دست دادن نامزدان با مردم، انتشار سخنان نه چندان زیبایی که نامزد مذکور در طول زندگی خود به زبان آورده، و جنجال با جوانان دوره پراکتیک را سپری میکنند در لحظه تبلیغ میگردد که نامزد مقام ریاست جمهوری یک کودک با فریاد را بالای سر خود بلند می کند. این همه ابزارها برای جذب شهروندان ساده کشور میباشد.
قانون اساسی و اعتماد مردم به این که انتخابات به هیچ چیز وابسته نیست، باور به این که حکومت آنها حتی مرگ های ساده را قابل قبول نمی داند و هر انتخابی در جهت حفظ شرایط با ثبات است در مردم ریشه دارد. ضمن اینکه مردم امریکا باید کمی بیشتر از مردم دیگر دنیا در انتخابات حاضر شوند. انتخابات به صورت متعدد در کشور برگزار می شود، اما انتخابات ریاست جمهوری جالبترین آنهاست. و مساله اصلی این است که هزینه حضور نامزدها در انتخابات را چه کسی انجام می دهد. هزینه برنامه های انتخاباتی توسط کمیته های فعالیت های سیاسی پرداخت می شود که نامزد مناسب خود را پیش می برند و باید اصول خاصی را رعایت کنند. ولادیمیر سورگین مدیر مرکز مطالعات امریکای شمالی از مرکز انستیتوت شرق شناسی روسیه می گوید:
«بودجه توسط قوانین فدرال تعیین می شود. برای یک نامزد، کمیته نباید بیش از یک هزار دالر هزینه کند. اما هرقانونی راه های فرار هم دارد. می توان چندین کمیته فعالیت سیاسی تشکیل داد و هر یک از آنها می توانند تا سقف یک هزار دالر هزینه کنند».
البته، در طول سال های متمادی تکنولوژی انتخابات کامل تر شده و در مرحله اول می تواند حتی اینطور به نظر برسد که آنها به مدل های دموکراتیک تبدیل شده اند. گریگوری دابرامیلوف مدیر انستیتوی مطالعات سیاسی می گوید:
«ظاهراً مشخص کرده اند که چه کسی نامزد کدام حزب خواهد بود. روشن است که الیگارش ها و تاجران بزرگ نامزدهای خود را انتخاب می کردند. اما این سیستم در اواسط قرن بیستم تغییر شکل داد. این تغییر به زمانی مربوط می شود که دولت تصمیم گرفت از آن پس نامزدها از طریق رای گیری حزبی جلو نمی روند، بلکه انتخابات مقدماتی برگزار می شود. عملاً سعی می شد تا این حق به مردم امریکا و طرفداران احزاب مختلف داده شود. و نهایتاً زمان انجام انتخابات مقدماتی فرا رسید. با این کار، انتخابات بیش از پیش به هزینه های کمپین انتخاباتی وابسته شد. به این ترتیب، نامزدی که فاقد منابع مالی بود، نمی توانست به دور دوم راه پیدا کند».
باراک اوباما سعی داشت این سیستم را بشکند یا تا حدی تغییر دهد. او توانست میخانیزم اعطای کمک های داوطلبانه را فعال سازد. این کار عملی شد و نهایتاً مبلغ ی ناچیز از کمک های مردمی و رای آنها را به دنبال داشت. اما تجارت بزرگ هم از قافله عقب نماند. ولادیمیر سورگین می گوید:
«قدرت پول در امریکا خیلی زیاد است. برای انتخاب شدن، باید لااقل دو میلیارد دالر مصرف شود. طبیعی است که افراد سرمایه دار امکانات خوبی برای هزینه کردن دارند. امروز که شبکه های اجتماعی بسیار فعال هستند، شرکت های بزرگ حمایت کننده مبارزات انتخاباتی را می توان دور زد. به طور مثال، اوباما به کمک شبکه های اجتماعی توانست پول بسیار زیاد را به نسبت هیلاری کلینتن جمع کند. اما به هر حال، شرکت های بزرگ هم او را حمایت می کردند. بدون حمایت این شرکت ها برنده شدن در انتخابات ساده نبود.
میخانیزم چندین و چند ساله ای وجود دارد که مانع حضور افراد غیر به صورت اتفاقی می شود. گریگوری دابرامیلوف در این رابطه می گوید:
«سیاستمداران غیروابسته ای که بتوانند با عبور از پروسه حمایت شرکت های بزرگ به پروسه سیاسی وارد شوند، وجود ندارد. این کار غیرممکن است. در امریکا سیستم سیاسی سلسله مراتبی است. امکان ندارد شرایطی باشد که نامزد از جایی نامعلوم ظاهر شود».
زندگی سیاسی در امریکا از مدتها پیش به انتخاب خاص محدود شده است و افراد جدید خودشان از حضور در این عرصه منصرف شدند. اگر سیاستمداران تصمیم می گرفتند که منافع کشور را بالاتر از منافع خود قرار دهند، آنوقت این وضعیت تغییر می کرد. اما هر نسل جدیدی که به این عرصه وارد می شود، مسیر خود را بر مبنای سرمایه باقی مانده از نسل قبل تعیین می کند.