گزارش نشرشده توسط فرمانده نیروهای مسلح آسترالیا براساس اظهارات حدود ۴۰۰ شاهد، بیش از ۲۰ هزار سند و بالاتر از ۲۵ هزار عکس، ترتیب شده است. در میان این اسناد، شواهد کافی درمورد جرایم جنگی نظامیان آسترالیایی در افغانستان، منجمله ۳۹ قتلی که از سال ۲۰۰۵ الی ۲۰۱۶، موجود است.
پس از نشر این گزارش، نخستوزیر آسترالیا طی یک تماس تلفونی با محمد اشرف غنی، رئيس جمهور افغانستان وعده سپرد که تحقیقات عادلانه انجام دهد.
سیما سمر، وزیر دولت در امور حقوق بشر افغانستان در مصاحبه ویژه با آژانس خبری اسپوتنیک افغانستان گفت که "آنها هیچ شکایت و عرضی از ولایت ارزگان دریافت نکرده اند". به گفته وی، باید خانوادههای قربانیان پیدا شوند و به آنها کمک صورت بگیرد. وی در جواب به اینکه حکومت چگونه میتواند درمورد چنین جرایم تحقیقات کند، گفت که در این راستا میتواند دیوان کیفری بینالمللی کمک کند، و "حکومت افغانستان نمیتواند این کار را انجام دهد".
محمد عمر شیرزاد، والی ولایت ارزگان در مصاحبه با اسپوتنیک افغانستان گفت:
"ما از مقامات آسترالیایی بخاطر اینکه آنها درمورد این جرایم تحقیقات انجام میدهند و مجرمین را به سزای اعمال شان میرسانند، سپاسگزاریم. ولایت ارزگان آماده است در راستای تحقیقات درمورد این جرایم با مقامات آسترالیایی همکاری کند. اگر مقامات آسترالیایی بخواهند به خانوادههای قربانیان کمک کنند، ما این کمک را به آنها میرسانیم".
در مجلس سنای افغانستان گفته اند که معذرتخواهی مقامات آسترالیایی کافی نیست، مجرمین باید در دیوان کیفری بینالمللی محاکمه شوند و مقامات آسترالیایی باید به خانوادههای قربانیان غرامت بپردازند.
اسپوتنیک افغانستان در ولایت ارزگان خانوادههای قربانیانی که توسط نظامیان آسترالیایی به قتل رسیده اند، پیدا کرده است.
شایسته خان، باشنده ولایت ارزگان، بردار مرزا خان، یکی از افرادی که ۸-۹ سال قبل به دست نظامیان آسترالیایی شهید شده است، میگوید:
همه چیز وقتی آغاز شد که طیاره نظامیان آسترالیایی روی تپهای در نزدیکی خانه ما، نشست کرد. برادرم در آسیاب بود. پدرم در قبرستان. مادرم و برادرانم در خانه بودند. نظامیان آسترالیایی دروازه را شکستند و وارد خانه ما شدند. آنها مرزا برادرم را به قتل رساندند و یک برادر دیگرم را زخمی ساختند. آنها او را به شکل بیرحمانه کشتند. نخست به وی شلیک کردند، سپس سگ را به جانش انداختند. سگ شان به گردن برادرم چسپید، دقیقا به جایی که مرمی خورده بود. سپس آنها به سر و شانههایش شلیک کردند. پس از آن، جسد وی را دور بردند و پوشاندند. پس از بازگشت، آنها خانه ما را تلاشی کردند، اما هیچ چیزی نیافتند. ما در خانه سلاح و مهمات نداریم و علاقمند نگهداری آنها نیز نیستیم. وقتی برادر و داماد ما خانه میآمدند، آنها را نظامیان آسترالیایی ایستاد کردند. نظامیان آنها را با خود بردند و موتر شان را آتش زدند. پس از آنکه آنها مادرم را رها کردند (او را در خانه نگه داشته بودند)، او به جانب جسد برادرم رفت و فریاد زد. مادرم به باشندگان قریه از وقوع این حادثه خبر داد و آنها کمک کردند و جسد برادرم را به مسجد بردند. وقتی ما به خانه برگشتیم، دیدیم که برادرم را بیرحمانه به قتل رسانیده اند. تمام بدنش در خون بود، و در آن نشانهای دندانهای سگ و جاهای مرمی دیده میشد. به این عکس ببینید، او را در همین لباس آبی کشتند، ما هم در همان لباس دفنش کردیم.
- چرا نظامیان آسترالیایی برادر شما را کشتند؟
ما نمیدانیم که چرا آنها برادرم را کشتند. شاید آنها فکر میکردند که ما با طالبان رابطه داریم، اما در خانه ما نه سلاح و نه مرمی بود. گناه ما چه بود؟ آنها تمام خانه ما را تلاشی کردند.
- شاید آنها قبل از این واقعه با برادر شما اختلاف نظر داشتند؟ شما چطور فهمیدید که آنها نظامیان آسترالیایی اند؟
نخیر! ما حتی آنها را نمیشناختیم که چگونه افرادی اند. ما لباس و بیرق آنها را میشناسیم. ما فرق میان آسترالیاییها و امریکاییها را میدانیم. آنها همیشه بر خانهها حمله میکردند.
این واقعه بر خانواده شما چه تاثیر داشت؟
ما مجبور بودیم که تمام عکسها و نشانیهای مرزا خان را پنهان کنیم تا والدین آنها را نبینند، بخاطریکه پس از این واقعه، آنها از نگاه عصبی صحتمند نیستند. تا سرحدی که به محل قتل برادرم میروند و او را صدا میکنند، گویا او دوباره برمیگردد. ما میخواستیم اتاق برادرم را برای عروسی آماده کنیم. ما به او اتاق انتخاب کردیم، اما پس از مرگ او تمام اعضای خانواده وقتی وارد آن اتاق میشد، گریه میکرد. ما مجبور به تخریب آن اتاق شدیم. پدرم هر بار از دیدن اتاق ناراحت میشد. به عروسی فقط چهار روز مانده بود. تمام آمادگیها گرفته شده بود. تمام اشیا و موادی که برای عروسی جمعآوری شده بود، در مراسم دفن و فاتحه اش استفاده شد.
- پس از آنکه برادر تان شهید شد، شما به پولیس و یا مقامات محلی مراجعه کردید؟
بزرگان و تمام باشندگان نزد والی رفتیم. ما شکایت کردیم که چندین واقعه صورت گرفته که در نتیجه اقدامات (نظامیان آسترالیایی) در منطقه ما افراد بیگناه کشته میشوند. حاجی سردار را کشتند، راشد خان و یکی از پسرانش را کشتند و پسر دیگرش را زخمی ساختند. ما از آنها خواستیم تا به این پایان دهند. اما نه زور ما به آسترالیاییها میرسید و نه زور والی. من خودم با حبیب نزد فرمانده نیروهای آسترالیایی رفتم. من با او صحبت کردم و پرسیدم که چرا با ما چنین ظلم میشود و ما کشته میشویم. آنها گفتند که این یک اشتباه بوده و دیگر تکرار نمیشود. ما از مقامات آسترالیایی میخواهیم تا قاتلین نزدیکان ما در افغانستان محاکمه شوند و همچنان به ما غرامت نقدی بخاطر آسیبی که رسانیده اند، بپردازند. آنها خود میدانند که چه آسیبی رسانیده اند: خانهها را خراب کرده اند، موتر را آتش زدند. شما خود میدانید که اسلام درمورد حمله و داخلشدن در خانه بیگانه چه حکم دارد.
مریم، مادر مرزا خان، فردی که توسط نظامیان آسترالیایی در ارزگان به شهادت رسیده است، میگوید:
نظامیان آسترالیایی پسرم را کشتند. نظامیان به قریه ما آمدند. من با نواسههای کوچکم در خانه بودم. دو مرد مرا محاصره کردند. نظامیان آسترالیایی قدبلند بودند. آنها مسلح بودند. من عذر کردم که پسرم را نکشید، اما آنها او را به قتل رساندند. بعد از آن پرواز کردند. من بیرون شدم. به تن پسرم واسکت بود، آنها واسکت اش را کشیده بودند، تلفونش را گرفته بودند و به زیر زنخش شلیک کرده بودند. آنها یک مرد دیگر را نیز به قتل رسانیده بودند، او سردار خان بود. او برای عروسی پسرم آمادگی میگرفت. او نیز مثل پسر من بیگناه بود. من همیشه درمورد او فکر میکنم. خاطرات او برای همیشه در حافظه ام هست. پسرم بسیار میخواست عروسی کند، همیشه درمورد روز عروسی پرسان میکرد. ما آمادگیها را آغاز کردیم، او بسیار خوش بود. برای فرزندان دیگرم که عروسی کرده اند، من سه سه گوسفند داده بودم، میخواستم برای این پسرم ۵ گوسفند بخرم. عروسی بسیار نزدیک بود. آنچه برای من باقی مانده – خاطرات او و نامزادش است که به پسر دیگرم عروسی کردیم. عروس خوش نبود و خانواده اش نمیخواست عروسی برگزار شود. تمام زندگی خود را من حالا در این پسرم که زنده مانده میبینم. او برایم همه چیز است. دخترم دیوانه شده است. او شاهد جریان واقعه بود. پسر بزرگم نیز پس از آنچه دیده، حالت روانی اش خوب نیست. من میخواهم از قاتل پسرم بپرسم که پسرم چه گناهی داشت؟ چرا او را کشتند؟ او هیچ گناهی نداشت. چرا او را به قتل رساندند؟ میخواهم جواب بدست آورم. من هیچگاه نمیتوانم آنچه را از دست داده ام، دوباره به دست بیاورم.
عبدالوارث، باشنده ولسوالی چنارتو در ولایت ارزگان در رابطه به قتل و کشتار بیگناهان توسط نیروهای آسترالیایی میگوید:
نظامیان آسترالیایی پدر و پسر کاکایم را به قتل رساندند. آنها بدون کدام محکمه و یا تحقیق، به ظن اینکه با طالبان همکاری میکردند، کشتند. اما پدر من یک دوکاندار عادی بود. با طالبان همکاری نمیکرد. آنزمان من ۷ ساله بودم. از آن واقعه ۱۲ سال گذشت. خویشاوندان به من کمک کردند تا زنده بمانم. ما از مقامات آسترالیایی خواستار پرداخت غرامت و محاکمه قاتلین هستیم.
محمود خان، باشنده دیگر ولایت ارزگان، درمورد آنچه نیروهای ویژه آسترالیایی در این ولایت انجام دادند، میگوید:
حدود ۱۲ سال قبل نظامیان آسترالیایی به خانه کاکایم داخل شدند. کاکایم، پسرش، سه زن و دو کاریگر را کشتند. و سپس گفتند که اشتباه کردند و فکر میکردند که آنها طالبان اند. ما خرسندیم که بالاخره مجرمین محاکمه میشوند، زیرا پس از این قتلها، آنها باشندگان دیگر ولسوالی را نیز بازداشت کردند.
عبدالغفور، باشنده دیگر ولایت ارزگان میگوید:
حدود ۸ سال پیش، در جریان شب نظامیان آسترالیایی وارد یک خانه شدند و ۸ نفر را به قتل رساندند و ۱۱ تن را زخمی ساختند. در میان کشتهشدگان ۳ زن و کودک بود. الله داد، خالق داد، حسین فقیر و امان الله از جمله افرادی بودند که از داخل هلیکوپتر بالای شان شلیک کردند و کشته شدند. بقیه را در داخل خانه کشتند.
عبدالواسع شرافت، باشنده ولایت ارزگان میگوید:
من در آن زمان آمر مرکز اصلاح اطفال در مرکز ترینکوت ولایت ارزگان بودم و همان روز دو نفر آسترالیایی مهمان من بودند بخاطریکه که ما محبس را تازه ایجاد کرده بودیم در این مرکز اصلاح و تربیه اطفال ما تشناب و دیگر ماشین آلات نداشتیم. به همین دلیل به آنها( پی آرتی) پیشنهاد نمودیم تا برای ما تشناب بسازند .در آن زمان یک زن و یک فرد دیگر همراه شان بودند که همان زن مسول آنان بود و برایم وعده کرد که هفته بعدی برای ما کمک میکنند .هفته بعدی به همین تاریخ در حدود سه بجه بعد از ظهر بود که آنان آمدند و در داخل دفتر خود همراه آنان یک جلسه برگزار کردیم. در همین هنگام جلسه ما در بیرون مرکز صدای شلیک شنیده شد و ما خواستیم بدانیم چه اتفاقی افتاده بود. دیدم که یک نفر بر روی زمین افتاده است و پرسیدم که چی گپ است چرا شلیک کردین؟ آنها گفتند که این فرد انتحاری بود. اما وقتی به فردی که بالایش شلیک شده نگاه کردم، متوجه شدم که این فرد خواهرزاده یکی از کارمندان ما بوده که برایش زنگ زده بوده و به دیدن مامایش آمده بوده، نه فرد انتخار کننده .این فرد را در همانجا آسترالیاییها شهید ساختند.