به گزارش اسپوتنیک به نقل از هشت صبح، بیان دیدگاه زلمی خلیلزاد نماینده ویژه امریکا برای پایان جنگ افغانستان، درباره انتخابات ریاست جمهوری افغانستان نشان میدهد، که مذاکرهی واشنگتن و طالبان حداقل در آیندهی نزدیک به نتیجهی روشن نمیرسد. انعطافناپذیری طالبان و آسیبپذیری امنیت ملی ایالات متحده، علت این امر است. طالبان حاضر نیستند به امریکاییها در بدل بیرون شدن نیروهای نظامی این کشور از افغانستان امتیاز بدهند. به نظر نمیرسد که طالبان در بدل آماده شدن امریکا برای اعلام جدول زمانبندی بیرون شدند نظامیانش از افغانستان اعلامیهای صادر کند و در آن داعیهی القاعده را محکوم کند. طالبان خودشان را برندهی جنگ با ناتو تصور میکنند. آنان به این باوراند که طرف برندهی جنگاند و باید امریکا به عنوان طرف بازندهی جنگ، همه ای خواستهای گروه طالبان را بپذیرند.
تنها چیزی که شاید طالبان آن را بپذیرند، این است که به جهادیستهای خارجی اجازه ندهند از قلمرو زیر سلطهی آنان حملههای تروریستی را برضد امریکا و متحدانش برنامهریزی کنند. اما به نظر نمیآید طالبان روی مکانیزم اجرایی این تعهد با امریکا به توافق برسند. هرنوع مکانیزم اجرایی برای نظارت از قلمرو افغانستان، مستلزم آن است که در اینجا واحدهای کشفی و نظامی ایالات متحده به صورت محدود حضور داشته باشند. طالبها به دلایل ایدیولوژیک حاضر نیستند که به چنین چیزی توافق کنند. مورد دیگری که طالبان آمادهی پذیرش آن نیستند، نظم جمهوری و دموکراسی نمایندهگی است. طالبان اگر از مدل امارت ملا محمدعمر بگذرند، حتماً حکومتی شبیه به عربستان میخواهند. آنان با انتخابات و نظام دموکراسی نمایندهگی مشکل ایدیولوژیک دارند. در صورتی که طالبان نظم جمهوری و دموکراسی نمایندهگی را نپذیرند، تشکیل یک حکومت مشارکتی همهشمول ناممکن میشود و این امر سبب دوام منازعه در افغانستان خواهد شد. روشن است که از دوام منازعه در افغانستان، جهادیسم جهانی بهرهبرداری خواهد کرد.
چندی پیش یک نوار صوتی از ایمن الظواهری پخش شد که در آن با رهبر گروه طالبان مجدداً بیعت کرد. عدهای وثاقت این نوار صوتی را زیر سوال میبرند. گمان شماری از آگاهان بر این است که پس از کشته شدن بن لادن در ابیتآباد پاکستان توسط نیروهای امریکایی، کودها و رمزهای وبسایتهای القاعده به دست استخبارات پاکستان افتاده است و این استخبارات، برای «بلکمیل» کردن امریکا، از آن استفاده میکند. حتا اگر این گمانهزنی درست باشد، باز هم چیزی را از خطر القاعده برای ایالات متحده کم نمیکند. به هرحال ایمن الظواهری، حمزه بن لادن و رهبران محلی القاعده در این منطقه هستند. در صورتی که ایالات متحده تمام ظرفیتهای استخباراتی و نظامی خود را از افغانستان و منطقه بیرون کند، رهبران القاعده مجدداً دست به شبکهسازی میزنند و بر امریکا حمله میکنند.
الیاس کشمیری، یکی از جهادیستهای القاعده که سپس به شورای رهبری این سازمان رسید، به سلیم شهزاد، روزنامهنویس فقید پاکستانی گفته بود که ۱۱ سپتمبر به منظور کشاندن پای امریکا به افغانستان طراحی و اجرا شد. کشمیری گفته بود که افغانستان جغرافیای مناسب برای جنگهای گوریلایی دارد و القاعده میخواست که پای نظامیان امریکایی را به اینجا بکشاند تا مثل اتحاد شوروی، با یک جنگ نامتعارف فرسایشی روبهرو شوند. کسانی که به چنین چیزی باور دارند، به این عقیدهاند که ۱۱ سپتمبر دامی بود که القاعده برای امریکا ماند تا این کشور را در تلهای به نام افغانستان پرت کند. پس از ۱۱ سپتمبر اما همدردی جهانی با ایالامت متحده شکل گرفت و نیروهای نظامی این کشور توانستند حکومت طالبان را ظرف چند هفته سقوط دهند و القاعده را متواری سازند. اما جنگ عراق و مصرف تمام منابع امریکا در آنجا، سبب شد که بار دیگر جنگ در افغانستان آغاز شود. اگر جنگ عراق اتفاق نمیافتاد و از همان آغاز تمام توجه امریکا معطوف به افغانستان میبود، روشن است که جنگ چریکی در برابر ایالات متحده و نظم پس از بن افغانستان راه نمیافتاد.
اگر امریکا اینبار همه ظرفیتهای نظامی و استخباراتی خود را از افغانستان بیرون کند، چه تضمینی وجود دارد که بار دیگر، القاعده به منظور کشاندن پای امریکا به یک جنگ دیگر، دست به طراحی و اجرای یک حملهی تروریستی فاجعهبار دیگر نزند؟ تصور عموم این است که رهبران القاعده در مناطق قبیلهنشین پاکستان مخفیاند. آنان به دلیل حضور سنگین ظرفیتهای استخباراتی و نظامی امریکا در منطقه، در حال حاضر صرف به فکر حفظ جان خود هستند، اما اگر این ظرفیتها نباشد، هیچ تضمینی وجود ندارد که بار دیگر به امریکا ضربه بزنند. برای ایالات متحده دشوار است که بدون رفع این خطر، به خروج کامل نظامی و استخباراتی از منطقه اقدام کند. بعید نیست که رهبران القاعده در صورتی که احساس کنند دیگر خطری آنان را در منطقه تهدید نمیکند، دست به خرابکاری در تأسیسات هستهای پاکستان بزنند تا یک جنگ خطرناک در منطقه کلید بخورد.
اسامه بن لادن در سال ۲۰۰۸ به شدت تلاش میکرد تا جنگ تمامعیار نظامی و حتا هستهای بین هند و پاکستان در بگیرد تا القاعده از آن بهرهبرداری کند. الیاس کشمیری و بن لادن برای رسیدن به این هدف، با لشکر طیبه برای راهاندازی حملهی تروریستی ماه نوامبر سال ۲۰۰۸ ممبای همکاری کرده بودند. این خطر به صورت بالقوه وجود دارد که در نبود حضور نظامی و استخباراتی امریکا در منطقه، القاعده دست به حملههای خطرناکتر بزند و از مناطق قبیلهنشین پاکستان استفاده کند.
واقعیت دیگری که همه از آن نگراناند، این است که اگر امریکا همهی خواستهای طالبان را قبول کند، هستههای خوابیدهی جهادیستها در بسیاری از کشورها فعال میشوند و مشکلات کلانی برای متحدان ایالات ایجاد میکنند. در آن صورت تمام جهادیستهای عالم به منظور تکرار تجربهی طالبان، در کشورهای خودشان فعال خواهند شد. از این موضوع شاید عربستان، امارات و دیگر کشورهای حاشیهی خلیج فارس بیشتر از همه نگران باشند. قدرتهای مثل روسیه و چین با آنکه با گروه طالبان تماس دارند و با این گروه مذاکره میکنند، نمیخواهند امریکا کل خواستهای طالبان را بپذیرد و طالبان به صورت یکجانبه در افغانستان به قدرت برسند. همین مسایل سبب شده است که مذاکرهی امریکا و طالبان که در آغاز بسیار ساده تصور میشد، بسیار پیچیده شود. در دورهای اول و دوم مذاکرهی آقای خلیلزاد با طالبان، تقریباً این باور به میان آمده بود که به زودی امریکا و طالبان به توافق میرسند و نیاز است که گفتوگوهای میانافغانی هرچه زودتر آغاز شود؛ اما حالا دشواریهای مذاکرهی امریکا و طالبان آشکار شده است. به نظر نمیرسد که این مذاکره به این زودیها به نتیجهی روشن و مشخص برسد.