در روزهای اخیر و در تازهترین تحول امنیتی در افغانستان، شاهد سقوط قندوز به دست عوامل گروه طالبان بودیم. اتفاقی که بهشکلی عجیب و غیرمنتظره رخ داد. بدون درگیری و مقاومت خاصی از سوی نیروهای امنیتی دولتی، این شهر به تصرف نیروهای طالبان درآمد. حتی در عکسهای منتشرشده، شاهد فرار دستهجمعی نیروهای امنیتی و خالیبودن مراکز نظامی و امنیتی قندوز قبل از سقوط شهر بودیم. نفس سقوط شهری با ویژگیهای قندوز قابل تأمل خواهد بود، و سقوط آن در شرایطیکه شرحش رفت، جای تأمل فراوانتری را گشوده است. در واقع این نخستین مورد از تصرف مرکز یک ولایت توسط شبهنظامیان طالبان در تمام سالهای پس از سقوط حکومت آنها در 2001 و تشکیل حکومت جدید، موسوم به جمهوری اسلامی افغانستان میباشد.
سقوط ولایت قندوز، با ویژگی هممرز بودن با تاجیکستان و آسیای مرکزی، آیا دارای ویژگی خاص و پیام مشخصی از سوی عدهای (از افراد، گروهها یا دولتها) برای تعداد دیگری (از افراد، گروهها یا دولتها) است، یا صرفاً واقعهای منحصربهفرد و اتفاقی میباشد و تلاش نیروهای طالبان برای کنترل بخشی از سرزمین افغانستان، از قضا در این منطقه موفق از آب در آمده است؟ در ادامۀ یادداشت، و در راستای بررسی موضوع، چند گزاره بیان شده، و از کنارِ همچیدن آنها، گمانهای استخراج میشود.
1- نگارنده در یادداشتی که چندی بعد از تشکیل حکومت وحدت ملی در یکی از سایتهای تحلیلی مربوط به تحولات سیاسی و امنیتی منطقه منتشر شد، به تغییر موازنه در رویکرد منطقهایِ سیاست خارجی افغانستان در حکومت جدید پرداخته بود. بهطور بسیار خلاصه این نکته بیان شده بود که افغانستان برای تأمین امنیت فیزیکی و نظامی که نخستین اولویت حکومتداری این کشور میباشد، و در راستای تلاش برای حل مسألۀ طالبان، بهطور عامدانه و پراگماتیستی اقدام به تغییر موازنه در رویکرد منطقهایِ سیاست خارجی خود نموده و حالت توازن میان دو محور ایران-هند-روسیه و عربستان-پاکستان را به سود محور دومی تغییر داده است. در نتیجه افغانستان در تحولات منطقهایِ جاری، در محور دوم قرار دارد.
2 — در روزهای اخیر شاهد تدارک گسترده حکومت روسیه برای حضور نظامی وسیع در سوریه بودهایم. این اقدام با هدف مبارزۀ جدی و گسترده با شبهنظامیان مخالف حکومت سوریه و تلاش برای تثبیت حکومت سوریه انجام میشود. در واقع این اقدام، تلاشی برای یکسرهنمودن بحران سوریه است.
3- آقای اشرفغنی رئیسجمهور افغانستان در نشست خبری که راجعبه تصرف شهر قندوز توسط گروه طالبان برگزار شده بود، بیش از آنکه ظاهر پریشان و نگران داشته باشد، و تلاش جدی برای بازپسگیری شهر در نظر داشته باشد، ظاهری نهچندان نگران و مضطرب داشته و حتی میتوان گفت بهنوعی شادمان از تحول رخداده و چگونگی آن بهنظر میرسید.
4 — اگر به نقشۀ افغانستان نگاهی بیفکنیم، نخستین ویژگی ژئوپلتیکی قندوز که توجهمان را جلب میکند، همسایگی و هممرزبودن این ولایت با کشور تاجیکستان و منطقۀ آسیای مرکزی است. منطقهای که همواره بیم نفوذ افکار اسلامگرایانه از جنوب (شبهقارۀ هند، پاکستان، ایران و خلیج فارس) به آن وجود داشته است. حتی در زمان تهاجم ارتش شوروی به افغانستان در 1979، عدهای دلیل این اقدام رهبران شوروی را بیم از نفوذ افکار انقلابی-اسلامی ناشی از انقلاب ایران به جمهوریهای مسلماننشین آسیای مرکزی میدانستند. یا در زمان گسترش کنترل سرزمینی طالبان به مناطق شمالی افغانستان، بار دیگر این هراس به جان رهبران روسیه و جمهوریهای آسیای مرکزی افتاده بود. بههرحال وجود جمعیت قابلتوجه مسلمان در روسیه و آسیای مرکزی، و وجود تعدادی از افراد با افکار تندروانۀ اسلامی در آن کشورها، همواره باعث بیم و هراس رهبران آنها از نفوذ گستردۀ افکار افراطی اسلامی شده است. از همین روی بوده است که کنترل مرزهای تاجیکستان که ارتباط مستقیم و گستردۀ ارضی و مرزی با افغانستان دارد، در اختیار نیروهای نظامی روسی میباشد.
5 — قندوز یکی از شمالیترین ولایات افغانستان است و طالبان، گروه برخاسته از شرق و جنوب افغانستان میباشد. هرچند نمیتوان بهکلی منکر وجود میزانی از هوادار و اعضای گروه طالبان در مناطق شمالی افغانستان شد، اما اینکه گروهی متعلق از جغرافیایی بهکلی متفاوت و دور از جغرافیای ولایت قندوز، موفق به تصرف کامل این ولایت میشوند، اندکی تأملبرانگیز است.
6 — در عکسها و تصاویر منتشرشده از ورود گروه طالبان به شهر قندوز، میتوان اینگونه برداشت نمود که مقاومت و درگیری خاصی میان نیروهای امنیتیِ دولتی و شبهنظامیان طالبان درنگرفته است. در یکی از تصاویر، یکی از مراکز نظامی قندوز، بهطور کامل تخلیه شده بدون آنکه اثری از درگیری و برخورد گلوله به دیوارهای آن بهچشم بخورد.
7 — نکتۀ دیگر، این است که میان دو اتفاق، یعنی حضور نظامی گستردۀ روسیه در سوریه، و تصرف شهر قندوز توسط شبهنظامیان طالبان، همزمانی وجود دارد. یعنی بلافاصله پس از اقدام روسیه برای مبارزۀ گسترده با شبهنظامیان مخالف حکومت بشار اسد، شاهد این اتفاق در شمال افغانستان، در شهری هممرز با تاجیکستان و آسیای مرکزی هستیم.
8 — نکتۀ پایانی این است که عربستان در تحولات منطقهای خاورمیانه، بهخصوص پس از تحولاتِ موسوم به بهار عربی خود را بازندۀ تحولات دیده و در این شرایط، برای اینکه میزان ناکامی خود را اندکی ترمیم نماید، حاضر به انجام هر اقدامی در سوریه است. گذشته از اینکه در چندسالی که از بحران سوریه میگذرد، شاهد تلاش فزاینده، و صرف هزینههای فراوان از سوی حاکمان سعودی برای موفقیت در سقوط حکومت بشار اسد نیز بودهایم.
با در کنارِ هم چیدن گزارههای مطرحشده در بالا، این گمانه قابل طرح است که اگر افغانستان در شرایط کنونی و در دوران حکومت وحدت ملی، از میان محورهای امنیتی موجود در منطقه، بهطور عامدانه و براساس ملاحظات آقای اشرفغنی در محور عربستان-پاکستان قرار گرفته باشد، و اگر سقوط بشار اسد برای حاکمان سعودی بهمثابه نوعی خط قرمز باشد، که تمام تلاش خود را برای آن انجام میدهند، و اگر اقدام روسیه برای حضور نظامی گسترده در سوریه، به شکست تمام تلاشهای حاکمان عربستان و ترکیه و قطر در سوریه بیانجامد، آیا نمیتوان این گمانه را مطرح کرد که «سقوط قندوز، آنهم به این شکل و آن هم در این شرایط زمانی، اقدامی طراحیشده و هماهنگشده توسط حکومتهای عربستان سعودی، پاکستان و افغانستان برای ارسال این پیام به روسیه است که در صورت تغییر مسیر تحولات سوریه بر خلاف خواست و منافع عربستان، اینها پتانسیل لازم برای ایجاد تهدید امنیتی در آسیای مرکزی را دارند؟» آیا نمیتوان گفت سقوط قندوز در لایهای از تحولات امنیتیِ منطقهای قابل تبیین است، و آیا نمیتوان گفت که حاکمان عربستان با مشاهدۀ احتمال تغییر شرایط در سوریه توسط روسیه، اقدام به رونمودن کارت جدید بازی برای در دست گرفتن کنترل صحنۀ تحولات میدانی خاورمیانه نموده است؟
بدون آنکه بتوان با قطعیت سخنی گفت، و گمانۀ مطرحشده را حتی با میزان اندکی از قطعیت همراه نمود، بیان آن صرفاٌ تلاشی است از سوی من بهعنوان دانشجوی روابط بینالملل که تحولات مختلف امنیتی-سیاسی، حتی اگر در ظاهر مربوط به تحولات داخلی یک کشور باشد را، با استفاده از سطح تحلیل کلانِ سیستمی، یا سطح تحلیل میانبردِ منطقهای مورد مشاهده و تحلیل قرار دهم. و حادثۀ قندوز، در چارچوب سطح تحلیل کلان سیستمی، اینگونه قابل تحلیل است.