یکی از باشندگان آرتموفسک می گوید که چگونه ارتش اوکراین عصب صورت او را قطع کرد

یکی از ساکنان آرتموفسک گفت که چگونه توسط ارتش اوکراین مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
Sputnik
به گزارش اسپوتنیک، نظامیان اوکراینی یکی از ساکنان آرتموفسک را دو بار کتک زدند و به او مشکوک بودند که یک جاسوس روسی، یک "نیروهای مسلح روسی" و یا یک "پیشخدمت" باشد.
شهر آرتموفسک در ماه می امسال آزاد شد. قبل از آن، حدود 9 ماه، شهر تحت کنترل نظامیان اوکراینی و ملی گرایان بود، عملیات نظامی انجام می شد.
این مرد به اسپونتیک گفت: او میخواست از یک سیم از برج مخابرات برای ایجاد ارتباط تلفنی برای خود بکشد و او نمیدانست که نظامیان اوکراین در آنجا حضور دارند، نظامیان اوکراین به او گفتند که بگوید از ارتش روسیه است و به آنها تسلیم شده است. این وظیفه آنها بوده است که روزی دو نفر (از نیروهای مسلح روسیه) را پیدا کنند که اعتراف کند که به آنها تسلیم شده است.
عملیات ویژه روسیه در اوکراین
استخوان های درهم شکسته؛ اخبار بد برای اوکراین از جبهه
نظامیان لپ تاپ و گوشی او را به اتهام جست و جوی آثار همکاری او با روس ها برداشتند و سپس او را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
او به یاد می‌آورد: "آنها کلاهی روی چشمانشان گذاشته‌اند، دستبند به دستانش زدند. پس از فهمیدن اینکه هیچ ردیابی در مقابل آنها نیست، مرد آزاد شد، اما وسایلش پس داده نشد."
در بهار او دوباره به دست ملی گرایان افتاد. در آن زمان، آپارتمان سوخته بود، مرد، همسر و همسایه اش در خانه دیگری پنهان شده بودند. با این حال، گاهی اوقات مرد به آپارتمان خود ظاهر سری می زد تا از بقایای اموال و همسایگان مراقبت می کند. او توضیح داد: "برف را پاک کردم، تکه های چره را از مسیر برداشتم به طوری مردم اینجا زندگی می کنند، تا غارتگران از اینجا بالا نروند."
پس از اینکه یک بار دیگر در آپارتمان ظاهر شد ، مرد در کمین قرار گرفت معلوم شد که اوکراینی ها مواضع جنگی را درست در ساختمان آپارتمان ایجاد کرده اند. او به یاد می آورد: "آنها پرسیدند من کی هستم و چرا تک تیرانداز به سمت من شلیک نمی کند."
نیروهای اوکراینی 47 بار در روز قلمرو دونتسک را گلوله باران کردند
اوکراینی ها به ظن اینکه این مرد نظامی است او را حستجو کردند، به دنبال خالکوبی های بروی بدن او گشتند و حتی از او پرسیدند که آیا شما مدت هاست به واگنر پیوسته اید یا نه. در حالی که او روی زمین بسته شده بود، یکی از نظامیان با یک بوت نظامی سنگین به صورت او لگد زد. این مرد با شکوه گفت: عصب صورتم شکسته، لب و سوراخ بینی ام را حس نمی کنم. من بینی ام را حس نمی کنم. استخوان صورت - به سمت داخل خرد و خمیر است"
خود مرد خود و همسایه هایش را "پیشخدمت" می نامد. او گفت: "به همین دلیل (در منطقه جنگی) ماندیم زیرا منتظر آمدن روس ها بودیم. با این حال، او هنوز از جان خود می ترسد و فقط پذیرفت که به شکل ناشناس با وی مصاحبه شود.
بحث و گفتگو