از دورهٔ نوزایی (رنسانس) تا عصرروشنگری و تا قرن بیستم به مدت ۶۰۰ سال زمان بُرد تا نسبت مفاهیم و اندیشه های مدنیت، مدرنیة، سنت، قومیت، مذهب و دین و حقوق شهروندی و حقوق بشر ونهادهای تضمین کننده ی این حقوق در اجتماع نمود یابد و درمغرب زمین نهادینه گردد.
با انتقال این اندیشه ها به مشرق زمین به ویژه سرزمینهای اسلامی فرضیه های مختلفی برای توصیف این مواجهه ی فکری شکل گرفت.
از نظریه های آخرالزمانی تا جهاد میان اسلام و کفر تا نظریه ی برخورد تمدنها تا نظریه ی گفتگوی تمدنی، همه این فرضیه ها نتوانستند گفتمان واحدی بیآفرینند تا امکان زندگی مسالمت آمیز و همکاری میان مردمان سرزمین های اسلامی را فراهم آورد.
آنچنانکه، پراکندگی و هرج و مرج بر جوامع اسلامی چیره گردیده است این آسیب در بیشتر کشورهای اسلامی نمایان است. اما سرزمین افغانستان در چهل سال گذشته میداندار خونین و خشونت بار میان این مفاهیم گردیده است!
طالبان یکی از نمودهای بارز اسلام خواهی غرب ستیزانه است و جمهوری اسلامی افغانستان نمود اسلام مسالمت آمیز که به دنبال حفظ شعائر اسلامی و سنتهای ملی افغانستان در عین ارتباط دوستانه با دیگر کشورها است!
پشتیبانان طالبان، بنیادگرایان و افراطیون مذهبی در بیرون افغانستان هستند که از طالب به عنوان ابزار سیاست خارجی بهره می برند.
طالب یک روز متحد همسایه ی شرقی است و یک روز همکار و طرف گفتگوی همسایه ی غربی افغانستان است یک روز مدعی حفظ پیوندهای طایفه ی و قومیتی افغانستان است! چرا که درک طالبان از مفاهیم معنوی ناظر به حفظ قدرت و نفوذ ملایان از راه بافت اجتماعی قومی و قبیله ای و تکیه بر قدرتهای خارجی است. چونکه طالبان از مفاهیم جهانشمول معنوی چون کسب فیض، رهایی نوع بشر از تنگنای مادیات و رهایی از زندگی سیاه خاکی، درک و فهمی ندارد!
از سوی دیگر طالبان بخاطر دریافت کمکهای مالی و جنگ افزاری ازکشورهای بیگانه، همه مناسبت و امور داخلی افغانستان را قربانی مطامع کشورهای بیگانه می کند.
از سوی دیگر نظام جمهوری اسلامی افغانستان از پشتیبانی بین المللی برخوردار است و در جوامع شهری و جوامع مدنی افغانستان مقبولیت و نفوذ دارد اما به دلیل نداشتن یک سیاست جامع و فراگیر نتوانسته در جوامع طایفه ای و قومی، توسعه و انکشاف مدنی را گسترش دهد. و طالبان با تکیه بر این ضعف دولت افغانستان سیطره ی خود را بر مناطق قبیله ی می گستراند.
با سقوط طالبان و شگل گیری جمهوری اسلامی افغانستان بار دیگر گفتمان جامعه مدنی در افغانستان نمود پیدا کرد.
با اینکه مجامع بین المللی و کشورهای غربی کمکهای برای استواری و تثبیت دولت نوین افغانستان انجام می دهند، ولی سیاستمداران افغانستان تاکنون نتوانسته اند برای رفع تناقض میان کسب اعتبار و قدرت از محلِ مناسبات قومیتی و قبیله ی و تلاش برای ساختن جامعه مدنی که منافی قوم گرای است، چاره و راهی بیآبند!
طالبان با تکیه بر عنصر قومیت و مذهب توانسته است در مناطق قبیله ای چیره گی یابد اما توان اداره و تضمین رفاه مردم را ندارد بنابراین حاکمیت طالبان متزلزل و سست است و با نخستین یورش نیروهای امنیتی این سلطه ی طالبان فرو می ریزد از سوی دیگر دولت و نهادهای مدنی افغانستان توان ارتباط و سازماندهی توده ی مردم را ندارند تا جوامع قبیله ی و طوایف افغانستان را وارد جامعه ی مدنی افغانستان نمایند و بتوانند امنیت پایدار را برپا دارند و ارایه خدمات دولتی را فراهم آورد. چون عموم جامعه ی قومیتی افغانستان آمادگی پذیرش مفاهیم مدنیت و مدرنیة را ندارد. چرایی و چگونگی این واقعیت امروز افغانستان عوامل و دلایل چندی دارد، از رقابت و انحصار و سهم خواهی برخی سران اقوام گرفته تا دخالت های کشورهای همسایه و تطمیع برخی سران طوایف و قومیتها که این موضوع بحث ما نیست.
مهمترین نمود مدرنیة و مدنیت؛
۱- آزادی های اجتماعی و شکل دادن نهادهای مدنی برای سازماندهی مردم برای در دست گرفتن قدرت و اداره و تشکیل نهادهای دولتی است.
۲- تضمین «حق» دسترسی همه شهروندان به جریان آزاد اطلاعات که آزادی فعالیت خبرنگاران و روزنامه نگاران مهمترین شاخصه ی جریان آزاد اطلاعات است.
۳- تضمین «حقوق» زنان برای برخورداری از یک زندگی درشأن بشری و انسانی مانند حق تحصیل، حق انتخاب همسر، حق داشتن شغل و حق داشتن استقلال مالی است.
با نگاه به سه نمود بالا می توان کنش های اجتماعی افغانستان که در راستای تثبیت و نهادینه سازی، بنیادهای های مدنی افغانستان هستند را یافت و برشمرد!
در میان کنشگران سیاسی و مدنی افغانستان، چهره ای امرالله صالح و فعالیتهای او در راستای برپایی و تقویت نهادهای مدنی افغانستان درخور توجه و عنایت است، چرا که همفکران و همراهان امرالله صالح باور عمیق دارند که تنها افغانستانی و مردم افغانستان توان و یاری ساختن و بازسازی ویرانه های افغانستان و درمان زخمهای مردمان مظلوم این سرزمین را دارند و با سازمان دهی مردمی در چهارچوب نهادهای مدنی و سازما ن های مردم نهاد، کوشش بسیار دارند که دو هدف را تامین کنند:
۱- از غنای تاریخی و ادبی افغانستان که پیوند ناگسستنی با زبان و ادبیات فارسی دارد، می توان همچون گنجی بی پایان حکمت و روش مملکت داری را آموخت و با اتکا به این گنج تاریخی، فرهنگی و ادبی می توان صحنه سیاست و فرهنگ و اجتماع افغانستان را بالنده و متعالی ساخت.
۲- نسبت مفاهیم و اندیشه های مشرق زمین با تفکرات عصر مدرنیة را نه در اقتصاد وامنیت بلکه در سنجش تاریخی و باورهای تاریخی در فرآیند آزادانه رو در روی اندیشه ها با نقدِ منصفانه ی اندیشه ها می توان یافت!
این ویژگی سبب شده است که امرالله صالح درسازماندهی مردمی کامیاب باشد و این استقلال فکری سبب گردیده است؛
۱- در ساختن نهادهای مدنی تنها به مردم تکیه کند.
۲- مشارکت مردم بر اساس حقوق انسانی و حق شهروندی باشد و هر شهروند افغانستانی حق مشارکت در اداره ی افغانستان را دارد.
۳- با سایر گروهها و احزاب بر اساس مسئولیت مدنی باب سخن و مشارکت را بگشاید!
۴- و مهمترین ویژگی امرالله صالح در سازماندهی نهادهای حکومتی و دولتی این است که عناصر نفوذی توان رخنه در تشکیلات دولتی را نخواهند داشت.
این روند دشمنان سرسخت داخلی و خارجی دارد.
در درون افغانستان، طالبان دشمن سرسخت این روند است و در وهله ی بعد برخی از سران قبایل و اقوام و احزاب که بدنبال سهم هستند نه حق! بین حق خواهی تا سهم خواهی فاصله زمین تا آسمان است، در جامعه مدنی سخن از حق است، حق انسانی، حق شهروندی، حق ملی و…. اما در نظام طالبان و قبیله ای سخن از سهم قبایل و اقوام است که این سهم خواهی مانع قوام و قوت دولت وحکومت قانونی می گردد.
در بیرون افغانستان، همسایگان شرقی و غربی افغانستان ترس دارند که اگر این الگوی حکومت داری بر پایه سازمانهای مردم نهاد و نهادهای مدنی و قانونگرای با اتکا بر تجربه ی تاریخی و فرهنگی و ادبی افغانستان شکل بگیرد بر آن کشورها اثر گذارد. بنابراین سعی دارند در این روند اخلال به وجود آورند.
بنابراین باید دید و چشم براه بود که تا چه اندازه مجلس ملی افغانستان و دولت افغانستان برنامه های امرالله صالح را خواهند پذیرفت؟؟!
پیشینه ای کاری امرالله صالح در امنیت ملی نشان می دهد، قابلیت مسئولیت پذیری و صفت پاسخگویی و داشتن پیوندهای عمیق و محکم با جامعه مدنی افغانستان، شرط همکاری احزاب و اشخاص با امر الله صالح است.
صفتی که تمامیت خواهان و سهم خواهان داخلی و خارجی افغانستان را خوش نمی آید!
نویسنده: حمید تبرزن