به گزارش اسپوتنیک، امرالله صالح، رئیس پیشین امنیت ملی افغانستان و آخرین معاون رئیس جمهور گریزی جمهوری اسلامی افغانستان، مصاحبه اختصاصی با آندری سرنکو، ستون نویس روزنامه ای نی زاویسیمایا داشته است.
امرالله صالح در این مصاحبه برای نخستین بار درباره ای بخش های ناشناخته پیوندهای افغانستان و امریکا صحبت کرد، که بی درنگ پیش از فروافتادن حکومت جمهوری در کابل و روی کار آمدن گروه طالبان در این کشور رخ داد.
امرالله صالح سیاست واشنگتن در قبال متحد افغانستانی خود را خائنانه می خواند و متاسف است، که تیم رئیس جمهور اشرف غنی که به گروگان دسیسه های امریکایی تبدیل شده بود، با امتناع از پشتیبانی از طرح های روسیه در زمینه حل و فصل صلح افغانستان، فرصت نجات کشور را از دست داد.
پرسش: آقای امرالله، یکی از اسرار اصلی تاریخ معاصر افغانستان فروافتادن سریع رژیم جمهوری در اگوست 2021 و انتقال قدرت در کشور به گروه طالبان است. چرا این امکان وجود داشت؟ چرا رژیم جمهوری که نزدیک 20 سال در افغانستان وجود داشت، مانند خانه پوشالی فرو ریخت؟
پاسخ: من موافق نیستم که نظام جمهوری به طور ناگهانی، یک شبه، مانند خانه کارتی فرو ریخت. نه، این یک فرآیند بسیار طولانی بود، اگرچه همیشه برای بینندگان خارجی قابل دسترسی نبود. در بهار 2011، تقریباً بی درنگ پس از اینکه امریکاییها رهبر القاعده (سازمان ممنوعه در فدراسیون روسیه) اسامه بن لادن را در پاکستان از بین بردند، آغاز شد. پس از آن بود که ایالات متحده وارد نخستین مذاکرات با طالبان شد که در نهایت در فیبروری 2020 با امضای توافقنامه ایالات متحده و گروه طالبان در دوحه به پایان رسید. و در تمام این تقریباً ده سال، این یک روند بسیار نرم و تدریجی بود.
پس از رویدادهای کریمه در سال 2014 شتاب بیشتری دریافت کرد. من می توانم تصور کنم که گروه طالبان و امریکایی ها هر هفته پس از آن آغاز به دیدار کردند. و سپس ایالات متحده در نهایت تصمیم به ترک افغانستان گرفت. رویدادهای کریمه نقش بسیار زیادی در این قصد واشنگتن داشت. به هر حال، امریکایی ها اکنون کاملاً آشکارا در اینباره صحبت می کنند و داستان های افغانستان و اوکراین را به هم مرتبط می کنند.
سپس، در همان آغاز روند گفت و گوها با گروه طالبان، ایالات متحده دو گزینه برای پایان دادن به ماموریت طولانی خود در افغانستان داشت. نخست نگهداشتن نظام جمهوری و قدرت کثرت گرا در افغانستان و نگهبانی از آن بود. اما در آن صورت این امر مستلزم منابع جدی از سوی واشنگتن بود و هزینه نسبتاً بالایی باید برای این تصمیم پرداخت می شد. امریکایی ها نمی خواستند این کار را بکنند. گزینه دوم این است، که آزمایش جمهوری خواهی، پلورالیسم سیاسی را فراموش کنیم و قدرت را در افغانستان به دست یک گروه اقتدارگرای مسلح و خشن - طالبان بدهیم. این سناریو کاملاً با "دکترین کیسینجر" که پیش از این از سوی ایالات متحده در افغانستان آزمایش شده بود، مطابقت دارد.
پرسش: آیا ما درباره ای راهبردی صحبت می کنیم که هنری کیسینجر در دهه 80 تدوین کرد؟
- بلی، پس در همان آغاز دهه 80، هنری کیسینجر، زبیگنیو برژینسکی و دیگر راهبردیست های امریکایی به این فکر می کردند که ایالات متحده در افغانستان، جایی که نیروهای شوروی تازه وارد شده بودند، چه راهبردی باید دنبال کند. او بر این باور بود که ماهیت رادیکال قدرت در افغانستان نه کثرت گرا، بلکه برعکس، منافع امنیتی ایالات متحده را تامین می کند. و سپس نوشت که چرا باید به مجاهدین از مخالفان مسلح افغانستان کمک کرد: برای امریکا غیرممکن است که آشکارا با اتحاد جماهیر شوروی بجنگد، زیرا این جنگ جهانی سوم خواهد بود. اما اگر ایالات متحده می خواهد اتحاد جماهیر شوروی را شکست دهد، برای حل این مشکل "بهتر است از حیاط خلوت بگذرد".
امریکاییها بهطور سنتی اوراسیا و آسیای مرکزی را "حیاط خلوت" ژئوپلیتیکی روسیه میدانند. بنابراین آنها گزینه دوم را در دهه 80 انتخاب کردند و سپس این انتخاب را در سال 2020 تکرار کردند.
پس از رویدادهای کریمه، ایالات متحده تصمیم گرفت که باید برای درگیری بزرگ احتمالی با مسکو آماده شود و این امر مستلزم محدود کردن ماموریت خود در افغانستان است. افزون بر این، در آن زمان، افغانستان دیگر به شدت به واشنگتن علاقه مند نبود.
پرسش: به نظر شما چرا توافقنامه امنیتی دوجانبه بین ایالات متحده و افغانستان نقض شد؟
پاسخ: در واقع، جمهوری افغانستان و واشنگتن یک سند مشترک داشتند - یک توافقنامه امنیتی دوجانبه. برپایه آن، ایالات متحده باید یک سال پیش از تصمیم گیری درباره ای بیرون شدن نیروهای امریکایی از افغانستان، کابل را مطلع می کرد. اما در نهایت این مفاد قرارداد را که خودشان امضا کردند، نقض کردند.
در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، گفت و گوی کابل و واشنگتن نزدیک به چهار سال پیش از امضای سند نهایی به طول انجامید، این امر به کندی انجام شد. من نمی دانم چرا امریکایی ها این توافق را نقض کردند. شاید به این دلیل که آنها همیشه افغانستان را شریک ضعیفی می دانستند که بدون کمک ایالات متحده نمی تواند کار کند و نیازی به حضور در مراسم نیست.
در جون 2021، کمتر از دو ماه پیش از فروپاشی جمهوری، یک هیئت کوچک افغانستانی از واشنگتن بازدید کرد: رئیس جمهور اشرف غنی، دکتر عبدالله عبدالله، حمدالله محب مشاور امنیت ملی و من. من رسما عضو نبودم اما غنی با اصرار از من خواست که با او همراه شوم و در گفت و گو با من خاطرنشان کرد که به این سفر اعتماد ندارد.
سپس در واشنگتن در چندین رویداد شرکت کردیم. ابتدا، در 23 جون 2021، یک شام مشترک با گروه بزرگی از افراد با نفوذ - از جمله دیوید پترائوس، مدیر کل پیشین سیا، سه سفیر پیشین امریکا و چندین جنرال - ترتیب داده شد. تنها یک نفر از اداره ریاست جمهوری امریکا وجود داشت - تام وست، که امروز نماینده ویژه امریکا برای افغانستان است.
در مجموع، 50 تا 60 نفر از افراد با نفوذ در واشنگتن در این رویداد شرکت کردند. اشرف غنی سپس به من گفت، که نمیخواهد در چنین نشستی از بایدن انتقاد کند، که فردا یک نشست ویژه در کاخ سفید خواهیم داشت و بنابراین ارزش دارد که از قالب شام برای رساندن پیام مثبت به تیم ریاستجمهوری استفاده کنیم.
پرسش: اشرف غنی در آن زمان درباره ای چه چیزی صحبت کرد و چه واکنشی از سوی امریکایی ها دریافت کرد؟
پاسخ: غنی دیدگاه های خود را در پیوند با قصد امریکایی ها برای بیرون شدن از افغانستان برای حاضران تشریح کرد و آنها محترمانه به صحبت های او گوش دادند. سپس تبادل نظر صورت گرفت. آخرین سخنران در این شام مشترک پترائوس بود. رئیس پیشین سیا گفت، که دولت امریکا تصمیم گرفته است طوری رفتار کند که انگار در یک جنایت بزرگ دست داشته است. جنرال پترائوس به اشرف غنی گفت: استخبارات سیاسی و نظامی امریکا جنایات را در کشور شما تأمین مالی خواهد کرد: اگر شجاعت عمل در چنین شرایطی را دارید، به شما تبریک می گویم، اما اقدامات ما شبیه جنایات خواهد بود.
یک روز پس از آن در کاخ سفید نشستی برگزار شد که قرار بود اشرف غنی و عبدالله عبدالله مستقیماً در آن شرکت داشته باشند. برنامه این بود که در اتاق دیگری منتظر بمانم. اما در آخرین لحظه از من دعوت کردند تا در گفت و گو با رئیس جمهور امریکا شرکت کنم.
پرسش: شما شخصاً با جوزف بایدن چه گفت و گوی داشتید؟
پاسخ: بایدن به من سلام کرد و گفت که از کار دشوار معاون رئیس جمهور باخبر است، زیرا خودش پیش از این پستی مشابه داشته است. از او سپاسگزاری کردم و اجازه خواستم سه پرسش بپرسم.
یکم: آیا روند مذاکرات در دوحه بین ایالات متحده و گروه طالبان یک روند صلح است یا آماده سازی برای تغییر رژیم در افغانستان؟ دوم: آیا پشتیبانی لجستیکی، مالی و نظامی شما پس از بیرون شدن نیروهای امریکایی از افغانستان ادامه خواهد داشت یا خیر؟ و سوم: اگر گروه طالبان کابل را محاصره کنند، آیا در مواقع اضطراری "پلان B" دارید و چگونه می توانیم جلوی فروپاشی جمهوری را بگیریم؟ آیا پس از بیرون شدن نیروهای شما سازوکاری برای کار مشترک ما (از طریق سفارت، ساختار وابستههای نظامی و...) ایجاد میشود، چه شکلی از حضور امریکا در افغانستان انتظار میرود؟
بایدن در پاسخ گفت، که اینها پرسش های اساسی خوبی هستند، اما جنرال لوید آستین، رئیس پنتاگون باید درباره ای آنها توضیح دهد. خود رئیس جمهور امریکا از پاسخ دادن طفره رفت.
پرسش: آیا توانستی با آستین ارتباط برقرار کنی؟ پس از گفت و گو چه نتیجه ای برای خود گرفتید؟
پاسخ: موفقیت آمیز بود، پس از گفت و گو با بایدن، نشست بزرگی با جنرال آستین برگزار شد. وی گفت، که امریکایی ها به کمک های نظامی خود به کابل ادامه خواهند داد. من پرسیدم اگر به کمک های نظامی برای جمهوری ادامه می دهید، پس چرا قرارداد لجستیک در 1 سپتمبر 2021 به پایان می رسد و هیچ قرارداد دیگری پس از آن تاریخ ادامه نمی یابد. آستین پاسخ داد، که جنرال معینی به نام بوزر به افغانستان خواهد آمد و تمام جزئیات و جزئیات چگونگی ادامه کمک های نظامی ایالات متحده به دولت جمهوری خواه در کابل را توضیح خواهد داد. من پرسیدم، آیا در صورتی که کابل از سوی گروه طالبان محاصره شود، "پلان B" وجود دارد؟ رئیس پنتاگون پاسخ داد: بلی، کمک های هوایی امریکا ادامه خواهد داشت. و دوباره گفت، که جنرال باسر در سفرش به افغانستان همه چیز را برای ما توضیح خواهد داد.
به عبارت دیگر، ما در آن زمان حتی یک پاسخ مشخص از شریک های امریکایی خود دریافت نکردیم. اما آنها به ما قول دادند که ایالات متحده هرگز به جمهوری افغانستان خیانت نخواهد کرد، گفت و گوهای دوحه روند تغییر رژیم نیست، آنها تأکید کردند، که آبروی خود را حفظ می کنند و زیر قول های خود نمی روند. در یک کلام، با یک سخنرانی سیاسی درشت و شیرین، ما را برای مدتی طولانی خواباندند.
من اضافه می کنم، که در آن زمان سومین نشستی در واشنگتن برگزار شد - با ویلیام برنز، رئیس سیا. غنی، عبدالله و من هم شرکت کردیم و طولانی ترین گفت و گو بود، سه ساعت طول کشید. در همه ای این 180 دقیقه، برنز توضیح داد، که ایالات متحده شهرت خود را به عنوان یک متحد قابل اعتماد حفظ کرده است: ما مراقب هستیم، او گفت، ما طالبان را متوقف خواهیم کرد، اگر آنها کابل را محاصره کنند، ما به فشار نظامی بر آنها ادامه خواهیم داد. در عین حال، برنز گفت، که دولت بعدی در افغانستان باید از طریق توافقنامه صلح با طالبان تشکیل شود و ایالات متحده با گزینه های دیگر مخالفت خواهد کرد. پس از گفت و گو با رئیس سیا، به کابل برگشتیم. و تناقض بین وعده و عمل امریکایی ها بلافاصله آشکار شد. زمانی که گروه طالبان چند هفته بعد کابل را محاصره کردند، ما نیز هیچ کمکی از سوی ایالات متحده دریافت نکردیم.
پرسش: جنرال بازر که بالاخره در آن زمان به کابل رسید، توضیحی به شما داد؟
پاسخ: او گفت که مقدمات تخلیه سفارت امریکا در حال انجام است، اما او اطمینان داد که "این یک رویه عادی است" و "همه چیز درست خواهد شد". من بعد صبرم را از دست دادم، حتی فریاد زدم و گفتم که امریکایی ها به سادگی کشور ما را ترک می کنند، ما را فریب می دهند، دروغ می گویند.
بیست سال است که شعارهای امریکا در افغانستان ابتدا مبارزه با تروریسم است، بعد ثبات افغانستان و پاکستان، بعد حفاظت از مناطق پرجمعیت، بعد روند صلح، بعد وعده کار سفارت امریکا و در نهایت... در پایان آنها می گویند، که تخلیه یک روش عادی است. این قبلاً ابطال دروغ بود.
اما داستان جالب دیگری هم وجود داشت - کمی زودتر از اول، در فیبروری 2020 اتفاق افتاد. در آن زمان من و رئیس جمهور غنی در آلمان بودیم و در یک کنفرانس امنیتی بین المللی شرکت داشتیم. در آنجا با مایک پمپئو وزیر امور خارجه امریکا، هایکو ماس وزیر امور خارجه آلمان و ینس استولتنبرگ دبیرکل ناتو دیدار کردیم. پمپئو، متکبرترین مرد در دولت دونالد ترامپ، به چشمان اشرف غنی نگاه کرد و خواست: از شما در آلمان میخواهم بیانیه بدهید که شما و دولتتان از توافق امریکا با طالبان در دوحه پشتیبانی میکنید. این یک دیکتاتوری کاملاً آشکار بود. غنی که در ایالات متحده تحصیل کرده و به خوبی انگلیسی صحبت می کند، گفت، که این غیرممکن است و از من خواست که توضیح دهم چرا نتوانستیم چنین اقدامی را انجام دهیم.
پرسش: و به وزیر امور خارجه آمریکا چه گفتید؟
پاسخ: من حقیقت را گفتم: آقای وزیر، ما اینجا گروگان و اسیر شما نیستیم." اگر ما از توافق دوحه پشتیبانی کنیم، سندی که هرگز ندیده ایم، مردم در افغانستان فکر می کنند ما خائن هستیم. حاضر نیستم چنین بهایی بپردازم و حاضر نیستم در این اجرا شرکت کنم. اگر پس از چنین شناختی به کابل برگردیم، در آنجا کودتا می شود، میدان هوایی دیگر زیر کنترل ما نخواهد بود و نمی دانیم در این مورد چند شهروند امریکایی جان خود را از دست خواهند داد.
پس از این سخنان، پمپئو نظر خود را تغییر داد و پرسید، که چه چیزی می تواند جایگزین پیشنهاد او باشد. غنی پاسخ داد، که ما به زمان نیاز داریم، ما به افغانستان باز خواهیم گشت و در آنجا باید با نمایندگان مردم مشورت کنیم و با هم تصمیم بگیریم که چگونه تصمیم را در دوحه تکمیل کنیم. غنی گفت، که آماده ای پشتیبانی از سندی نیست که نخوانده یا ندیده است.
این یک قسمت فاش کننده بود - ایالات متحده می خواست از ما به عنوان عروسک استفاده کند، اما ما آماده نبودیم که عروسک های امریکایی باشیم.
هنگامی که به کابل برگشتیم، آماده سازی لویه جرگه/نشست بزرگ را آغاز کردیم که در ماه اگوست 2020 برگزار شد. در آنجا ما یک مأموریت سیاسی جدید از شهروندان خود دریافت کردیم، اما در عین حال مواضع سیاسی ما نه تنها تقویت نشد، بلکه برعکس، تضعیف شد.
پرسش: دلیل تضعیف سیاسی حکومت غنی را در چه میبینید؟
پاسخ: امریکایی ها از غنی خواستار آزادی 5 هزار طالبی شدند که به دلیل ارتکاب جنایات خطرناک و ظالمانه در زندان های افغانستان به دلیل فعالیت های تروریستی به سر می برند. بنابراین واشنگتن اصرار داشت که ما هزینه صلح فرضی را با آزادی چندین هزار جنایتکار واقعی بپردازیم. ما به امریکایی ها گفتیم، که نمی توانیم با این موضوع موافقت کنیم. پس از آن، ایالات متحده مستقیماً به ما گفت که دولت بعدی در افغانستان یک "اداره مسالمت آمیز" خواهد بود که "با در نظر گرفتن تنوع جامعه افغانستان" با مشارکت گروه طالبان تشکیل می شود.
و درعین حال، نمایندگان امریکایی به کابل اطمینان دادند که هدف از پروسه صلح در دوحه تغییر رژیم جمهوری نبوده، ایالات متحده ظاهراً از کثرت گرایی سیاسی پشتیبانی می کند، و آنها از غنی به خاطر مشوره های او با دولت قدردانی می کنند. مردم افغانستان از نتایج لویه جرگه/نشست بزرگ استقبال کردند.
در نتیجه ما مجبور شدیم 5 هزار طالب را آزاد کنیم که بلافاصله جنگ افزار به دست گرفتند و به مبارزه با دولت افغانستان پیوستند. در عین حال، دولت افغانستان هیچ گونه کمک نظامی و فنی از ایالات متحده دریافت نکرد. برعکس، امریکایی ها شروع به خنجر زدن از پشت به ما کردند و تمام ابزار "قدرت نرم" خود را در برابر تیم اشرف غنی به کار گرفتند.
پرسش: آیا ایالات متحده "جبهه دوم" را در برابر دولت افغانستان باز کرد؟
پاسخ: در واقع، بلی، آنها از "قدرت نرم" خود در برابر جمهوری استفاده کردند. رسانه های زیر کنترل واشنگتن در افغانستان به اتفاق آرا رئیس جمهور غنی را به تشنگی قدرت و فساد متهم کردند و یک کمپین تمام عیار برای بی اعتبار کردن حکومت جمهوری و تضعیف موقعیت آن در کشور آغاز شد.
اتفاقاً پیش از این، این اتفاق افتاده است. پس از سال 2015، ایالات متحده بارها از "قدرت نرم" در برابر جمهوری استفاده کرد. در آن زمان در افغانستان 250 ایستگاه رادیویی وجود داشت که از سفارت ایالات متحده کمک مالی دریافت می کردند، ده ها کانال تلویزیونی، روزنامه های زیادی... ما تنها یک شبکه تلویزیونی دولتی را زیر کنترل داشتیم که افزون بر این محبوب ترین شبکه تلویزیونی نبود.
از سال 2018، این ابزارهای "قدرت نرم" تقریباً آشکارا در برابر جمهوری کار کرده اند. رسانههای افغانستان زیر کنترل امریکا گفتند که گفته میشود یک "طالبان" جدید ظهور کرده است، که گروه طالبان دیگر در برابر حقوق بشر نیستند، نه در برابر حقوق زنان، که گفته میشود طالبان تغییر کرده و اکنون به تنوع قومی، مذهبی و فرهنگی افغانستان احترام میگذارند. و غیره. در عین حال خود نمایندگان طالبان هم چنین چیزی نگفته اند.
زمانی که دولت افغانستان آماده ایجاد یک اداره مشترک موقت با گروه طالبان، زیر فشار امریکایی ها بود، امریکایی ها دیگر صدای ما را نشنیدند، زیرا آنها گزینه دوم را برای حضور پس از افغانستان پذیرفتند - انتقال تمام قدرت در افغانستان به گروه طالبان، که یک جنبش تندرو است که بدون مقامات بالا از منافع ایالات متحده دفاع می کند.
پرسش: بزرگترین اشتباه حکومت جمهوری افغانستان در سال های آخر عمرش را چه می نامید؟
پاسخ: بزرگترین اشتباه ما اعتماد کورکورانه به امریکا و وعده های غرب دسته جمعی است. همچنین اشتباه بزرگ ما این بود که کشورهای دیگر منطقه به ویژه روسیه یک پروسه صلح موازی ایجاد کردند که ایالات متحده از آن پشتیبانی نکرد و ابتکارات مسکو را خراب کرد، در حالی که کابل در کنار امریکایی ها بود و این پروژه های جایگزین منطقه ای را نادیده گرفت.
موضع کابل بسیار ضعیف بود، بیش از حد به حرف واشنگتن گوش داد، شاید خود رئیس جمهور غنی توطئه غرب در برابر کشور ما را عمیقاً درک نکرد، در نتیجه برخلاف روند روسیه عمل کرد. در نتیجه، تنها یک محاکمه در دوحه که تحت کنترل ایالات متحده بود، در دستور کار سیاسی باقی ماند.
در واقع، این یک توطئه در برابر کابل بود: در نتیجه تلاش های واشنگتن، ما هیچ متحدی در منطقه نداشتیم، و زمانی که ما ضعیف شدیم، ایالات متحده شروع به سوء استفاده بی رحمانه از نقاط ضعف ما کرد. اگر زمانی از روند صلح روسیه و ابتکارات مسکو در مورد افغانستان پشتیبانی کرده بودیم، تا این حد به واشنگتن وابسته نبودیم. و آن وقت فروپاشی جمهوری طبق سناریوی فروپاشی خانه کارتنی رخ نمی داد. فکر می کنم این بزرگترین اشتباه ما بود.
پرسش: چرا امریکایی ها در نهایت به جمهوری افغانستان خیانت کردند و دقیقا چه کسی پشت این خیانت است؟
پاسخ: از این گذشته، هم دولت ترامپ جمهوریخواه و هم دولت دموکرات بایدن سهم جمعی در بازگشت گروه طالبان به قدرت و نابودی افغانستان داشتند.
من فکر نمیکنم این تصمیم حزب های جمهوریخواه یا دموکرات امریکا باشد، این تصمیم "دولت عمیق" امریکا بوده است. یادآوری می کنم که این روند در آغاز از سوی اوباما آغاز شد که بیدرنگ پس از مرگ بن لادن گفت و گوها با گروه طالبان را آغاز کرد. سپس این ترامپ بود که خواستار پشتیبانی کابل از توافق با گروه طالبان در دوحه شد. سپس بایدن که آماده سازی توافق دوحه را به گردن ترامپ انداخت، اما با این وجود آن را لغو نکرد.
به نظر من، خیانت به افغانستان گناه "دولت عمیق" در ایالات متحده است و نه حزب های جمهوری خواه یا دموکرات. "دولت عمیق" امریکا، دایره باریکی از افراد با نفوذ که چنین راهبرد هایی را ترسیم می کنند، راه هایی را برای آینده انتخاب می کنند - آنها هستند که تصمیم گرفتند که افغانستان دیگر ارزش پشتیبانی پیشین را با همه پیامدهای بعدی ندارد.
پرسش: "عمیق های دولت" در ایالات متحده کیست؟
پاسخ: تکنوکراتهایی که نه من و نه شما آنها را میشناسیم، با کار کردن برای همه دولتها، برای سیا و پنتاگون زنده میمانند. گروههای لابی قوی زیادی در آنجا وجود دارند و میدانند که نمای خارجی قدرت ایالات متحده باید لیبرال باشد، اما قدرت واقعی ایالات متحده هرگز لیبرال نیست، بلکه همیشه یک عمودی بسیار سفت و سخت است. هنگامی که نهادهای امریکایی و مقامات آنها باید از موقعیت هژمونیک ایالات متحده در جهان دفاع کنند، مانند دیکتاتوری های خشن عمل می کنند، اگرچه در ظاهر ظاهر لیبرال تقریباً نمونه ای دارند.
پرسش: پس شما بر این باورید، که لیبرالیسم نقش واقعی در سازماندهی قدرت در ایالات متحده ندارد؟
پاسخ: لیبرالیسم امریکایی بسیار گزینشی است. اگر یک نفر با یک تابلو به تظاهرات در مسکو برود یا چند نفر در تهران دست به اعتراض بزنند، تقریباً به خبر اصلی در امریکا تبدیل خواهد شد. اما زمانی که صدها امریکایی کاخ سفید در واشنگتن را با شعارهای اعتراض آمیز محاصره کردند یا هزاران بریتانیایی راه های لندن را بسته کردند، هر کاری انجام شد تا این خبر واقعی در فضای اطلاعاتی امریکا پخش نشود. چند اوکراینی کشته شده یک تراژدی وحشتناک برای لیبرالیسم امریکایی است و ده ها هزار فلسطینی کشته شده قربانیان اجتناب ناپذیری هستند.
من فکر میکنم تشکیلات امریکایی از لیبرالیسم زمانی استفاده میکند که مناسب باشد و آن را نادیده میگیرد. مقام های امریکایی بازیگران خوبی هستند. مدت هاست متوجه شده ام که یک شهروند عادی امریکایی و یک مقام امریکایی افراد کاملاً متفاوتی هستند. امریکاییها انسانهای خوبی هستند، درست مانند نمایندگان همه ملتهای دیگر. با این حال، یک مقام امریکایی فردی است که مستقیماً به چشمان شما نگاه می کند و بی شرمانه دروغ می گوید.
پرسش: در سیاست، هدف اغلب وسیله را توجیه می کند...؟
پاسخ: ایالات متحده از هر ابزاری برای نگهبانی از هژمونی و موقعیت امریکا در جهان استفاده می کند. برای این مأموریت، برای این هدف، هر اخلاقی، هر اصولی را زیر پا می گذارند. زمانی که ایالات متحده مأموریت ویژه ای را در بیرون از کشور انجام می دهد، از تمام قابلیت هایی که زیر کنترل خود است، به طور کامل استفاده می کند.
آخرین گفتگوی من با مقام های امریکایی از طریق تیلیفون با انتونی بلینکن وزیر امور خارجه امریکا در اگوست 2021 بود. در آن زمان من و رئیس جمهور غنی به او گفتیم که گروه طالبان کابل را محاصره کرده اند، اما با ایالات متحده یک توافقنامه امنیتی داریم که بر اساس آن امریکایی ها باید از ما پشتیبانی کنند.
بلینکن در پاسخ گفت، که شما در افغانستان قانون اساسی دارید اما سند ضعیفی است. پیش از این، نمایندگان امریکا مدام می گفتند، که دستاورد اصلی 20 سال حضورشان در افغانستان، قانون اساسی افغانستان و نظام دولتی-سیاسی ایجاد شده بر اساس آن بوده است. در اگوست 2021، یکی از بالاترین مقامات ایالات متحده آشکارا گفت، که این قانون اساسی یک سند غیر ضروری است...
مقام های امریکایی و بلینکن یکی از آنهاست، مکانیسم های تصمیم گیری افقی ندارند، تنها اشکال عمودی دارند. و بلینکن سپس یک هدف ایالات متحده را به ما دیکته کرد: به سادگی افغانستان را ترک کنیم و آنچه را که خود امریکایی ها برای 20 سال می گفتند، نشنوند.
پرسش: از رویدادهای که در افغانستان رخ داد چه درسی گرفتید؟
پاسخ: من به همه نسل های جدید افغانستانی ها سفارش می کنم که این درس را به خاطر بسپارند. درس این است: شما اکنون و در آینده سخنان شیرین زیادی را از خارجی ها، به خصوص از امریکایی ها خواهید شنید، اما بسیار متوجه باشید.
به این حرف ها اعتماد نکنید هرگز به خاطر این سخنان پیوندها با کشورهای همسایه را قطع نکنید. فکر نکنید آنچه از امریکایی ها می شنوید درست است. ممکن است تصویری باشد که 20، 50 یا 70 درصد واقعیت را منعکس کند، اما هرگز واقعیت صد در صد نخواهد بود.
پرسش: بسیاری از سیاستمداران، کارشناسان و روزنامه نگاران امریکایی امروز هنوز استدلال می کنند که علت مرگ جمهوری در افغانستان فساد بود، نه خیانت "دولت عمیق" در ایالات متحده ...
پاسخ: بدرستی فساد وجود داشت. اما اصلاً آن گونه نیست که رسانه های امریکایی دوست دارند درباره ای آن صحبت کنند. من تنها یک مثال می زنم. در زمان حضور امریکایی ها در افغانستان لاری های کوچک به کشورمان تحویل داده شد که قیمت هر کدام 22 تا 23 هزار دالر بود. در عین حال بودجه تعمیرات هر لاری نیز 22 هزار دالر تعیین شد. کارشناسانی که خدمات تعمیرات را انجام می دادند افغانستانی بودند اما مدیریت و قرارداد آنها در دست امریکایی ها بود، یک شرکت امریکایی بود. جزییات این قراردادها در دسترس دولت افغانستان نبود. سپس پرسیدم که چرا هزینه تعمیر لاری ها با قیمت خود لاری ها یکی است و گفتم که چنین قراردادی را برای خدمات تعمیر امضا نمی کنم. در پاسخ به من گفتند، که این قرارداد را افراد بسیار بالایی امضا کرده اند.
زمانی که امریکایی ها تصمیم به ترک افغانستان گرفتند، مدیر این شرکت به کابل آمد و گزارش داد که قرارداد او با دولت امریکا سالانه 2 میلیارد دالر است. پس از آن گفت که حاضر است همان قرارداد را به مبلغ 200 میلیون دالر با دولت افغانستان ادامه دهد. با اطلاع از این موضوع، نمایندگان امریکایی خشمگین شدند و گفتند که اگر حکومت افغانستان از قرارداد با شرایط جدید پشتیبانی کند، معلوم می شود که آنها، امریکایی ها، دزدانی هستند که سالانه یک میلیارد و 800 میلیون دالر برای خود دریافت می کنند. و این تنها برای تعمیر لاری های کوچک ...
جولیان آسانژ زمانی نوشت، که ایالات متحده افغانستان را ترک خواهد کرد و برای بار دوم قدرت را به گروه طالبان واگذار خواهد کرد زیرا مقام های امریکایی نمی خواهند مردم کشورشان بدانند که چقدر پول از افغانستان دزدیده اند. آسانژ گفت، که این افراد می خواهند با کمک گروه طالبان گناهان و جنایات خود را دفن کنند. و حق با او بود. مرگ جمهوری در افغانستان به دلیل فساد نبود. بلی، فساد وجود داشت، اما دلیل اساسی فروپاشی و فروپاشی رژیم جمهوری نبود.
دلیل اصلی تصمیم "دولت عمیق" امریکا برای پیروی از دکترین ژئوپلیتیک بسیار قدیمی دهه 60-70 قرن بیستم است. واشنگتن کشورهایی مانند روسیه و چین را تنها به عنوان مخالف خود می بیند. امریکایی ها نیروهای خود، اطلاعات، نفوذ و ساختارهای فشار خود را برای یک جنگ ترکیبی بزرگ آماده می کنند که مطمئناً در آینده رخ خواهد افتاد.