اسپوتنیک: به تازهگی در روز جهانی سواد آموزی، وزارت معارف از محرومیت 3.7 ملیون کودک از آموزش و بیسوادی بیش از شصت درصد مردم خبر داد. چقدر این معضل میتواند آیندهٔ افغانستان را به چالش بکشد؟
بلخی: بدون شک در یک کشوری که پس از جنگ قرار دارد و در حال گذار است به سمت توسعه و پیشرفت، لازم است که همۀ نیروی بشریاش در راستای توسعه افغانستان مفید واقع شود. یک شهروند افغانستان اگر با سواد است و اگر متخصص است، بدون شک در این کاروان توسعه، یک عنصر موثر و یک عنصر فعال محسوب میشود. وقتی در این حالت، ما 3.7 ملیون آمار کودکان بیرون از مکتب داریم به این معنا است که ما 3.7 ملیون عنصر فعال در روند انکشاف و توسعه را نداریم و به همین خاطر یک آسیبپذیری بسیار بلند و یک آمار بسیار تکاندهنده متأسفانه برای معارف افغانستان و برای جامعه در حال گذار افغانستان حساب میشود.
اسپوتنیک: مشکل آموزش دختران در برخی مناطق افغانستان بسیار جدی است و آمار بسیار ضعیفی از شمار فارغان دختر وجود دارد، چگونه میتوان به افزایش دسترسی و حق تحصیل برای دختران رسید؟
به صورت کلان وزارت معارف افغانستان 3.7 ملیون کودک بیرون از مکتب را در نظر دارد که تحت پوشش قرار بدهد در برنامههای مختلف که با تأسف قسمت زیادی از این آمار را دختران را تشکیل میدهد. بالاتر از 70 درصد آماری که من برای شما دادم، دختران استند. منتها ما برنامههای میانمدت و درازمدت داریم. فعلاً مقررۀ آموزش از راه دور، آموزشهای تصویری، کورسهای سوادآموزی در قرا و قصبات و آموزشهای محلی و مکاتب محلی از برنامههای موجودی است که تلاش داریم لااقل همۀ آماری را که ما حساب کردیم وارد مکتب شوند و نظام آموزش شوند و از موهبت سواد بهرهمند شوند، ولی در درازمدت هم تلاش داریم تا با همکاران بینالمللی ما، با دونرها و شرکای معارف افغانستان کوشش کنیم که دیگر برنامههایی هم در نظر بگیریم تا کسانی که به لحاظ سنتی، به لحاظ اقتصادی یا به لحاظ بازگشت از مهاجرت هم شامل آموزش شوند. آموزش از راه دور برنامهیی است که در مسایل سنتی و فرهنگی، خانوادههایی که نمیگذارند دختران شان در مکاتب بیایند و آموزش ببنید، یک بسته بسیار خوب و یک مکانیزم بسیار خوبی است که لااقل آنها میتوانند در خانهها و از راه دور آموزش ببیند. به همو خاطر هم برنامههای میان مدت، و هم برنامههای دراز مدت ما دسته بندی گروه های آسیب پذیر اطفال افغانستان را در نظر دارد و بر اساس میزان چالشی که هر گروه دارد، ما برنامهیی را در نظر داریم تا اینکه اینها همه از سواد بهرهمند شوند.
چقدر به نظر تان این برنامهها موثر خواهند بود؟
موثریت یک برنامه، در نخست به این که چقدر این را سنجش و ارزیابی کردهایم و در برنامه های سیار تجربه کردیم بعد از آن وارد محلات ساختهایم، بستگی دارد و در مرحله بعدی به نتیجهیی که ما در آخر روز به دست میآوریم و آن زمان میتوانیم که میزان موفقیت این برنامهها را اعلام بکنیم. بحث این است که ناامنی یک چالش بسیار بزرگ است در افغانستان و در حالت نوسانات، به همین دلیل تمام برنامههایی که ما در قسمت آموزش فرزندان افغانستان در نظر داریم، آن جاهایی که ما به صورت ثابت برنامهریزی میکنیم گاهیوقت تحت تآثیر ناامنی متأسفانه نتیجهیی که توقع داریم را به دست نمیآوریم به همین دلیل ما به عنوان یک پیشفرض ناامنی را نیز در برنامههای مان در نظر داریم تا در صورتی که منطقهیی که تحت نظر ماست مورد تهدید امنیتی قرار بگیرد ما میکانیزمهای بدیل را چطور بسنجیم. میشود که با در نظرداشت شرایط، پیشفرضها و متغیرهایی که دخیل است در آموزش اطفال و فرزندان در آخر روز یک نتیجۀ قابل توجه را به دست بیاوریم.
چه مشکلاتی بر سر راه معارف افغانستان وجود دارد؟
مشکلات فراراه معارف افغانستان را میشود به دو دسته تقسیم کرد. یکی مشکلات متعارفی است که من فکر میکنم همه از آن با خبر استند یا مشکلات دوامداری است که متأسفانه جامعۀ افغانستان را مواجه ساخته است. فرض کنید که امروز خود ناامنی که ما اشاره کردیم یک تهدید بسیار کلان برای افغانستان است. قریهها و ولسوالیها گاهی اوقات در بیست و چهار ساعت دستبهدست میشود و این باعث میشود که معارف آسیب ببیند، مکاتب عملاً فلج شود و نظام اموزشی تعطیل شود. مشکل اقتصادی مردم افغانستان یک مسأله جدی دیگر است که گاهی وقت فرزندان و کودکان خانوادهها مصروف کارهای شاقه و مسایل روزمره و معیشتی میشوند. مسأله کم بودن و پایین بودن سطح سواد والدین در افغانستان باعث میشود که کمتر خانوادهها توجه بکنند در قسمت فرزندان شان، که اینها به جای این که بروند در جای دیگری مصروف شوند بروند مکتب بخوانند و مصروف درس شوند. مسایل سنتی یکی از عوامل و چالش های متعارفی است که در افغانستان از دیر باز بوده است.
دسته دوم چالشهای آنی و غیرمتعارف است. چالشهایی که ما گاهی وقت در در تحلیل و ارزیابیهای راههای بیرون رفت از وضعیت، آنان را محاسبه میکنیم ولی بحث این است که میزانش را نمیتوانیم تشخیص کنیم. فرض کنیم برگشت مهاجرین از بیرون به افغانستان، بیجاشدگان داخلی در درون افغانستان که گاهی وقت به خاطر نوسانات جنگ ما نمیتوانیم سقفش را تعیین کنیم. خشکسالی امسال در افغانستان بیداد میکرد به خصوص در مناطق شمال و شمال غرب افغانستان، این در واقع یک تهدید و چالش نامتعارف برای معارف افغانستان بود. در پی آن سیلابهای بسیار سنگینی که قریهها، ولسوالیها و کشتزارها را آسیب رساند و باعث مشکلات اجتماعی بسیار بزرگ شد و بر معارف نیز تاثیریات خودش را داشت. گاهی اوقات بودجه هم برای معارف افغانستان به خصوص بودجه های انکشافی که از جانب دوستان معارف افغانستان ارسال میشود در حالت نوسان است و ثابت نیست که ما بر اساس آن سقف بودجه کمکشده برای معارف را بررسی کنیم. بنا بر این این دو دسته از چالشهای جدی است که سبب میشود همۀ برنامههای توسعهیی برای معارف افغانستان به چالش مواجه شود.
چه فرصتها و دستآوردها در معارف افغانستان وجود داشته است؟
بزرگترین فرصتی که من زمینه آن را در افغانستان دیدم، این است که علیرغم همه چالش ها، باز هم کودکان علاقمندی دارند برای درس خواندن. ولو کسانی که در گوشه و کنار شهرها و روستاها مصروف کارهای بسیار شاقه استند، وقتی ما حتا نه به عنوان مسوولان معارف بلکه به عنوان شهروندان عادی افغانستان با اینان صحبت میکنیم و از مکتب پرسان میکنیم علاقمند استند و مکتب برای شان یک شوق است. این که چطور تهدیدها مهار شوند که اینها به مکتب بیایند این یک بحث دیگر است. دوم در میان مردم افغانستان یک معارف دوستی بسیار عجیبی گسترش پیدا کرده است. به همو خاطر ما در برنامههای مختلفی که از مردم افغانستان خواستیم تا به عنوان یک حشر به معارف افغانستان کمک کنند، مردم زیادی از سرمایهداران، تجاران و خیرین آمدند و به معارف افغانستان کمک کنند. این کمک هم مادی بود هم معنوی بود. حتا اگر ما طرحهای مدیریتی خلاق و ابتکارانهیی را که زیر کار داریم به خرج بدهیم ما حتا میتوانیم که بسیاری از کسانی که اهل سواد استند و اهل معارف استند به صورت داوطلبانه به سمت معارف بکشانیم و از ظرفیت شان استفاده کنیم. حکومت خوشبختانه فرصت دیگری است که ذهنیت رهبران حکومت وحدت ملی کاملاً آماده و کاملاً در جهت حمایت از معارف است. به همین دلیل سال 1397 سال معارف اغفانستان نامگذاری شده است و دهه معارف از همین سال آغاز شده است. تا 2030 که یک دورۀ 12 ساله است دهۀ معارف است و که هر دو رهبر حکومت حمایت قاطع میکنند. ارگانهای مختلف حکومتی همه در راستای انکشاف معارف در کنار معارف افغانستان است.
این فرصتها ما را وادار کرد که به لحاظ مدیریتی بعضی از دستاوردهای خوب را نسبت به مدت زمانی که تعیین شده بود زودتر به دست بیاوریم. اولین بحث این بود که ما چطور فساد را از وزارت معارف کم بکنیم. فرض کنید وزارت معارف افغانستان که باید تمام وظایف اساسی و اصلیاش تعلیم و تربیه میبود در گذشته مصروف کارهای ساخت و ساز، استخدام و تربیت نیروی بشری مسلکی برای بازار کار افغانستان و این مسایل بود. ما با استفاده از فرصتها توانستیم ساخت و ساز را بفرستیم به وزارتهای مربوط مثل شهرسازی و انکشاف دهات. استخدام به کمیسیون اصلاحات اداری رفت و مسلکیسازی افراد یا توجه به بازار کار افغانستان از بدنۀ وزارت معارف به عنوان اداره مستقل تعلیمات مسلکی و تخنیکی جدا شد. این یک اصلاح آنی بود که در واقع مراجع اساسی فساد را در وزارت معارف مدیریت کرد. فساد نه به معنای مالی، بلکه به معنای دور شدن از هدف یا به کارهای فرعی پرداختن، که تعبیر اصلی فساد است.
به همین تناسب، ما یک اصلاحات ساختاری را زیر کار گرفتیم که بر مبنای دو هدف اساسی تعلیم و تربیت، باید ببینیم که ساختار فعلی وزارت معارف چقدر پاسخگو به این دو نیاز کلانی که ما تعیین کردیم، است و در حین زمان چه کارهایی سبب میشود که روند بروکراسی ساده شود، تقسیم صلاحیتها شود به ریاستهای معارف در اکناف افغانستان و در همین زمان تخصصی ساختن، غیر سیاسی سازی معارف و اصلاحات نصاب. اینها بحثهایی است که یک درصدی قابل توجه در آن دستاورد داشتیم و تا پایان سال تصمیم ما این است که به این اهداف تا حدی که میخواهیم برسیم.
یکی از دستآوردهای دیگر مان این است که ما معارف را مردمی ساختهایم. به این معنا که تمام جماعتهایی که وابسته به معارف افغانستان که اگر شما همۀ آن را محاسبه کنید حدود 10 ملیون انسان است. شامل شاگردان، والدین، استادان، اداره و همۀ اقشار مختلف که وابسته به معارف است، اینها دیگر دسترسی به وزیر معارف به وزارت معارف به رهبری معارف برای شان آسان شده است. مکانیزمهای مختلفی را استفاده کردیم از تلویزیون گرفته تا رادیو تا اینترنت تا صندوق شکایات، تا شبکههای اجتماعی و تمام اینها تا هر معلمی و هر شاگردی به راحتی بتواند با رهبری معارف در تماس شود و مشکلات را ما از نزدیک بررسی کنیم تا اینکه هیچکسی به مشکل بسیار جدی که در یک گوشه افغانستان مواجه است با آن مشکل به صورت دوامدار مواجه نباشد. در همین حال در قسمت جلب و جذب دونرها به سمت تعمیر مکاتب کارهایی کردیم، 6000 باب مکتب امسال و سال بعدی ساخته میشود در تمام ولایات افغانستان، اعمار مکاتب پیشساخت با قطعات پیشساخت از برنامه هایی است ما داریم و کار کردیم رویش. استخدام شفاف معلمینی که در 8 هزار بست در این اواخر در کابل و ولایات صورت گرفت و جابجایی اینها در ساختار افغانستان… اینها همه در واقع کارهای زیربنایی است که در عرصۀ معارف تا هنوز به دست آوردیم.
در دورهٔ وزارت پیشین گزارشهایی از فساد در این وزارت نشر شد. وجود هزاران مکتب و معلم خیالی… آیا دولت این پرونده را پیگیری یا بررسی میکند؟
دو تا مسأله است. اول اینکه آمارها در افغانستان به صورت دقیق وجود ندارد. افغانستان پس از 2001، افغانستان در حال گذار است، جامعهیی که در حال گذار است به صورت طبیعی در آن کشور قسمت زیاد قسمت زیاد ظرفیتها به هدر میرود. شما اگر ادبیات کشورهای پسامنازعه را مرور بکنید میبینید که قسمت زیادی از انرژی به خاطر نبود ظرفیت، به خاطر نبود آمار، به خاطر نبود مکانیزم و پالیسی و قوانین و مسایل تقینینی عمومی، به هدر رفته است. افغانستان علیرغم نداشتن تمام این ظرفیتها، در حال جنگ هم است. یعنی ما از سال 2004 و باز 2008 بهخصوص، دوباره میدان جنگ شدیم و وضعیت پسامنازعۀ ما تبدیل به وضعیت در حال منازعه شده است. این باعث شد که بسیاری از ظرفیتهای ما به هدر برود. در این که چقدر از این فساد ناشی از کمظرفیتی و نبود نیروی بشری پویا و کارا بوده یک طرف قضیه است، مسأله دوم اینکه برنامه من با آمدن مصادف با سال معارف افغانستان در حمل امسال این بود که ما تمام قضایای گذشته را بگذاریم به نهادهایی که وظیفه شان رسیدگی به مسایل فساد و مسایل کم کاری و این بحثها است، آن نهادها لایحه وظایف شان برای همین مسایل تعیین شده است و ما برویم به سمت پیش رو. اگر همه ظرفیتهای خود را متمرکز میکردیم و به چپکوچههای گذشته مصروف میشدیم، چه وقت به پیش میرفتیم؟ به همیان خاطر برنامۀ ما به پیش بود و با همین هدف حرکت کردیم تا ببینیم که از حمل به بعد چه کاری به معارف انجام داده میتوانیم و اینکه گفتیم غیرسیاسی شدن و تخصصی شدن معارف را به عنوان دو شعار کلان در نظر گرفتیم همین بود که یکی با تخصصی سازی معارف در واقع ظرفیت کارا را در وزارت معارف تعیین بکنیم و بعد از آن دیگر ظرفیتها به هدر نرود و دوم اینکه معارف افغانستان به سیاستهای خرد و کوچک خودش را مصروف نسازد. درست است که معارف یک نهاد سیاسی است که سیاستهای ملی و سیاست های کلان افغانستان را پیگیری و دنبال میکند، اما با مسایل خرد و کوچکی که در افغانستان معمول است به این مسایل نپردازد و برویم که یک معارف معیاری به وجود بیاید.
ارتباط کاری تان با کشورهای منطقه از جمله روسیه چگونه است؟
تمام تلاش ما این است که از مکانیزم که از ساختارهای معارف منطقه کمک بگیریم برای ساختار معارف افغانستان. به همین دلیل با بعضی از کشورهای منطقه رابطه بسیار خوب داریم، مثلاً با هند که رابطه خوب داریم که بر علاوه کمک منابع بشری، در قسمت ارتقا و نصاب و بورسیهها تعهد خوبی داده اند و خود مودل معارف هندوستان یک مطالعه خوب برای معارف افغانستان است که ما آن را در حال مطالعه استیم و بعضی از قسمتهای این مطالعه انجام شده و ما عملاً تطبیق کردیم. در قسمت ایران و پاکستان هم ما این سیستمها را برسی میکنیم به خصوص نصاب را و میخواهیم ببینیم که در یک مطالعه مقایسوی سطح ما نسبت به کشورهای همسایه در چه سطحی قرار دارد و اونها از چه مکانیزمهایی استفاده کرده اند و ما چه کارهایی باید انجام بدهیم. اما رابطۀ ما با همسایه شمال افغانستان و روسیه یک مقدار رابطۀ پایان است. به دلیل اینکه معارف افغانستان از حوزۀ شمال کشور در گذشته یک حافظۀ تاریخی بسیار قوی دارد، یک زمانی ساختار معارف، مکاتب، نصاب و تمام مودل معارفی که ما داشتیم در واقع میراث کشورهای شمال افغانستان و روسیه بوده، اما بعد از تحولات در منطقه و یک مقدار رابطه روسیه و کشورهای همسایههای شمال با افغانستان قطع میشود رابطه معارف هم به مراتب تنزل پیدا میکند و کم میشود تا جایی که تقریباً این رابطه فعلاً در حالت منفعل است، ولی این این هیچگاه به معنای این نیست که ما در تلاش ایجاد رابطۀ دوباره با معارف حوزۀ شمال افغانستان یعنی کشورهای همسایۀ شمال و روسیه نباشیم. اگر حافظۀ تاریخی معارف افغانستان در گذشته زیرساختهایش متأثر از معارف روسیه و همسایههای شمالی افغانستان است، باز هم ما میتوانیم که در این قسمت از آن ظرفیتها کمک بگیریم تا اینکه ببینیم چقدر گذشته ما موفق بوده و تا اینکه این ساختار دوباره کمک بکند به معارف افغانستان. باور من این است که نظام معارف فعلی روسیه و نظام معارف فعلی ازبیکستان، ترکمنستان، تاجکستان و این کشورها چندان متحول نشده از سال 1991 میلای… در واقع میراثهای اساسی معارف این منطقه از دوران شوروی گرفته شده، اما یک مقدار رفتند به سمت به دولت-ملت های واحد و به سمت بازار کار و معرفت اندیشی و این بحثها. که این تحول در این قسمت در واقع کمک میکند به افغانستان که ما چقدر از آن کمک بگیریم. گذشتۀ معارف افغانستان وضعیت خوبی بوده، نسل گذشته را ما وقتی مطالعه میکنیم علیرغم اینکه محدود بوده و شمارش بسیار کم بوده اما کسانی که از معارف افغانستان در آن زمان بیرون میشدند با کیفیت بیرون میشدند و معلوم است که یک دلیلش اگر ثبات نظام سیاسی آن زمان بود، در قسمت دوم ساختار معارف و نصاب کارا بوده و این ساختار و نصاب کارا را هنوز هم کسانی که ساخته اند در افغانستان، در آسیای مرکزی و روسیه زنده استند. ما به صورت غیر مستقیم با اینها به تماس شدیم، کسی به نام پروفیسور رجب زاده، که متخصص بسیار قوی بوده و در واقع در معارف افغانستان آمده و کار کرده و دیگرانی که حافظۀ من در همین لحظه کمک نمیکند که نام شان را بگیرم. اینها کسانی بودند در آن زمان نصاب بخشهای ابتدایی، متوسطه و لیسه را میساختند و کار کردند و اینها بلد استند با معارف افغانستان، به همان خاطر با اینها ما در تماس شدیم که چه کمکهایی میتوانند بکنند، حتا در قسمت معارف افغانستان مقالاتی دارند که آن زمان نوشته اند و در یادداشت هایی که چاپ شده دارند اینها تجربۀ کاری شان در معارف افغانستان را ذکر کردند. آنجا فرصتها و چالش های معرف افغانستان را بررسی کرده اند. اینها ادبیات و فرصت خوبی برای ما است تا مطالعه بکنیم و ببینیم که ساختار، نصاب شناسی، مودلهای مکاتب اینها و ادارۀ معارف اینها چقدر میتواند که به ما به عنوان یک مطالعه موردی کمک بکند تا از این مودل ما هم استفاده بکنیم.
روسیه در کدام زمینه میتواند به معارف افغانستان کمک بکند؟ دانشجویان زیادی از افغانستان به روسیه میروند، آیا روزی افغانستان هم میتواند میزبان دانشجویان روس باشد؟
اصطلاح معروف است که میگوید «دنیا به امید خورده شده». در گذشته این جایگاه را داشتیم میزبان بسیاری از کشورهای منطقه بودیم در دانشگاهها و مراکز مختلف. محصلان از کشورهای مختلف میآمدند و در کابل درس میخواندند و بر میگشتند. این وضعیت با آمدن امنیت دوباره ممکن است. شما دیدید در افغانستان وقتی یک امنیت نسبی آمد محصلان ترکی آمدند. حالا نمیدانم هستند یا نیستند ولی چند سال پیش وقتی من محصل بودم حدود سی نفر درس میخواندند. روسیه و کشورهای همسایه شمال افغانستان برای معارف افغانستان میتوانند کمک بکنند. به دلیل اینکه همۀ کشورها به لحاظ چتر سیاسی به این باور استند که راه بیرون رفت معضل افغانستان در چی است. به لحاظ متغیرهای درونی این بحث را میکنم. ما اجماع داریم در افغانستان و در بیرون هم این اجماع به وجود آمده که اگر معارف افغانستان تقویت شود راه بدیل موفق برای مهار افراطیت و برای مهار تحریف باورهای دینی در افغانستان خواهد بود. مردم با سواد میشوند و مردم باسواد با ابزار و سلاح عقل بیشتر میجنگند نه فزیک یا دست و پا. به همان دلیل وقتی که معارف افغانستان میتواند مهمترین متغیر بیرونرفت از معضل امروزی باشد پس باید برای انکشاف معارف افغانستان یک حشر به وجود بیاید هم در کشور و هم در منطقه. ما امروز حدود نیم مکاتب ما تعمیر ندارد، یک قسمت زیادی از آب و هوای افغانستان مثل آب و هوای کشورهایی مثل روسیه و همسایه ها شمال است. اونها چگونه مودلهای مکتب خود را ساختند و از کدام مواد استفاده کرده اند تا به ما کمک بکند تا به ما کمک بکند و از آن استفاده کنیم. ما نمیتوانیم یک مودل مکتب را در هم نورستان نصب کنیم هم در بلخ هم در هرات. چون کشور کوهستانی استیم و در چهار حاشیۀ چهار منطقه قرار داریم هر کدام این مناطق به لحاظ آب و هوا هم یک بدنۀ افغانستان را احتوا میکند. در این قسمت خوب کمک میتوانند در قسمت نصاب میتوانند خیلی کمک کنند، چون گفتیم هم گذشته تجربههای بسیار خوب داشتند. هم ما در یک بدنۀ این منطقه قرار داریم که باز نزدیک با ما هست. من فکر نمیکنم که نصاب مردم تاجیکستان ازبیکستان یا ترکمنستان بسیار دور از نصابی باشد که ما در افغانستان قرار است آن را تطبیق کنیم. در این قسمت کمکهای بسیار خوب میتوانند. در قسمت آموزش معلمین هذیالقیاس وقتی نصاب نزدیکتر باشد معلمین هم نزدیکتر میشوند و در این قسمت کمکهای بسیار خوب میتوانند. به خصوص در مورد 3.7 ملیون کودک بیرون از مکتب یک حشر بین المللی و منطقوی نیاز دارد که روسیه هم در این زمینه میتواند کمک مادی، کمک در ارتقای ظرفیت، در زمینه بازگشت مهاجرین و… کند. یعنی ما پروپوزل های بسیار خوبی داریم، پیشنهادات بسیار خوبی داریم به همۀ کسانی که معارف دوست استند و میدانند که معارف راه بیرون رفت مسألۀ افغانستان و منطقه است.
ما مکاتبی داریم که در آن زبان آلمانی یا فرانسوی تدرسی میشود، در ساختار وزارت معارف چند نهاد تعلیمی وجود دارد که در آنها زبان روسی جز برنامهٔ درس باشد؟
باز در این قسمت ما یک گذشته داریم ولی حال نداریم. در گذشته، تقریباً در همۀ مکاتب افغانستان زبان روسی تدریس میشده، اساتید روسی اینجا میآمدند، معلمین افغان خود شان روسی میفهمیدند و در واقع روسی زبان اول خارجی مردم افغانستان در یک دوره اینجا تدریس می شده است. اما وقتی که وضعیت تغییر کرد و تحولات بسیار بزرگ آمد در آغاز دهۀ نود میلادی، رابطۀ ما با روسیه قطعی بریده شد و به همان خاطر تحول جدید رفت به یک سمت دیگر و باورهایی که در آن زمان وجود داشت. یک زمان جایش را عربی گرفت و بعد آهستهآهسته زبان انگلیسی گرفت. در این جا فقط چند مکتب محدود ما که توسط کشورهایی که شما نام گرفتید به صورت مشخص در واقع اینها قیمومیت میشود و مدیریت میشود و کمک میشود، اینها همان زبانهای خارجی ها خودش را در اینجا تدریس میکنند و معلمینی با آن زبانها ما داریم ولی مکتبی نداریم که به زبان روسی تدریس بکند یا زبان روسی در آن روسی مکتب تدریس شود و امروز زبان روسی به عنوان زبان خارجی در افغانستان تدریس نمیشود.
اگر مکاتب مشخص از طرف روسیه حمایت شود، وزارت معارف آماده است که به اصطلاح زبان روسی را شامل نصاب بسازد؟
من از این حوزه گپ میزنم که افغانستان نقطۀ اتصال منطقه است. در یک طرف افغانستان روسیه و اقمار روسیه وجود دارد و زبان روسی، زبان فرهنگی منطقه است، زبان علمی منطقه است و همۀ کسانی که اکادمیک استند به زبان روسی درس میخوانند به زبان روسی مینویسند و میگویند. یک قسمتی از افغانستان به معنای کلش روسی زبان است و افغانستان اگر نقطۀ اتصال است معلومدار است که باید با این مناطق در تماس باشد. هم به لحاظ علمی، هم به لحاظ اقتصادی هم به لحاظ سیاسی و از هر لحاظی از جمله همگرایی منطقوی. بنا بر این ما شهروندانی را در درازمدت نیاز داریم که اینها به زبان روسی بلد باشند، بنویسند، بخوانند و بگویند. تا چه وقت ما شاگردان خود را به روسیه و اینجاها روان کنیم. اینها در داخل خود افغانستان باید تربیت شوند. به همان دلیل ما مکاتبی را لازم داریم که اینها تحت سرپرستی کشورهای موفق منطقه رشد بکنند، اگر آلمانی ها حمایت میکنند، فرانسوی ها حمایت میکنند، امریکاییها حمایت میکنند، هندی ها حمایت میکنند، ایرانیها حمایت میکنند، مکاتبی که زیر سرپرستی یک دولت رشد میکنند، طبیعتاً وضعیت شان بهتر و خوبتر است و مکاتب نمونه ما در معارف است. ما مکاتب زیادی داریم که دولت هایی که در همسایگی شمال ما است میتوانند آنها را سرپرستی کنند. تاجیکستان، ازبیکستان، روسیه میتواند مکاتب مختلف را در کابل و در ولایات مختلف سرپرستی بکنند که ما هم انتظار داریم هم به لحاظ کیفیتی این مکاتب رشد کنند و هم زبان روسی برای شاگردان ما تدریس شود که ما فردا متخصصان روابط بین الملل ما، زبانشناسان روسی ما در واقع از بنیاد زبان روسی را یاد داشته باشند و به عنوان زبان سوم شان میتوانند مورد استفاده قرار بدهند.
بستن، تخریب و آتش زدن مکاتب از سوی شورشیان، یک چالش جدی است. چه راهکاری میتواند مانع از حملهٔ شورشیان به مراکز آموزشی، بستن و آتش زدن مکاتب شود؟
مکانیزم هایی داریم که از این روند جلوگیری صورت بگیرد و مکاتب در فضای امنیت کار خود شان را ادامه بدهد. ما اولین راه حلی که داریم این است که به صورت متواتر اعلان کردیم از آدرس معارف افغانستان که معارف افغانستان برای همۀ فرزندان این کشور بدون استثنا خدمات تعلیم و تربیه را ارایه میکند. چه این فرزند شورشی باشد یا فرزند حکومتی باشد، یا فرزند تجار باشد یا فرزند عادی باشد، معصوم است و بر اساس هدایت قانون اساسی افغانستان حقش است که باید از خدمات مستفید شود. بنا بر این ما همیشه گفتهایم که وزارت معارف افغانستان و کلاً معارف افغانستان را از بدنه مسایل حکومتی و سیاسی جدا بدانند، یک وزارت عامالمنفعه است و بر اساس هدایت اسلام و فرهنگ ملی افغانستان ما کار میکنیم. خدا و قرآن هدایت داده که درس باید داده شود و باید خوانده شود، و در همین حال فرهنگ ما هم از گذشته های بسیار این حافظه را دارد. معارف افغانستان در گذشتههای قدیم در عصر خراسان، در عصر آریانا در هر دورهیی، بزرگترین شخصیتهای جهانی را تولید کرده که از برکت معارف بوده است. بنا بر این ما هم در گذشته تاریخی داریم و هم در هدایت اسلامی ما داریم. بنا بر این، عناد با معارف عناد با ادبیات اسلامی ما است، عناد با باورهای دینی ما است و عناد با فرهنگ ملی ما است. ما از شورشیان هم خواستیم و از همه خواستیم که بیایید مشترک در برابر کسی که معارف را دوست ندارد مبارزه کنیم تا معارف جایگاه خودش را تثبیت بکند. هذیالقیاس ما رفتیم به سمت شوراهای محل، شوراهای مکاتب و متنفذین، روحانیون و کسانی که اثرگذار استند به خاطر تقویب معارف و از اینها بار بار خواستیم و اینها با ما و در کنار ما استند و به عنوان میانجی گاهی وقت اگر اتفاقی میافتد علیه معارف، اینها کمک میکنند تا معارف در نقاط مختلف افغانستان باز باشد و بچهها و دخترهای همه از موهبت آموزش و پرورش بهرهمند شوند. به همان دلیل ما تمام روش های سنتی، روشهای متعارفی را که در افغانستان است را به کار میگیریم و خوشبهتانه پیروزیها و دست آوردهایی هم داشتهایم از جمله 1080 مکتبی که در حمل امسال بسته بود، در حدود 500 باب مکتب باز شد و در یک قسمت دیگرش این وضعیت است. ولی چون پیشتر اشاره کردیم ناامنی یک روند معمولی شده در بعضی از مناطق افغانستان، این باعث شده که در بعضی جاها مکاتب باز و بسته شدن شان نوسانات داشته باشد و ما مجبور استیم که مدیریت در منازعه بکنیم و تا بینهایت کوشش شود که مکاتب مسدود باقی نماند.