عملیات خروج قوای شوروی در افغانستان در ۲۶ دلو سال ۱۹۸۹ به اساس عقد قرداد بين نماينده های معتبر سياسی افغانستان وپاکستان٬ ايالات متحدهءامريکا واتحاد شوروی بعنوان تضمين کنندگان « تطبيق سياست تنظيم کنندهء منازعه چند سالهء افغان» که بتاريخ ۱۴ اپريل سال ۱۹۸۸ به امضا رسیده بود٬ پايان يافت.
امروز با گذشت تقریبآ ۲۷ سال باز هم کواتیت دیگری با کمی تفاوت در تشیکل آن ٬افغانستان و سه کشور بازی کران همان جنک یعنی پاکستان ٬امریکا و چین تحت برنامه «نقشه راه» باز هم در اصل روی برنامه خروج نیرو های خارجی در افغانستان مصروف مذاکره استند.
جنرال گروموف دخول و موجودیت قوای شانرا در افغانستان یک اشتباه سیاسی جبران ناپذیررهبری تلقی می کند.
نه تنها از دیدگاه گرومو ف بلکه از دیدگاه اکثریت مردم روسیه این عملکرد رهبری آنزمان رااشتباه و بعضی ها حتی جنایت بزرگ میدانند. اما داکتر سمیع الله پویا مبصر سیاسی رادیو سپوتنیک میگوید که من مثل بسیاری از شما من شاهد عینی اوضاع کشور در آن زمان بودم و خوب به یاد دارم روزی را که قوای شوروی داخل کشور شد. در آنزمان از یک طرف جنگ در افغانستان مخصوصا بعد از قیام ماه مارچ ۱۹۷۹ در گرفته بود و از طرف دیگر حفیظ الله امین و امینی ها کشور را در حالت اختناق و ترور همگانی غرق کرده بود ٬ که حتا ح.د.خ.ا. چه از جناح خلق و چه از جناح پرچم هزاران اعضای و کادر های خود را از دست دادند و صدا ها و صدها از ایشان هم در زندان ها بسر می بردند. خلاصه اگر مبالغه نشود در افغانستان یک حکومت ترور سرخ حاکم بود. باید انکار نکنیم که با آمدن قوای شوروی تعدادی عظیم هموطنان بی گناه ما از زیر تیغ امین و از زندان ها رها گردیدند. سوال مطرح می شود که آیا نیروی در آن وقت قادربود که بتواند کشور را از ترور سرخ امین شیوه استالینی نجات دهد ؟ و این که برآمدن قوای شوروی چه ارمغان را به ملت ما آورد ؟ برا ی من سوال است ؟ این سوالیست که در صحبت محترم اوریا آگاه در مسایل سیاسی بحث نمودام (با کلیک نمودن لینک بشنوید):
دوستان جای شک نیست که این جنگ در مقابل شوروی و حاکمیت دموکراتیک در افغانستان که از طرف چین٬ امریکا و شرکایش تطمیع و از طرف آی اس آی پاکستان مدیریت میشد ٬ اخرین مرحله جنگ سرد در قرن بیست بود ٬که اهداف جیوپولیتیکی آنرا پارشین فیودر ماتفی اویچ دوکتور علوم تاریخ که بار ها به افغانستان وظیفه انجام داده چنین دسته بندی نمود:
۱- اتحادی شوری به تشنج دراز و عمیق سیاسی در منطقه ای اساس یک کشور مسلمان در مرزهای جنوبی اش کشانیده شد.
۲- مصارف جنگی بهران بزرگی را در اقتصادی شوروی بوجود آورد.
۳- جنگ افغانستان صدمه شدیدی به اتوریته شوروی وارد نمود, مناسبات اش را با جهان اسلام و جهان غرب امریکا و اروپا خدشه دار ساخت.
۴- قوای محدودی اتحادی شوروی هم از لحاظ موثریت اش در استراتیژی جنگی و هم از لحاظ کمیت خویش نتوانست که موفقیت کامل را تآمین نماید و در نتیجه باعث تلفات جانی و مالی شد.
۵- تبلیغات جامعه جهانی باعث رکودی سیاسی در داخل شوروی شد.
سرا انجام تمامی این مقاصد را بلاخره رقبای استراتیژی شوروی بدست آوردند. و انجام بیرون رفت قوای شوروی از افغانستان به آغاز سقوط اتحادی شوروئ و سیستم جهانی سوسیالیستی انجامید. دیری نگذشت که نه اتحادی شوریی باقی ماند و نه بلاک شرق. کشورهای نو تشکیل از بقایای اتحادی شوروی دیگر نخواستند با افغانستان کاری داشته باشند و کوشش کردند تا این کشور را مثل خواب بد فراموش نمایند. جهان غرب در ظاهر برنده شد. اما دیری نگذشت که میراث جنجال های افغانستان به ایشان تحویل شد٬ رهبران به اصطلاح مجاهدین دیگر جنگ را کنار گذاشتند و حرف از اشغال کشور شانرا به زبان نمی آورند و به طالبان که از نطفه همین مجاهدین زاده شدند و همانند شان در مقابله با اشغال کشور شان قرار دارند٬ تروریست خطاب می کنند. در اینجا سوال دیگری پیدا می شود که فرق طالبان و عملکرد های شان از شما مجاهدین در ڼن سالها چه بوده؟ چرا شما آن جهاد را تایید می کنید و این جهاد را رد؟
(به این سوالات هم محترم اوریا جواب اراهه کردند که مصاحبه صوتی بشنوید.)….
تا جای که امروز سیاست روسیه در قضایای افغانستان ارتباط دارد٬ باید گفت که اگر چه این کشور امروز حضور فزیکی و نظامی درافغانستان ندارد ٬اما نمی تواند منحیث ابر قدرت دوم در جهان نگرانی خود را ابراز ننماید٬ زیرا امنیت و ثبات در افغانستان با منافع فدراسیون روسیه ارتباط مستقیم دارد. امروز روسیه از درک ترافیک و قاچاق موادی مخدراز افغانستان که ارتباط مستقیم به جنگ امریکا در افغانستان دارد٬ سخت متضرر است. از طرف دیگر روسیه نگرانی های خود را در موردی آینده موجودیت پایگاه های نظامی امریکا در افغانستان پنهان نمیکند.
من فکر می کنم که نه نتها روسیه بلکه همه کشور های منطقه و جهان امروز در قضایای افغانستان نمی تواند بی تفاوت باقی بماند.
اما سوال در این است که خودی افغانها چه باید بکنند تا سر نوشت شان را دیگران تعین نکنند و خود شان صاحب اوضاع در مملکت شان باشند.