"برای پرداختن به این موضوع باید از هنگامی که غربی ها متوجه شدند نمی توانند در افغانستان حکومتی متحده و همراه خود به سرکار بیاورند و عملیات آنها در افغانستان در حد نابودی و یا کم اثر نمودن القاعده و نابود ساختن قدرت هجومی القاعده بود و بیش از آن نتوانستند در جامعه افغانستان تغییرات بنیادین ایجاد کنند و حتی بنیان های اجتماعی افغانستان و رسوم ملی افغانستان در هم ریخته شد و دلیل آن موج مهاجرت افغانستانی ها به دلیل از هم گسستن پیوندهای اجتماعی و عدم تعلق به وطن است . و وطن را چون هتلی می بینند که اگر کیفیت خدمات کاهش یافت باید به هتل دیگری رفت .
آمریکا برای توقف روند تغییر رویه حکمرانی طالبان، که تحت کنترل و پیش بینی غربیان و امریکا نیست ! چه خواهد کرد؟
۱-در وهله ی نخست؛ کشاندن پای سازمان استخبارات پاکستان در گروه ها و هسته های خودسر طالبان است. بزودی امریکا به وسیله استخبارات پاکستان، هسته های خودسر طالب را تقویت مالی و تسلیحاتی خواهد ساخت.
۲-دومین کار، ارسال سلاح و پول برای گروه تروریستی افراطی که از مدارس حقانی هسته های آنان ایجاد و از طریق سازمان استخبارات پاکستان تجهیز و مسلح خواهند شد.
۳-طریق سوم، گسترش دسته های مبلغان بنیادگرای اسلامی که از سوی شیوخ کناره خلیج فارس تامین مالی می شوند .
این سه اقدام در نهایت به خلق تهدیدات امنیتی از درون افغانستان ، منجر خواهد شد .
چرا که اقدامات سه گانه متحدین آمریکا برای جوامع بسته کاربرد دارد با گسترش ارتباطات همه جنبه جامعه افغانستان با همسایگان خود ، نقشه های و برنامه های سه گانه آمریکا ، خنثی خواهد شد".
"یکم- موقف روسیه درمقابله با تهدید های تروریستی ناشی از موجودیت پناهگاه های امن آنها در افغانستان زیر حاکمیت طالبان که تعداد آنها به بیش از بیست گروه می رسد، یک موقف ثابت، با دید دور نگرانه و مبتنی بر واقعیت ها است. اظهارات کابلوف می تواند جنبه های تاکتیکی داشته باشد تا از بروز بیشتر بحران در افغانستان تحت حاکمیت طالبان، جلوگیری شود. تلاش کابلوف به اساس خطوط اصلی دکتورین سیاست خارجی و امنیتی روسیه که در سال 2023 اجرایی شد، جلوگیری از حلقه تشنج در ماورای منطقه ای آسیای مرکزی است که ممکن بحران افغانستان تحت حاکمیت طالبان، آن را بوسیله شعاع نا امنی اش، تحت تاثیر قرار دهد؛
دوم- روسیه در تلاش است تا از طریق دیپلماتیک و رایزنی با شرکای منطقه ای، طالبان را وادار به تشکیل یک حکومت فراگیر نماید تا از همه مردم نمایندگی کند و مخالفان طالبان، جز آن باشند. اگر این کار صورت بگیرد، هیچ نیازی برای مداخله فرا منطقه در وضعیت افغانستان، نیست و این به معنای شکست اجنداهای تروریستی خلاف منافع روسیه است؛
سوم- اگر طالبان هشدار های روسیه و متفقین آسیایی را مدنظر نگیرند، به لجاجت و یکدنگی به حکومت استبدادی شان در افغانستان، ادامه دهند، گزینه های مناسب همگرایی با منطقه و تلاش برای آرام سازی افغانستان را که در دستور کار متفقین آسیایی قرار دارد، انتخاب نکنند، بدیل طالبان یعنی مخالفان این گروه، نماینده منطقه خواهد بود و این به معنای ختم پروژه طالبانی است. طالبان حالا کم کم این موضوع را درک کرده اند و تلاش می کنند قبل از وقوع بحران غیر قابل پیشگیری، کار های را انجام دهند. اما باید مدنظرداشته باشیم که در چنین مواردی، این گروه نمی تواند یک دست و متحد و در یک مسیر حرکت کند. چون با کارت طالبان، کشور های مختلفی بازی می کنند که همه ثبات و صلح افغانستان و منطقه را نمی خواهند. کشور های مختلف از ابزاری مانند طالبان، در جهت منافع امنیتی، سیاسی و اقتصادی شان، بهره می برند. این کار طالبان را در موقعیت دشواری قرار می دهد".
"چیزی که واضح است این است که دیگر امریکا نمی تواند با رویکرد یک جانبه گرایانه، اجندا های سیاسی و امنیتی خود را در افغانستان تطبیق کند. چون هم واکشن منطقه به حضور و مداخله مستقیم امریکا شدید است و هم بحران های فراگیر در عرصه نظام بین الملل، مجال چنین کاری را برای امریکا نمی دهد. روس ها این مسئله را درک کرده اند و تلاش دارند تا معضل افغانستان را قبل از هرگونه اقدام امنیتی ساز که منجر به تشنج بیشتر در سطح منطقه شود، با ابزار های دیپلماتیک، سیاسی و مداخله معنی دار سیاسی، حل و فصل کنند و اجازه ندهند، امریکا دوباره کنترول وضعیت را به دست گیرد و بحران تهدید های امنیتی بر منافع آسیای مرکزی، روسیه و چین، بیشتر شود".