کاری که نجات میداد

© Sputnik / Sokolenko /  مراجعه به بانک تصاویر جنگ بزرگ میهنی
جنگ بزرگ میهنی - اسپوتنیک افغانستان
عضو شوید
تاریخ جنگ بزرگ میهنی

بیش از سی میلیون مرد در سال های جنگ بزرگ میهنی بسیج شده بودند. در عقب جبهه عمده تاً زنان، کهنسالان و اطفال باقی مانده بودند. بر دوش انها تمام بار تامین اردو و بحریه قرار گرفته بود. عملاً تمام صنایع برای تولید محصولات نظامی عیار شده بودند. باید حجم وسایل نظامی که در ماه های اول جنگ از بین رفته بودند، افزایش داده میشد. از همینرو همه، بشمول اطفال در پشت دستگاه ها قرار داشتند.

از همان اغاز جنگ روز کاری تا ده ساعت و در برخی جاه ها تا ۱۲ ساعت تمدید شده بود. چنین مفاهیم مانند رخصتی یا روز خالی وجود نداشتند. کارگران بصورت فاجعه امیز کفایت نمی کردند و از همینرو به موسسات نوجوانان به سن بالاتر از ۱۴ سال جلب میکردند. در سال های اول جنگ فیصدی جوانان (تا ۱۸ سال) از ۶ فیصد تا ۱۵ فیصد افزایش یافت. جوانان را به سرعت مهارت های مسلکی می اموختند و انها شروع بکار میکردند. انها بصورت برابر با بزرگ سالان کار می نمودند، ولی هیچگاهی شکایت نمی کردند. در کار چندین ساعته در پشت دستگاه به گفته الکساندر بوندارینکو نویسنده و مورخ جنگ دوم جهانی، نقاط مثبت خود وجود داشتند:

 

این کار اجباری اطفال نبود، این راه نجات بود، به خاطریکه اطفال را در شرایط دشوار جنگ تغذیه میکردند، برخورد و نظارت خاص بر انها وجود داشت. عده یی در کارخانه زندگی میکردند و این کار خاصتاً در لیننگراد محاصره شده عملی میشد. زیرا شهر نه تنها می جنگید و از خود دفاع میکرد، بلکه موسسات در ان فعال بودند. برخی مهمات تولید شده حتی به زمین بزرگ انتقال داده میشدند. اطفال در کارخانه کوپون را نه به مثابه نان خور، بلکه به صفت کارگر دریافت میکردند. در انجا گرما وجود داشت، نه مانند اپارتمان های سرد که توسط بخاری های تسخین میشدند که در انها موبل را می سوختاندند. حد اقل شرایط برای اطفال فراهم شده بودند.

شرایط در کارخانه واقعاً هم بهتر بودند. اطفال بجای ۲۰۰ گرام نان تعیین شده برای عوام مقدار ۵۰۰ گرام نان دریافت میکردند. در ان زمان این مقدار برای سیرشدن کافی شمرده میشد. از همینرو تعداد زیادی اطفال خود جهت اموختن حرفه تلاش می ورزیدند. ولی علت عمده کار جز مادی ان نبود. مورخ بوریس یولین توضیح داد که اطفال و نوجوانان سعی میکردند سهم شان را در دفاع از وطن ایفا کنند:

 

این مکلفیت نوجوانان نبود و مساله بقا هم مطرح نبود. واضح است که به این ترتیب امکان تغذیه خود و خانواده خود وجود داشت. ولی عمده ترین مساله — امکان شرکت در دفاع از وطن خود شمرده میشد. از همینرو مردم به کارخانه با شوق زیاد می رفتند.

بوریس یولین در ادامه گفت: جوانان اکثراً در دستگاه های خراطی کار میکردند. در انجا تجربه خاص یا تعلیم ضرور نبود، ولی استقامت زیاد میخواست. در عین حال اطفال این ساعات را به مثابه کار شاقه تلقی نمی کردند و مدعی نقش قهرمانی هم نبودند:

 

این چیزی بود که بنام «قهرمانی کتلوی» زحمتکشان عقب جبهه یاد میشود. یعنی شخص کدام حماسه خاص انجام نمی داد. این حماسه شمرده میشد که نوجوان سر کار میرود و تمام روز در عقب دستگاه در کارخانه زحمت میکشد. انها اکثراً در شرایط که موسسه به سایبیریا یا اورال تخلیه شده بود، مجبور بودند در بارک ها بخوابند. این چیزی است که بنام حماسه همه روزه یاد میشود.

چنین حماسه همه روزه امکان افزایش سرعت تولید را در کوتاه ترین مدت فراهم ساخت. تا اوایل سال ۱۹۴۲ موسسات شوروی به سطح تولید ماقبل جنگ برامدند.

نوار خبری
0
برای شرکت در گفتگو
ورود به سیستمیا ثبت نام کنید
loader
بحث و گفتگو
Заголовок открываемого материала