند زبانیهای سنایی او را گرفتار آزار و محنت کرد و بلخ را رها کرد و بار سفر به مقصد «سرخس» بست. در سرخس نیز کژخویی، بد زبانی و بینوایی خود را همراه برد و شکایت او از فقر و تنگدستی اقتصادی در این دوره از عمر او در اشعارش بازتاب یافته است. پس از آن سنایی به «هرات» رفت و مدتی در آنجا ساکن شد و سپس به «نیشابور»، «خوارزم»، «بلخ» و راهی حج شد. پس از بازگشت از حج دوباره به بلخ آمد، اما زیارت مکه او را کاملاً دگرگون کرده بود و آثار تحول درونی و انقلاب فکری در سنایی آغاز شد و دل از ستایشگری و زندگی بیبندبار گذشته گرفت و به پرهیزکاری و زهد روی آورد.
سنایی پس از مدتی اقامت در بلخ، دوباره راهی سرخس شد و تا سالها به آسودگی در آنجا زیست و از ستایش و حرمت بسیاری در نزد مردم سرخس برخوردار بود. «قوام الدین درگزینی» وزیر معروف عراق در دستگاه «سلجوقیان»، در سرخس به جستجوی سنایی برآمد و خواست تا او را دوباره به دربار ببرد اما سنایی که دیگر سر صحبت با اهل دنیا فرود نمیآورد درخواست او را رد کرد و از سرخس بیرون شد