به گزارش اسپوتنیک به نقل از ایرنا،«مایکل هرش» خبرنگار ارشد و معاون سردبیر خبری فارین پالیسی در تارنمای این اندیشکده امریکایی، با اشاره به واکنش سرد کشورهای جهان به فراخوان دونالد ترامپ رئیس جمهوری امریکا برای تشکیل نیروی ائتلاف دریایی در خلیج فارس و تنگه هرمز برای مقابله با ایران، افزود: پیشنهاد ماه گذشته (جولای) ترامپ برای میانجیگری در اختلاف چند ده ساله هند و پاکستان، موضوع تازه ای برای رئیسان جمهوری دوره کنونی، جز تلاش برای به عهده گرفتن نقش میانجی کل در امور جهانی نبود که از دوره ریاست جمهوری تدی (تئودور) روزولت آغاز شد. وی برای میانجیگیری برای پایان دادن به جنگ ۱۹۰۵ روسیه و جاپان، برنده جایزه صلح نوبل شد.
تنها تفاوت رئیس جمهوری کنونی با دوره های پیش این است، که ترامپ این تلاش را با حداکثر ناشی گری، سوء مدیریت کرد به گونه ای که منجر به تشدید تنش ها میان این ۲ کشور هسته ای شد و "نارندا مودی" نخست وزیر هند که بسیار خشمگین شده بود، در مدت کمتر از یک هفته، نه تنها آشکارا گفت که هیچ مذاکره ای با اسلام آباد در کار نخواهد بود، بلکه به صورت رسمی ایالت کشمیر را به خاک کشورش ضمیمه کرد.
انگیزه این واکنش دهلی نو چیزی جز عدم درک درست موضع مودی توسط ترامپ نبود که با بر زبان آوردن این سخن در برابر دوربین ها که مودی از وی درخواست میانجیگری کرده است، افزون بر تحقیر وی، موجب شگفتی همراه با شادی عمران خان نخست وزیر پاکستان در سفر به واشنگتن شد. این درحالیست که هیچ یک از نخست وزیران هند به ویژه سیاستمدار ملی گرایی مانند مودی، هیچ گاه به پذیرش میانجیگری بین المللی بر سر کشمیر که دهلی نو آن را استان هند می خواند، رضایت نداده اند. آشکارترین مطلب برای ناظران این است که انگیزه ترامپ از این اظهارنظرهای نادرست گاه و بیگاه درباره یکی از پیچیده ترین و دشوارترین مسائل منطقه جنوب آسیا، ترغیب اسلام آباد برای کمک به واشنگتن در اجرای برنامه بیرون بردن نیروهایش از خاک افغانستان و همچنین شاید دانسته ها و آگاهی ناچیز وی در باره کشمیر، به استثنای پوشش مردم این سرزمین باشد. شاشی سرور مقام بلندپایه پیشین سازمان ملل متحد و عضو مجلس هند از حزب کنگره ملی، در توئیتی نوشت: من صادقانه تصور نمی کنم ترامپ کمترین آگاهی از موضوعی که در باره آن سخن می گوید، داشته باشد.
هرش در نوشتار خود در "فارین پالیسی" می افزاید: این وضع به الگویی کاملا دائمی تبدیل شده، به گونه ای که کشورهای دیگر جهان به صورت فزاینده ای به راه خود می روند، زیرا آشکار شده است که دولت ترامپ تنها منافع خود را در نظر می گیرد و هیچ علاقه ای به درک منافع احتمالی دیگران ندارد. ما شاهد اثبات این موضوع در شرق آسیا بوده ایم که ترامپ ضمن نادیده گرفتن تهدیدهای ناشی از آزمایش های تازه راکتی کوریای شمالی علیه این منطقه، مداخله اندکی در اختلافات اخیر جاپان و کوریای جنوبی به ویژه از گونه ای که واشنگتن در گذشته که از اعتبار بیشتری برخوردار بود، از آنها جلوگیری کرده بود، داشته است. همچنین ما شاهد این موضوع در خودداری دیگر کشورها از پیوستن به نیروی حفاظت از کشتی های نفتکش به فرماندهی امریکا در خلیج فارس بوده ایم، هر چند که بریتانیای تحت رهبری بوریس جانسون نخست وزیر تازه این کشور که موضع دوستانه ای نسبت به ترامپ دارد، ممکن است آن را بپذیرد. بنابراین فلسفه و شعار "نخست امریکا"ی ترامپ در عمل به چیزی تبدیل شده است که بیشتر "تنها امریکاست".
در نوشتار فارین پالیسی به قلم مایکل هرش آمده است: با گذشت ۲ سال و نیم از دوره ریاست جمهوری ترامپ، این روش برخورد از مرحله صرفا آزار دهنده فراتر رفته و شروع به تغییردادن رفتار کشورهای جهان (در قبال واشنگتن) کرده است، به گونه ای که شروع به اقدام هایی کرده اند تقریبا مانند اینکه ایالات متحده یا اصلا وجود ندارد و اگر وجود هم داشته باشد، عمدتا مانع و بازدارنده است.
اکنون سخن بسیاری از کارشناسان از اوایل دوره ریاست جمهوری ترامپ درباره به وجود آمدن بحران اعتبار ایالات متحده، بسیار خوشبیانه تلقی می شود و این همان مطلبی است که در ماه های اخیر و از هنگام تلاش یک تنه ترامپ برای تشکیل جبهه ای علیه ایران و یا متحد کردن تقریبا ناموفق دیگر کشورهای علیه هوآوی غول فنآوری چین، شنیده ایم. هرچند اکنون به نظر می رسد که این مساله از مرحله بحران نیز فراتر رفته است و به این نتیجه رسیده که در بسیاری از مناطق بحرانی جهان، بخش بزرگی از اعتبار ایالات متحده از بین رفته است.
تاکنون سران کشورها مانند شینزو آبه نخست وزیر ملی گرای جاپان به شدت برای مهار شخصیت خودپسند ترامپ تلاش کرده اند، به گونه ای که دستکم به گفته خودش، آبه وی را نامزد دریافت جایزه صلح نوبل کرده است، هر چند تنها به این نتیجه منجر شده که دریابند این وفاداری، واکنش مناسبی دریافت نکرده است. اما اکنون آنها اوضاع را چنین محاسبه می کنند که ترامپ حتی ممکن است در انتخابات ۲۰۲۰ در برابر جبهه ضعیف دمکرات ها به ریاست جو بایدن معاون رئیس جمهوری سابق پیروز شود که به معنای تهیه و فراهم کردن طرح های درازمدت و همزمان کنارگذاشتن وابستگی به واشنگتن است. یعنی معادله آشکاری به این صورت است که: شما ما را نادیده بگیرید و ما نیز شما را نادیده خواهیم گرفت.
به گفته حسین حقانی سفیر پیشین پاکستان در ایالات متحده، رویکرد ترامپ به روابط بین المللی، تعاملی است که در آن توجه اندکی به هم پیمانان تاریخی یا حتی دشمنان سنتی امریکا وجود دارد و بیشتر به قرار گرفتن در عناوین اخبار و رسانه های ایالات متحده توجه شده که ممکن است موجب محبوبیت ترامپ در پایگاه خود (جمهوریخواهان) در این کشور شود. اظهارنظرهای ترامپ در هنگام دیدار با عمران خان تنها یک هدف داشت: دریافت کمک از پاکستان برای دستیابی به توافقی با طالبان به منظور بیرون بردن نیروهای ارتش ایالات متحده از افغانستان پیش از انتخابات ۲۰۲۰، که موجب ناراحتی مودی و تصمیم وی برای سرعت بخشیدن به انضمام کشمیر به خاک ین کشور شد و تاثیر اندکی در برآورده شدن خواسته ها و اهداف ترامپ در افغانستان داشت.
روزولت برای نمونه و برخلاف رویکرد شوالیه گری ترامپ، با مطالعات و بررسی عمیق اوضاع و شرایط شرق آسیا و موازنه های قدرت در این منطقه، آگاهانه پیش بینی کرد که جاپان به قدرت برتر این منطقه تبدیل خواهد شد که منجر به مذاکره وی در باره امضای پیمان پورتسموث میان توکیو و مسکو شد. همچنین است تغییر سیاست و موضع استادانه ریچارد نیکسون با چین در دوره جنگ سرد، یا ورود عمیق جیمی کارتر و بیل کلینتون به مسائل اسرائیل و فلسطینیان در کمپ دیوید در سال های ۱۹۷۸ و ۲۰۰۰. هدف همه این تلاش های گسترده دستکم آنگونه که به جهانیان عرضه شد، افزایش منافع ایالات متحده و همه کشورهای جهان بود.
اما آنگونه که به ویژه منازعه و جدال کنونی میان جاپان و کوریای جنوبی کاملا نشان می دهد، ظاهرا ترامپ کاملا متفاوت است. نقش مسلط ایالات متحده در تثبیت اوضاع منطقه آسیا و اقیانوسیه در چند دهه گذشته، از اوجگیری کامل خصومت قدیمی میان این ۲ کشور که به زمان زیادی پیش از جنگ دوم جهانی بازمی گردد، جلوگیری کرده بود. ویکتور چا مدیر پیشین امور آسیا در شورای امنیت ملی امریکا در دوره جرج دبلیو بوش گفت: واشنگتن تا دوره دولت باراک اوباما رئیس جمهوری پیشین، برای حفظ این نقش مذاکرات سه جانبه منظمی در سطح معاونان وزیران برگزار می کرد، اما پس از آن بخش عمده ای از این تلاش ها، متوقف شده است.
به گفته استوارت پاتریک عضو شورای روابط خارجی امریکا؛ در دولت های پیشین صرف نظر از خطوط و گرایش های سیاسی آنها، اعتبار تعهدات ایالات متحده و اعمال فشار شدید در هنگام لزوم، می توانست اختلاف های جاپان و کوریای جنوبی را مهار کند. اما تضعیف مداوم جایگاه راهبردی ایالات متحده توسط ترامپ و غیرقابل پیش بینی بودن کلی وی، رفتارهای بازدارنده و تدافعی را افزایش داده است.
فارین پالیسی می افزاید: توکیو با عدم حضور نیرومند ایالات متحده، به صورت تهاجمی تری نسبت به چند دهه گذشته اقدام و عمل می کند، به گونه ای که در همین ماه اوت، ناگهان جایگاه کامله الوداد سئول را لغو کرد. این تصمیم توکیو در پی صدور حکم یک دادگاه کوریای جنوبی در باره الزام شرکت های جاپانی به پرداخت غرامت به قربانیان دوره جنگ، بر سر مسئله قدیمی کار اجباری شهروندان کره برای جاپان و سوء استفاده جنسی نظامیان این کشور از زنان کره ای، گرفته شد.
اما ترامپ با تمرکز تقریبا کامل بر روابط بازرگانی ایالات متحده با چین در رویکرد خود نسبت به این منطقه، آشکارا گفته است که هدف اصلی وی از مهار کردن کوریای شمالی، جلوگیری از ساخت راکت بالستیک دوربردی است که بتواند با کلاهک هسته ای سواحل و خاک ایالات متحده را هدف قرار دهد. بنابراین وی در حالی آزمایش راکت های کوتاه برد توسط پیونگ یانک را اقدامی کاملا عادی، دانست که شواهد حاکی از نکات دیگری بود و این راکت ها، جاپان، کوریای جنوبی و دیگر کشورهای این منطقه را تهدید می کردند. ترامپ به رغم اینکه ظاهرا با گذشت بیش از یک سال از اجلاس اولیه اش با کیم جونگ اون رهبر کوریای شمالی، تقریبا هیچ پیشرفتی به دست نیاورده و حتی این کشور تهدیدهایش را علیه همسایگانش تشدید کرده، به شخصی سازی کامل این مساله با اشاره و تکیه بر روابط عاطفی خود با کیم ادامه داده و حتی چند روز پیش گفته است: تصور می کنم که ملاقات دیگری داشته باشیم و او (کیم) یک نامه سه صفحه ای بسیار جذاب برای من نوشته که واقعا عالی است.
رئیس جمهوری امریکا سخن دیگری نگفته است. در واقع ناپیوستگی عجیب و غریبی میان شعارها و لفاظی های ترامپ درباره چین و سخنان مارک اسپر وزیر دفاع تازه وی وجود دارد که در دیدار اخیرش از منطقه آسیا و اقیانوسیه، خواستار استقرار راکت های تازه زمین پایه ایالات متحده در این منطقه شده و اعلام کرده که چین، با استفاده از اقتصاد یغماگر، مبادله بدهی با حق حاکمیت و تبلیغ دزدی مورد حمایت دولت از مالکیت های معنوی دیگر کشورها، از منابع مشترک جهان استفاده تسلیحاتی می کند. این درحالیست که ترامپ با خروج از پیمان همکاری دو سوی اقیانوس آرام (تی پی پی) با شرکت ۱۲ کشور که هدف آن اعمال فشار بر چین برای همین مسائل بود، منابع مشترک جهان را بی دفاع به حال خود رها کرد.
ترامپ حتی با وجود اوجگیری تظاهرات اعتراض آمیز در هنگ کنگ، به علت نگرانی از احتمال جلوگیری از اجرای برنامه تجاری دوجانبه اش، از توجه به مسائل حقوق بشری در این سرزمین خودداری کرد و حتی در واشنگتن نیز برخی اعضای دولتش را به همین علت حذف می کند.
پاتریک گفت: امیدواری برخی اعضای دولت امریکا که از ایجاد منطقه آزاد و باز در حوزه اقیانوس های هند و آرام سخن می گویند، این بوده است که کشورهای دارای دمکراسی بازار در این منطقه به صورت طبیعی منافع خود را در برابر چین هم راستا ببینند، بنابراین حتی در صورت عقب نشینی اندک ایالات متحده، کشورهای هم پیمان و شریک بتوانند به صورت کلی متحد شوند. اما شخص ترامپ به ویژه به این علت که مخالفتش با پیمان همکاری کشورهای دو سوی اقیانوس آرام (تی پی یی) به معنای وجود موازنه اقتصادی اندکی در برابر کشش چین به شمار می رود، اجرای این طرح را غیرممکن می سازد، در حالی که به نظر می رسد کوریای جنوبی آماده پذیرش آن باشد.
به گفته چا؛ ترامپ رویکرد خود را به شرق آسیا در هیچ چارچوب گسترده تری به استثنای مذاکرات بازرگانی با چین، جای نمی دهد، به دیگر بیان این برنامه شخصی ترامپ است و بقیه کشورهای جهان هم برنامه خود را دارند.